دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش| ادبیات نظری و فصل دوم تحقیق پروپوزال

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه پژوهش , نمونه ای از مبانی نظری تحقیق نمونه پیشینه نظری و تجربی ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق , چارچوب نظری تحقیق ,تفاوت مبانی نظری با چارچوب نظری,دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش| ادبیات نظری و فصل دوم تحقیق پروپوزال

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه پژوهش , نمونه ای از مبانی نظری تحقیق نمونه پیشینه نظری و تجربی ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق , چارچوب نظری تحقیق ,تفاوت مبانی نظری با چارچوب نظری,دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش

بررسی الگوی ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو

با نگاهی دقیق به گسترة مدیریت با راحتی می‌توان حضور مؤثر ارتباطات را در تمامی ابعاد آن مشاهده کرد و به جرأت می‌توان گفت که مدیریت فن برقراری ارتباطات است هر فعالیت و کارکرد مدیریتی مستلزم به کارگیری برخی از اشکال مستقیم یا غیرمستقیم ارتباطات می باشد مدیران چه برنامه‌ریزی و سازماندهی کنند یا هدایت و رهبری، خود را در ارتباط با دیگران خواهند یافت تص
دسته بندی علوم سیاسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 1122 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 599
بررسی الگوی ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه :

با نگاهی دقیق به گسترة مدیریت با راحتی می‌توان حضور مؤثر ارتباطات را در تمامی ابعاد آن مشاهده کرد و به جرأت می‌توان گفت که مدیریت فن برقراری ارتباطات است. هر فعالیت و کارکرد مدیریتی مستلزم به کارگیری برخی از اشکال مستقیم یا غیرمستقیم ارتباطات می باشد . مدیران چه برنامه‌ریزی و سازماندهی کنند یا هدایت و رهبری، خود را در ارتباط با دیگران خواهند یافت. تصمیمات مدیریتی و سیاستهای سازمانی به خودی خود مؤثر نخواهند بود مگر این که توسط اشخاصی که مسئول تصویب واجرای آنها هستند، درک شوند.

ارتباطات مناسب و مؤثر در تغییر سازمانی نقش دارد به علاوه ارتباطات عامل مهمی در انگیزش و رضایت شغلی کارکنان محسوب می‌شود.

ابعاد اصلی فرآیند ارتباطات :

ارتباطات را می‌توان بدین صورت تعریف کرد: تبادل اطلاعات میان فرستنده و گیرنده و چگونگی درک مفهوم اطلاعات ارسال شده، بین افرادی که در این فرآیند دخیل هستند. تحلیل این تبادل نشان می‌دهد ارتباط یک فرآیند دو طرفه است که توالی عوامل مرتبط به هم در آن به وفور به چشم می‌خورد. مدیرانی که این فرآیند را می‌شناسند می توانند علاوه بر طراحی برنامه‌های ارتباطی که متناسب با نیازهای سازمانی است، به تحلیل الگوهای ارتباطی نیز بپردازند.

الگوی فرآیند ادراکی ارتباطات :

برقراری ارتباط کار ساده و پیش پاافتاده‌ای نیست. در واقع، همواره باید به یاد داشته باشیم که فرآیند برقراری ارتباطات به نوعی با ارتباطات ناموفق عجین شده است. با آگاهی از این مسئله، محققان به بررسی ارتباطات در قالب نوعی از فرآیند اطلاعات اجتماعی پرداخته‌اند که. در آن گیرندگان از طریق اطلاعات پردازش شده به طور قابل درکی به تفسیر پیامها می‌پردازند. این دیدگاه منجر به گسترش الگوی ادراکی ارتباطات گردیده و ارتباط را همچون فرآیندی نشان می‌دهد که در آن گیرندگان، مفاهیم را در ذهنشان پردازش می‌کنند.

1ـ فرستنده : فرستنده می‌تواند یک فرد، گروه یا سازمان باشد که درصدد است تا با گیرنده خاصی ارتباط برقرار کند. گیرندگان ممکن است افراد، گروهها یا سازمانها باشند.

2 ـ رمزگذاری : فرآیند ارتباط، رسماً زمانی آغاز می‌شود که فرستنده عقیده یا تفکری را رمزگذاری می‌کند. رمزگذاری، تفکرات ذهنی را به شکل یا رمز یا زبانی که بتواند برای سایر افراد هم قابل فهم باشد در می‌آورد. مدیران اغلب از لغات، شماره‌ها، حرکات و اشارات ، علائم غیرکلامی نظیر تصاویر و عکسها برای رمزگذاری استفاده می‌کنند. علاوه براین می توان از روشهای مختلف رمزگذاری برای توصیف عقاید مشابه نیز استفاده کرد.

3 ـ پیام : ثمرة رمزگذاری، بوجود آمدن یک پیام است. دو نکته مهم در مورد پیام وجود دارد که باید همواره آن را بخاطر سپرد :

1 ـ پیامها اصولاً در برگیرنده چیزی بیش از آنچه که با چشم قابل رؤیت است می‌باشند، مثلاً پیامی حاوی یک دستور کاری است می‌تواند واکنشهای عاطفی یا احساسی را به دنبال داشته باشد.

2 ـ پیامها باید با کانال مورد استفاده جهت انتقال پیام هماهنگ باشند.

3 ـ انتخاب یک واسطه : مدیران می‌توانند از رسانه‌های ارتباطی گوناگونی برای برقراری ارتباط استفاده کنند .رسانه‌های ارتباطی شامل مکالمات رو در رو، صحبتهای تلفنی، پست الکترونیکی، پست صوتی، کنفرانس ویدئویی، نامه‌ها یا یادداشتهای کتبی، عکسها یا طرحها، جلسات، تابلوهای اعلانات، داده‌های کامپیوتری، جداول یا شکلها می‌شوند .انتخاب رسانه ارتباطی مناسب به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله: ماهیت و هدف از پیام، نوع مخاطبان، میزان نزدیکی به مخاطبان، محدودیت‌های زمانی موجود جهت انتشار پیام، اولویتهای فردی، میزان پیچیدگی مشکل و شرایط موجود. تمامی رسانه‌های ارتباطی از مزایا و معایبی بیرخوردار هستند که باید متناسب با شرایط از آنها استفاده کرد.

4 ـ رمزگشایی : رمزگشایی به عبارتی ترجمه یا تفسیر، خاص دریافت کننده از پیام رمزگذاری شده است که شامل ترجمه لفظی، شفاهی و یا جنبه‌های بصری یک پیام می‌باشد.

گیرنده‌ها بر پردازش اطلاعات اجتماعی تکیه می‌کنند تا بتوانند مفهوم یک پیام را در حین رمزگشایی نیز تعیین کنند. رمزگشایی یکی از علل عمدة سوء تعبیر در ارتباط میان فرهنگی و بین نژادی محسوب می‌شود زیرا رمزگشایی توسط گیرنده تابع ارزشهای اجتماعی و فرهنگی می‌باشد و ممکن است برای فرستنده این ارزشها قابل درک نباشند.

5 ـ ایجاد مفهوم : الگوی ادراکی ارتباط بر مبنای این عقیده قرارداد که گیرنده مفهوم پیام را در ذهن خود پردازش می‌کند. بنابراین، ‌تعبیر گیرنده از پیام ممکن است با آنچه مدنظر فرستنده است، متفاوت باشد . بدین ترتیب دریافت‌کنندگان پیام، براساس تعبیرات شخصی خود عمل می‌کنند نه براساس تعبیرات و مقاصد فرستندگان پیام.

6 ـ بازخورد : پاسخی که گیرنده در قبال پیام ارائه می‌کند، معمای حلقه بازخورد است . در این مرحله از فرآیند ارتباطات، گیرنده تبدیل به فرستنده می‌شود، پیام را رمزگذاری کرده وسپس آن را برای فرستنده اصلی ارسال می‌دارد وی نیز این پیام را رمزگشایی و تفسیر می‌کند. همانگونه که در این بحث مشاهده می‌گردد، از بازخورد جهت بررسی نحوة ادراک دریافت کننده از پیام ارسال شده استفاده می‌گردد و به این ترتیب دریافت کننده چگونگی استنباط خود از پیام فرستنده را به وضوح بیان می‌دارد.

7 ـ اختلال : نشانگر هر آن چیزی است که در انتقال و درک پیام دخالت کرده و برتمام پیوندهای فرآیند ارتباطات اثر می‌گذارد. اختلال شامل عواملی از قبیل اختلال کلام، ارتباطات تلفنی ضعیف ، دست خط ناخوانا. آمارهای اشتباه موجود در یک یادداشت .یا گزارش، بینایی یا شنوایی ضعیف و فاصله فیزیکی موجود میان فرستنده و گیرنده می‌باشد. مدیران از طریق کاهش اختلالات به شیوه‌های گوناگون می‌توانند باعث بهبود و ارتقای ارتباطات شوند.

در پژوهش حاضر نقش ارتباطات در فرآیند مدیریت، تغییر سازمانی، راهبری، مدیریت ، مدیریت استراتژیک و ماهیت سازمان‌های یادگیرنده مورد مطالعه قرار گرفته است و در نهایت الگوهای یک سازمان فرهنگی در ابعاد ارتباطات سازمانی و رهبری استخراج شده است.

1-1) بیان مسئله

در پژوهش حاضر در صدد پاسخ‌گویی به این سوال است که براساس قرائن موجود تجربی و علمی الگوی ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو در سازمان عقیدتی سیاسی چگونه می‌باشد.

ارتباطات سازمانی به طور وسیع به عنوان پردازش، تعبیر، تفسیر پیام‌ها، اطلاعات، معانی و فعالیت‌های نمادین در درون و در بین سازمان‌ها تعریف می‌شود.

نظریه پردازان کلاسیک سازمان ارتباطات را اسناد مکتوب و اختیار صدور فرمان (وبر 1947)، جریان رو به بالای پیام‌ها و ترغیب کارکنان (تیلور 1947)، جریان افقی اطلاعات (فایول 1949)، گوش دادن و ارتباطات غیررسمی (روتیلزبرگر 1941)، بازخور و رفتار دایره‌ای (فالت 1941) و تعهدات ناشی از تصمیم (بارنارد ـ 1968) تعریف نموده‌اند.

اما نظریه‌پردازان معاصر سازمان به ارتباطات به عنوان بر ساخته‌هایی همچون پردازش اطلاعات (گالبرایت 1973)، شبکه‌های اجتماعی (کید ـ 1981) ، هماهنگی (هچ 2004) و مشارکت (لیکرت 1967) می‌نگرند. (فرهنگی ـ 1383 ـ 24)

با توجه به ارزیابی ‌های مکرر دفتر فرماندهی کل قوا از نحوه‌ی عملکرد نیروهای مسلح و احراز رتبه‌ی اول توسط سازمان عقیدتی سیاسی در عرصه‌های متفاوت فرهنگی در سال‌های پیاپی و با توجه به ناشناخته‌ بودن الگوی ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو در این سازمان پس از تغییر رئیس این سازمان در سال 79 نتایج این تحقیق می‌تواند بعد جدیدی از نقش مؤثر ارتباطات را در سازمان‌های فرهنگی بگشاید. اهمیت و ویژگی مهم دیگر این تحقیق مطالعه‌ی رهبری از دیدگاه ارتباط می باشد و این‌که ارتباطات و نقش مهم آن آن‌گونه که باید و شاید در مصوبه‌ی وزیران (برنامه‌ی تحول اداری) و حتی جدول تعیین وضعیت موجود و ترسیم وضعیت مطلوب سازمان مورد توجه قرار نگرفته است.

2-1) اهمیت تحقیق :

با عنایت به ابلاغ برنامه‌های تحول اداری توسط هیأت محترم وزیران به کلیه‌ی وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی و رویکرد اصلی جشنواره شهید رجایی به برنامه‌های تحول اداری هنگام ارزیابی وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی و سرمایه‌گذاری میلیاردها ریال در اجرای این برنامه، هرگونه بی‌توجهی و یا حتی کم‌توجهی به الگوی ارتباطات سازمانی و سبک‌های ارتباط رهبر ـ پیرو منجر به شکست و یا کاهش ضریب موفقیت این برنامه خواهد شد. چرا که یکی از موانع اصلی اجرای برنامه‌های تحول «مقاومت در برابر تغییر» می‌باشد که با استفاده از الگوی مناسب ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو می‌توان مقاومت‌هایی از این دست را کاهش داد و از سوی دیگر با جلب مشارکت فعال کارکنان در فرآیند تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اجرای برنامه‌های تحول و در نتیجه سرعت بخشیدن به فرآیند تغییر، مقادیر قابل توجهی در منابع صرفه‌جویی نمود. بدیهی است که در این فرآیند ارتباطات بین اعضاء سازمان با یک دیگر و افراد با سازمان‌ نقش مؤثری در پیشبرد اهداف تحول سازمانی خواهد داشت.

1-3) سؤالات تحقیق :

1 ـ سبک ارتباط رهبر ـ پیرو در سازمان عقیدتی سیاسی چیست؟

2 ـ سبک ارتباطات سازمانی در سازمان عقیدتی سیاسی چیست؟

3 ـ آیا سبک ارتباط رهبر ـ پیرو با الگوی ارتباطات سازمانی در سازمان موصوف متناسب است؟

اهداف تحقیق :

هدف کلی این تحقیق بررسی الگوی ارتباطات سازمانی و سبک ارتباط رهبر ـ پیرو می باشد .

اهداف فرعی:

1 ـ شناخت و تعریف سبک ارتباط رهبر ـ پیرو با رویکرد ارتباطی

2 ـ طراحی و تبیین الگوی سنجش نظام ارتباطات سازمانی در سازمان‌های غیرانتفاعی (فرهنگی)

3 ـ شناخت و تعریف مقاومت در برابر تغییر با رویکرد ارتباطات سازمانی

4 ـ شناسایی ساز و کار نقش ارتباطات سازمانی درکاهش مقاومت در برابر تغییر

5 ـ شناسایی ساز و کار ونقش سبک ارتباط رهبر ـ پیرو در کاهش مقاومت و حتی جلب مشارکت کارکنان.

1-4) فرضیه‌های پژوهش :

1 ـ تعیین سبک ارتباط رهبر ـ پیرو در سازمان عقیدتی سیاسی

2 ـ تعیین الگوی ارتباطات سازمانی در سازمان عقیدتی سیاسی .

1-5) تعریف واژگان

1-1-5) ارتباطات :

ارتباطات به‌گونه‌ای وسیع و گسترده (( تسهیم تجارب )) ( Sharing of experiences ) نیز تعریف شده است. ( فرهنگی-1382-6 )

نویسندگان دیگری ، ارتباطات را (( فراگرد تفهیم و تفاهم و تسهیم معنی )) درنظر گرفته‌اند. در این تعریف ارتباطات به‌عنوان فراگرد بکارگرفته شده است زیرا آن را فعالیتی که با کنش ( Action ) ، دگرگونی ( Change ) ، مبادله ( Exchange ) و حرکت ( Movement ) سروکار دارد می‌دانند.

ارتباطات با تفهیم ( Understanding ) سروکار دارد. ارتباط شکل نمی‌گیرد مگر آنکه عمل تفهیم انجام گرفته باشد.

تسهیم با دیگران آن چیزی است که امروز در میان اکثر علمای علوم اجتماعی به‌نام (( ارتباط با دیگران )) ( Interpersonal communication ) شناخته شده است. ( همان- 8 )

هر ارتباطی که پای انسان در آن کشیده شده است ، از چشم‌اندازی ( Perspective ) که انسان از خود دارد شروع می‌شود. (( دین‌بارنلوند )) ، یکی از محققان به‌نام ارتباطات در سالهای اخیر ، این مفهوم را در نگرشی که فرد از (( شش شخص )) دارد بیان می کند ، درواقع او ارتباط میان دو انسان را به شش شخص تعمیم می دهد و آن را به اشکال مختلف به‌گونه‌ای که ذیلاً خواهد آمد درنظر می‌گیرد. این شش شخص از خویشتن آغاز می‌شود و آن این است که شما در مورد خود چه نظری دارید. این بدان معنی است که شما در مورد خود چه می‌اندیشید و در خود چه تواناییهایی سراغ دارید ؟ دوم ، به‌گونه‌ای که شما به دیگری نظر دارید. یعنی شما در مورد شخص مقابل خود که احتمالاً دریافت‌کننده پیام از شما خواهد بود چگونه می‌اندیشید ؟ آیا او را منطقی یا غیرمنطقی درنظر می‌گیرید ؟ آیا معتقد هستید او حرف شما را می‌فهمد یا خیر ؟ بنابراین شما به‌عنوان فرستنده پیام همواره به‌این می‌اندیشید که آن کس که در مقابل شماست کیست؟ سوم ، نظرتان درباره اینکه شخص دیگر به شما چگونه می نگرد. در ارتباط متقابل با دیگری ، همواره به این می‌اندیشیم که طرف مقابل ما چه دید و نظری در مورد ما دارد ؟ آیا او ما را انسانی منطقی می‌داند یا اینکه بر این باور است که ما به‌گونه‌ای منطقی فکر نمی‌کنیم ؟ شکل‌گیری هر یک از موارد فوق ، نوع رابطه و برخورد را با یکدیگر متفاوت می‌سازد. چهارم ، چگونه شخص مقابل به خود می‌نگرد ؟ در فراگرد ارتباطی نگرش فرد مقابل یا دریافت‌کننده پیام ، نسبت به خود نیز بسیار مهم است. اگر او در مورد خود بر این باور است که عملی را نمی‌تواند انجام دهد هرچند شما از قدرت نفوذ کلام بالایی برخوردار باشید و بخواهید او را وادار به انجام آن عمل کنید. تقریباً در بیشتر مواقع محال خواهد بود ، پنجم ، چگونه شخص دیگر یا شخص مقابل به شما می نگرد ؟ اگر او بر این اعتقاد باشد که شما انسانی خیرخواه و توانا و با حسن نیت هستید ، نحوه ارتباط او با شما متفاوت خواهد بود تا اینکه در موردتان چنین فکر کند که شما مردی خشن ، بی‌توجه و نسبت به او با پیش‌داوری منفی می‌باشید. ششم ، شخص دیگر یا شخص مقابل شما می‌اندیشد که شما چگونه به او می اندیشید. بدین معنی که او تصوری را از شما دارد ، که شما در مورد او چه تصوّری دارید و بر این اساس ممکن است بخواهد تصور شما را تقویت کند و یا اینکه برعکس آن را تضعیف و یا دگرگون کند. (( بارنلوند )) بر این اعتقاد است که ، همان‌گونه که ما خود را می‌سازیم ( ‍Construct ) دیگران را نیز از طریق ارتباط با خود ، می‌سازیم. اگر انسان خود ، آدمی کژاندیش و ناپایدار باشد لامحاله با هرکس که در ارتباط باشد، او را به آن‌گونه که خود می اندیشد ، در ذهن متصور می‌سازد.( همان-9 و10 )

کل ادراک ( Perception ) ما ، از یک فراگرد ارتباطی ، به خود ما بستگی دارد. ( همان-10 )

ارتباط با دیگران در بیشتر موارد در شرایط رسمی برگزار می‌شود و شامل((ارتباط چهره‌به‌چهره)) ( Face – to – face communication ) بوده که خود از طریق((کلامی ))

( verbal ) و (( غیرکلامی )) ( Nonverbal communication ) انجام‌شدنی است. در این ارتباط نقش فرستنده و گیرنده پیام ، آن‌طور که بعداً خواهد آمد ، جابه‌جا می‌شود. هرگز یک‌نفر به‌عنوان فرستنده علی‌الدوام و نفر دیگر به‌عنوان شنونده و یا دریافت‌کنند پیام باقی نمی‌ماند. بلکه به‌گونه‌ای مداوم جای آن‌دو با یکدیگر عوض می‌شود. فرستنده پیام می‌شود گیرنده و گیرنده پیام در جای خود ، به فرستنده پیام تبدیل می‌شود. در برخی موارد در این نوع ارتباط برنامه‌ریزی از پیش‌انجام‌گرفته‌ای وجود ندارد و بر اساس شرایط حاکم بر فراگرد ارتباطی ، ارتباط شکل می‌گیرد. ( همان- 14 )

نظریه بسیار جدید و معاصر با ما ، ارتباطات را به‌گونه تعاملی یا میان‌کنشی ( Transaction ) درنظر می‌گیرد که همزمان و ارتجالاً عمل (( رمزگذاری )) و (( رمزخوانی )) انجام می‌گیرد.

عواملی که مشکلاتی در جهت فرستادن و دریافت‌کردن درست پیام بین (( رمزگذار ))و (( رمزخوان )) به‌وجود می‌آورند اختلالات ( Nioses ) نامیده می‌شوند. این اختلالات به دو دسته ، (( اختلالات درونی )) ( Internal noises ) و (( اختلالات برونی )) ( External noises ) تقسیم می‌شوند. دسته اول بیشتر به اضطرابات ، نگرانیها و عوامل درونی هر یک از دو طرف ارتباط مربوط می‌شود و دسته دوم به عوامل بیرونی مثل سروصدا و نور و غیره بستگی دارد. ( همان- 18 )

مفهوم فراگردی‌بودن ارتباطات خود مبیّن این نکته است که ارتباطات پدیده‌ای پویا ( Dynamic ) و مبتنی بر تغییرات یا دگرگونیها ( Changes ) است. ( همان- 19 )

برخی از صاحب‌نظران ارتباطات ، ارتباطات را پدیده‌ای تکاملی ( Evolutionare ) می‌دانند که به‌گونه فراگردی ( Process ) از افراد و نظام اجتماعی ( Social System ) که در آن زیست می‌کنند ، نشأت گرفته و خود به نوبه خود بر آنها تأثیر می‌گذارد.

مفهوم نظام‌‌گرایانه ارتباطات دربرگیرنده پیوستگی و تعامل میان اجزاء و عناصر ارتباطی با یکدیگر است. ( همان- 20 )

هنگامی که می‌گوییم فراگرد ارتباطی مبتنی بر میان‌کنش است ، ما خود‌به‌خود بر این باور گرایش خواهیم داشت که ، این فراگرد بر پویایی رابطه میان انسانها استوار است. ( همان- 23 و 22 )

میان‌کنش ، زمانی رخ می دهد که یک جریان و رابطه داد و ستدی در بین اجزاء آن فراگرد به‌وجود آید. میان‌کنش در ارتباطات عموماً به تبادل پیامها اطلاق می شود که میان دونفر در جریان است که این ، خود ممکن است منتج به تغییر در پیامها شود. ( همان-23 )

فراگرد ارتباطی در محیط شکل می‌گیرد و انجام می‌پذیرد. محیط نه‌تنها به فراگرد ارتباطی و نوع آن تأثیر می‌گذارد ، بلکه به ادراکات ( Perceptions ) ، آنچه بین خود رد و بدل می‌کنیم ، و حتی در سطحی که ارتباط می‌گیریم نیز تأثیر می‌گذارد. ( همان- 27 )

محیط فیزیکی و شرایط اجتماعی که در آن قرار می‌گیریم ، نگرش و رفتار ما را همان‌گونه که دیدیم تغییر می‌دهد و درنتیجه ما با دیگران همواره به‌گونه‌ای متفاوت ارتباط برقرار می‌کنیم. به عبارت دیگر ارتباط ما با دیگران موکول به وضعیت و شرایط حاکم بر ماست.

آن‌گونه که دانشمندان رفتارگرا معتقد‌ند ، انسان بی‌جهت خود را آزاد تصور می‌کند ، در حالی‌که آزادی برای او معنایی ندارد. او تابعی از محیط جغرافیایی ، فرهنگی و اجتماعی خویش است و بی‌آنها ، هستی و رفتار او مبهم و بی‌معنی است. به گفته (( جیمز‌مک‌کراسکی )) ( James McCroskey ) ؛ (( رفتار ارتباطی ما تغییرپذیر است و ما در مورد یک واقعیت ( Reality ) به‌گونه‌های متفاوت عمل می‌کنیم. )) بر این اساس ، واقعیت در نظر ما با توجه به فراگرد ارتباطی ما با دیگران شکل می‌گیرد. واقعیت آن‌چیزی است که از طریق ارتباط با دیگران برای ما پدید آمده است.( همان-29 )

ارتباط مؤثر ، مبتنی بر پیش‌بینی درست از وجوه اشتراک نهفته در دل یک فرهنگ است و نیز مبتنی بر قدرت سازگاری آن با ادراکهای مشترک و نگرشهای یکسان در فراگرد رمزگذاری ( Encoding ) و رمزخوانی ( Decoding ) پیامها می‌باشد. ( همان- 31 )

ارتباطات مراوده‌ای است چراکه ، ادراک مبتنی بر واقعیت ما را شکل می‌دهد ، و آن را با ادراک دیگران می‌آمیزد. ارتباطات وسیله‌ای است که توسط آن به فراسوی خویشتن خویش می‌رویم و به قلمرو دیگران گام می‌گذاریم و دنیایی را که آنان در آن زیست می‌کنند درمی‌یابیم. در کلامی کوتاه ، ارتباطات مراوده‌ای است ، چراکه فراگردی است که به‌وسیله آن می‌توان واقعیت حاکم بر خود را با دیگران درمیان نهاد و واقعیت حاکم بر آنان را دریافت. واقعیت حاکم بر ما تنها واقعیت موجود در جهان نیست ، بلکه پاره‌ای از واقعیت موجود است که از ادراک ما سرچشمه گرفته است. ( همان- 32 )

وظیفه اساسی ارتباطات انسانی ، دگرگونی و سازش با دگرگونی است. اما سئوال عمده این است که ما از ارتباطات چه‌نوع دگرگونی را توقع داریم و چگونه ؟ و ارتباطات ، خود چه وظیفه‌ای دارد ؟

1- وظیفه پیوستگی ( Affinity function ) : یکی از وظایف ارتباطات استقرار ، ابقاء و دگرگونی روابط اجتماعی است. ( همان- 33 )

ارتباطات موجب ایجاد یا افزایش و یا برعکس موجب ازبین‌رفتن و یا کاهش پیوستگی میان طرفین ارتباط یا اشخاص می‌شود.

2- وظیفه اطلاعاتی و استدراکی ( Information and understanding function ) : اکثر دانشمندان ارتباطات بر این باورند که یکی از مهمترین وظایف ارتباطات ، وظیفه اطلاعاتی و استدراکی است که موجب افزایش استدراک از طرف مقابل فراگرد ارتباطات یا افزایش اطلاعات می‌شود. ( همان- 34 )

3- وظیفه تأثیرگذاری ( Influence function ) : یکی از وظایف مهم ارتباطات تأثیرگذاری بر دیگران یا نفوذ در آنهاست. ارتباطات همواره از سوی فرستنده پیام در پی مقصود و منظوری برقرار می‌شود. یکی از رایج‌ترین و شایع‌ترین منظورها برای انجام تغییر نگرشها ( Attitudes ) ، باورها ( Beliefs ) ، ارزشها ( Values ) و یا رفتار ( Behavior ) اشخاص دیگر است. پس ، ما می‌کوشیم که از طریق ارتباطات بر دیگران اثر بگذاریم و با تأثیری که آنها بر ما می‌گذارند خود را سازش دهیم. ( همان- 35 )

4- وظیفه تصمیم‌گیری ( Decision function ) : ارتباطات علاوه‌ بر وظایف فوق ، وظیفه تصمیم‌گیری نیز دارد. یکی از عمده‌ترین پیآمدهای فراگرد ارتباطی ، رسیدن به یک تصمیم ویژه است. اغلب ، ما از آن‌رو با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم تا به ما کمک کنند که بتوانیم به تصمیم درست‌تر و بهتری در مورد خاصی دسترسی پیدا کنیم و یا بتوانیم رفتار خود را هماهنگ با آن موضوع خاص کرده به تنظیم آن مبادرت ورزیم. در بقیه موارد ، ارتباطات به ما کمک می‌کند که تصمیماتی را که بر ما اثر دارند درک کرده و خود را با آنها سازش دهیم. ( همان- 36 و 35 )

5- وظیفه تصدیق ( Confirmation function ) : وظیفه نهایی ارتباطات دربرگیرنده پذیرش مداوم یا غیرمداوم یک تفکر ، باور ، رفتار ، محصول ، تصمیم و غیره است. از طریق ارتباطات ، سعی در منطقی‌کردن تداوم یا توجیه در گسستگی برخی از دگرگونیها که قبلاً مورد پذیرش ما قرار گرفته‌اند می‌کنیم. از این‌رو ، یکی از پیآمدهای اساسی فراگرد ارتباطی تصدیق و یا عدم تصدیق تغییرات گذشته است. این وظیفه شاید یکی از راههای مهم پیوستگی به پذیرش دگرگونیها باشد. ( همان- 36 )

ارتباطات مؤثر آن است که فرستنده بتواند منظور خود را به گیرنده پیام برساند. اما ، این فقط یکی از معیارهای مؤثربودن است. عموماً ارتباطات زمانی مؤثر است که محرکی را به‌عنوان آغازگر و موردنظر فرستنده با محرک مشهود گیرنده که از خود بروز می‌دهد ، در یک راستا قرار دهد و آن‌دو را به گونه‌ای نزدیک‌به‌هم ، مورد توجه قرار دهد. ( همان- 37 )

پیش‌تر اشاره کردیم که عامل اولیه شکست یک فراگرد ارتباطی ، عدم درک صحیح از محتوای پیام است و زمانی دشواری در این فراگرد پدیدار می‌شود که شخص گیرنده پیام به‌درستی محتوای موردنظر فرستنده پیام را دریافت نکند. در مقابل ، عامل دیگری که به شکست فراگرد ارتباطی می‌انجامد دشواریهایی است که ، در روابط انسانها پدید می‌آیند و خود نتیجه سوء تفاهمهایی هستند که گاه پیش می‌آیند. این دشواریها ریشه در عوامل گوناگون از جمله ؛ خستگی مفرط ، عصبانیت یا سرآسیمگی و اغتشاش روانی انسانها دارند. ( همان- 44 )

برخی بر این باورند و باب مباحثه را گشوده‌اند که ، تمام ارتباطات و فراگرد حاکم بر آن بی‌مصرف خواهد بود ، مگر آنکه به عمل یا کنش مطلوب بیانجامد.

انجام عمل ، از طرف شخص مقابل ، شاید یکی از دشوارترین وظایف ارتباطات باشد. اگر به فراگردهای ارتباطی خود با دیگران کمی دقّت کنیم ، به‌راحتی درمی‌یابیم که کاری نسبتاً ساده است که مفهوم و معنی ذهنی ما توسط دیگری فهمیده و درک شود تا اینکه ، موافقت او را نسبت به آن مسأله جلب کنیم. در مرحله دوّم درمی‌یابیم ، جلب موافقت او به‌مراتب آسان‌تر از آن است که او را وادار به اجرا و عمل آن مفهوم کنیم. ( همان- 45 )

اگر هرآینه قصد دارید که حرکت یا رفتار خاصی را در دریافت‌کننده پیام خود برانگیزید ، و آن رفتار همان باشد که دقیقاً موردنظر شماست ، سعی کنید (1) تسهیلاتی را ، در درک پیام خود توسط دریافت‌کننده پیام ایجاد کنید ، (2) مطمئن شوید که با دریافت موافقت او ، پیام شما رواست و به او به‌درستی رسیده است ، و (3) با دریافت‌کننده پیام ، رابطه آسانی برقرار کنید. عمل مورد‌نظر ، خودبه‌خود پدیدار نمی‌شود ، مگر آنکه این سه هدف واسط ، اوّل جامه عمل پوشیده‌ باشند. ( همان- 46 و 45 )

بی‌شک یکی از اهداف ارتباطات جمعی ، برانگیختن مخاطبان به عمل است. ( همان- 46 )

علاوه بر عملکرد وظیفه‌ای ، بازخور منبع مهمی از اطلاعات در مورد (( خود )) ( Self ) است. (( مفهوم از خود )) ( Self - Concept ) ، تقریباً برداشت ثابتی است که هر یک از ما از خویشتن دارد و بخشی از آن در شکل‌گیری به بازخوری که از دیگران دریافت می‌داریم بستگی دارد ، دیگرانی که به‌نحوی در پیرامون ماهستند و با ما زندگی می‌کنند و با ما ارتباط دارند.(همان-89 )

می‌توان گفت بازخور اثر مستقیمی به سطح (( عزت نفس )) یا (( حرمت به خود )) ( Self - esteem ) دارد. این (( عزت نفس )) یا (( حرمت به خود )) عنصر اساسی شکل‌دهی (( مفهوم از خود )) است. ( همان- 90 )

بازخور منفی زمانی می‌تواند به‌گونه‌ای اثربخش به اصلاح ارتباطات و روابط بین اشخاص بینجامد که گیرنده پیام احساس ایمنی کرده و بر این باور باشد که طرف مقابل از اظهار صفات نامطلوب او قصد توهین یا صدمه‌زدن به او را ندارد و قصد اصلی او از اظهار آن ، اصلاح و خیرخواهی است. با اندک نگرانی و احساس ناامنی یا تصور توهین در مقابل بازخور منفی ، شدت عمل نشان داده می‌شود و خطر گسستگی فراگرد ارتباطی وجود دارد. ( همان- 91 )

یکی از بهترین و مطمئن‌ترین راههای وصول به کارآیی بیشتر در میان کارکنان ، دادن بازخور به‌موقع و درست از عملکرد آنان است. به‌علت بازخورهای مکرر و به‌موقع و درعین‌حال درستی که کارکنان از سرپرستان و مدیران خود دریافت می‌کردند اصلاحات لازم را در نحوه کار و روشهای تولید خود انجام دادند که به افزایش تولید و کاهش ضایعات منتج شد. ( همان- 92 )

با برقراری ارتباط ، طرفین به‌گونه‌ای مداوم و مستمر به ارزیابی نظرات ، اشخاص ، مناصب و مراجع اقتدار می‌پردازند. بر اساس مطالعه دقیق و سنگین (( روکیچ )) ( Rokeach ) در مورد (( گشودگی فکری )) ( Open - mindedness ) و (( تحجر فکری )) ( Closed - mindedness ) به این نتیجه می‌رسد و آن را اعلام می‌دارد که به‌طریقی که فردی نظری ، شخصی و یا مرجعی را می‌پذیرد و یا رد می‌کند همه یکسان است و به‌هم می‌رسند. بر اساس این نظر ، هر انسانی دارای یک نظام (( باور- ناباوری )) ( Belief – disbelief system ) می‌باشد که حاصل‌جمع یا محصول باورها و ناباوریهای او نسبت به دنیای مادی و اجتماعی خویش است. شخص کاملاً (( جزم‌گرا )) یا (( متعصب )) ( Dogmatic ) دارای مجموعه‌ای از باورها و ناباورهای کاملاً شکل‌گرفته و بسته است ، او به هیچ‌وجه آنها را تغییر نمی‌دهد و دگرگونی آنها را بسیار ناگوار می‌داند. این مجموعه مرکزی از باورهاست که چارچوب رفتاری او را شکل می دهد و نه بردباری او را در مقابل باورها و نظرات دیگر پدید می‌آورد. می‌توان گفت (( جزم‌گرایی )) ( Dogmatic ) (( معیاری است از چگونگی باور ما نه آنچه ما باور داریم. )) محتوای هر باور تفاوتی نمی کند. بستگی بیش از اندازه و عدم پذیرش هرگونه دگرگونی در آن (( جزم‌گرایی )) است. ( همان- 99 و 100 )

اشخاص با درجه جزم‌گرایی بالا نه‌تنها دشواری چشمگیری در ارزیابی باورها و نگرشهای مخالف خود را دارند ، بلکه دشواری تحمل و شکیبایی شنیدن یا اندیشیدن به آنها برای آنان کاملاً مطرح است. باورها و نگرشهای مخالف با نظام باور - ناباوری آنها برایشان تهدیدآمیز بوده و آنان را وادار به عکس‌العملهای شدید و گاه غیرمنطقی می‌کند.

مقاومت در مقابل تغییر ، که از ویژگیهای بارز افراد (( جزم‌گرا )) ست شدیداً تحت تأثیر عقاید و افکار مخالف فرد جزم‌گرا قرار می‌گیرد. هراندازه جزم‌گرایی از درجه بالایی برخوردار باشد مقاومت او در مقابل عقاید مخالف شدیدتر خواهد بود. در این‌حالت ، دشواری عمده‌ای در جهت برقراری ارتباط با شخص (( جزم‌گرا )) پدید می‌آید. اصولاً ارتباط با افراد (( جزم‌گرا )) از سختی بالایی برخوردار است. هراندازه پیام و پیام‌فرست با نگرشها و باورهای گیرنده پیام در تعارض باشد مقاومت او بیشتر شده ، فراگرد ارتباطی با او از مسیر متعارف خارج و با دشواریهای متعددی روبه‌رو می‌شود. این دشواری نه‌تنها در سطح فردی بروز می‌کند بلکه در سطوح گروهی و حتی جمعی نیز کاملاً مطرح است. ( همان- 101 )

در این قسمت به ویژگیهای اثربخشی ارتباطات میان‌فردی با توجه به هدفهای عمل‌گرایانه و خشنودی از کنش ارتباطی می‌پردازیم. این ویژگیها به پنج ویژگی عمده قابل تفکیک‌اند. باید توجه داشته باشیم هرچند این پنج ویژگی در وهله اول کیفی به‌نظر می‌رسند امّا باید گفت علاوه بر این ویژگیهای کیفی که باعث افزایش اثربخشی ارتباطات می‌شوند ، می‌باید میزان کمّیت آنها نیز ملحوظ‌نظر باشند. همواره وجود این پنج ویژگی ممکن است به اثربخشی کنش ارتباطی نیانجامد و نبود آنها ممکن است به غیراثربخش‌بودن کنش ارتباطی ختم نشود ، امّا شکی در آن نیست که به‌طور معنی‌داری بر اثربخشی تأثیر دارند. این پنج ویژگی عبارتند از : گشودگی (Openness ) ، همدلی ( Empathy ) ، حمایتگری( Suppirtiveness ) ، مثبت‌گرایی ( Positiveness ) ، و تساوی ( Equality ). ( همان- 113 و 112 )

گشودگی ( Openness )

گشودگی به این معنی نیست که هر انسان ، طرف ارتباطی ، می‌باید در اولین برخورد و در اولین نشست تمام زوایای ناگشوده و نامفهوم زندگی خود را برای دیگری یا دیگران بگشاید و یا به عبارت دیگر تمام نکات ریز و درشت را در مورد تاریخ زندگی خود به دیگران القا کند. مقصود از گشودگی به سادگی عبارت است از همان اشتیاق به از (( خودگشودگی )) ( Self – disclosure ) که دربرگیرنده اطلاعاتی درمورد خود است که به‌صورت طبیعی هرکس می تواند آن را در بخش پنهان ( Hidden ) پنجره (( جوهری )) ( Joharre window ) خود نگهدارد. ( همان- 114 )

هر انسانی این را حق طبیعی خود می داند که بداند و بفهمد دیگری در مقابل کارها و گفته‌های او چه عکس‌العملی از خود نشان می دهد. هیچ‌چیز بدتر و دردآورتر از بی‌تفاوتی (Indifference ) نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی‌تفاوتی پذیرفتنی‌تر است.

اکثر افراد از رفتار خنثی و قیافه بی‌تفاوت سرپرست خود شدیداً دلگیرند. ( همان- 115 )

همدلی ( Empathy )

همدلی به‌معنی (( با دیگری حس کردن )) است. همدلی کردن با کسی یعنی احساس او را درک کردن. آن‌گونه که (( بک‌رچ )) ( Backrach ) به همدلی پرداخته است شاید بهتر بتوان به معنی آن پی برد. او چنین گفته است : (( همدلی توانایی یک فرد است که به‌گونه‌ای تجربی دریابد که فرد دیگر چه تجربه‌ای در یک لحظه موعود و در یک چارچوب مشخص و با توجه به نظر خویشتن دارد. )) (( شافر )) ( Schafer ) بر این باور است که ، (( همدلی تجربه درونی قابل درک و درمیان‌نهادنی با دیگری برای مقطعی از وضعیت روانی او می‌باشد. )) در نقطه مقابل همدردی کردن ( Sympathy ) عبارت است از احساس کردن برای فرد دیگر. یا به عبارت دیگر نسبت به دیگری حسی در درون خود پدید آوردن. مثلاً برای کسی متأسف‌ شدن به علت مشکلی که برای او پدید آمده است. همدلی کردن یعنی احساسی را داشتن که دیگری نیز بدان احساس دست یافته است. همدلی یعنی ایجاد احساس مشترک با یکدیگر. یعنی فرستنده پیام و گیرنده پیام هر دو به یک احساس یگانه‌ دست یافته‌اند.

اگر ما توانایی همدلی با دیگران را بیابیم بی‌شک در وضعیتی خواهیم بود که آنان را درک کنیم و دریابیم که از کجا آمده‌اند و اینک در کجا هستند و به کجا خواهند رفت یا می خواهند بروند. به گفته (( گرین‌سون )) ( Greenson ) کسی نمی تواند به احساس ظریف و پیچیده دیگری دسترسی پیدا کند مگر آنکه احساس او را دریابد و آن را تجربه کند که این خود همدلی نامیده می‌شود. این خود نوع ویژه‌ای از ادراک است که کسی را قادر می‌سازد که بتواند طرف مقابل خود را از نظر عاطفی و ذهنی کاملاً دریابد و آنچه تجربه کرده است او نیز بدون تجربه احساس کند. درک توأم با همدلی انسان را قادر می‌کند که خود را با شرایط ارتباطی کاملاً وفق دهد و بداند که چه باید بگوید ، چگونه باید بگوید و چه زمانی باید بگوید. چه زمانی باید ساکت باشد و کی به خودگشودگی دست زند. درواقع (( تراکس )) ( Truax ) مهارت ارتباطی هرکس را به تعریف او از همدلی مرتبط می کند. (( تراکس )) می‌گوید : (( همدلی صحیح هم حساسیت نسب به احساسات موجود و هم تسهیلات لازم کلامی برای ارتباط با دیگری را دربر می‌گیرد که موجب درک و تفاهم بیشتر و نیز استفاده صحیح از زبان برای القای مفاهیم می‌شوند.))

دشوارتر از تعریف و تشریح همدلی به‌کارگیری آن در زندگی روزمره و بالابردن مهارتهای مربوط به آن است. شاید نخستین گام ، پرهیز از ارزیابی و قضاوت رفتار طرف مقابل باشد. اگر ما رفتار فرد مقابل خود را بر اساس صحیح و غلط ، زشت و زیبا ، خوب و بد ارزیابی کنیم ، پس ما رفتار او را در چارچوب این برچسبها می‌بینیم نه آن‌طور که هست و ممکن است رفتار واقعی او با این برچسبها سازگار و یا ناسازگار باشد. در آن‌صورت ما اولین گام را در جهت تخریب پلهای ارتباطی خود با او برداشته‌ایم. دومین گام درک احساسات و عواطف طرف مقابل است. هرچه بیشتر او را بشناسیم بهتر می توانیم با او همدلی کنیم. درک خواسته‌ها و نیازها ، آرزوها ، آمال ، تواناییها ، تجارب ، بیمها و هراسهای طرف مقابل همه و همه و بسیاری که گفته نشد ما را بر آن می دارد که او را بهتر بشناسیم و پی به احساسات و عواطف او ببریم و بتوانیم با او بهتر همدلی کنیم. گام سوم ، باید بکوشیم آنچه دیگری بر اساس نگرش و توانایی خود تجربه کرده است ما نیز تجربه کنیم. مهم است که بدانیم این تجربه می‌باید بر اساس نگرش و احساسات او باشد نه آنچه خود می‌اندیشیم. خود را کاملاً در جای او و به جای او قرار دادن و نقش او را ایفا کردن ما را بر آن می‌دارد که او را بهتر درک کنیم.( همان- 118 و 117 )

حمایتگری ( Suppirtiveness )

یک رابطه میان‌فردی مؤثر و قابل اتکاء رابطه‌ای است که در یک فضای حمایتگرانه شکل گرفته باشد. ارتباطات میان‌فردی باز و همدلانه نمی تواند در یک فضای توأم با هراس و تهدید دوام یابد و دیر یا زود به دشواری کشیده شده منجر به گسستگی رابطه می‌شود. اگر شرکت‌کنندگان در یک فراگرد ارتباطی احساس کنند که از سخنان و کردار آنان انتقاد به‌عمل می‌آید و مورد تهاجم و ضرب‌و‌شتم قرار می‌گیرند ، بلافاصله در لاک دفاعی فرو رفته ، سعی در عدم گشودگی خویش می‌کنند و از هر اقدامی که به نشان‌دادن خواسته‌ها و نیازها و یا مکنونات درونی آنها بیانجامد ، پرهز می‌کنند. با تمثیلی ساده می‌توان گفت ارتباط روان و همدل همچون حلزونی باهوش است که لاک خود را بر پشت نهاده و آرام‌آرام حرکت می‌کند. هر زمان و هرجا احساس خطر کرد به درون لاک یا پوسته دفاعی خود فرو می‌رود و تا خطر مرتفع نشود ، سر از آن بدر نمی‌آورد.( همان-118 و 119)

در یک فضای حمایتگر ارتباطی ، سکوت را ارزشی منفی نیست. بلکه ، در مقابل ، سکوت بستری مناسب برای ایجاد فضای مناسب و حمایتگر ارتباطی است. از این سکوت می‌توان به‌عنوان بهترین محمل برای القای مفاهیم و پیامهای غیرکلامی استفاده کرد. علاوه بر سکوت ، ارایه حالات توأم با همدلی ، نه توأم با بی‌تفاوتی به فضای مناسب برای ارتباطات حمایتگرانه کمک می کند. از دیگر عوامل مؤثر بر فضای مناسب حمایتگرانه جهت ارتباطات می‌توان از تساوی با دیگران یا مخاطبان یاد کرد. هراندازه خود را از نظر رفتاری و پایگاه اجتماعی در تراز مخاطبان خود قرار داده و از نشان‌دادن برتریهای خود به آنان پرهیز کنیم ، در ایجاد فضای مناسب ارتباطات حمایتگرانه موفق‌تر خواهیم بود. از عوامل دیگر مؤثر بر فضای حمایتگرانه برای ارتباطات میان‌فردی ، می‌توان تردید و یا عدم جزمیّت ( Provisionalism ) در برابر (( یقین و اطمینان )) ( Certainnty ) را نام برد. هراندازه ما در گفتار و نظرات خود جزمی‌تر بوده و با اطمینانی غیرقابل تردید با مخاطب خود برخورد کنیم ، فضا را برای ارتباطات حمایتگرانه نامناسب‌تر می‌کنیم. برعکس همواره میزانی از تردید و عدم یقین زمینه را برای ارتباطات حمایتگر مساعدتر می‌کند و به طرف مقابل این فرصت را می دهد که خود را نشان دهد و ارزیابی کند.

مثبت‌گرایی ( Positiveness )

یک ارتباط میان‌فردی مؤثر ، زمانی رخ می‌دهد که علاوه بر موارد یادشده در فوق از مثبت‌گرایی نسبی بهره‌مند باشد. مثبت‌گرایی در یک ارتباط میان‌فردی حداقل به سه جنبه یا عوامل مختلف تکیه دارد. اول ، ارتباط میان‌فردی زمانی به‌درستی شکل می‌گیرد و پرورش پیدا می‌کند که احترام مثبت و معینی برای خویشتن درنظر داشته باشیم. فردی که احساس ناخوشایندی نسبت به خود دارد بی‌تردید این احساس ناخوشایند را به‌نحوی به دیگران منتقل می‌کند و در آنان نیز این احساس ناخوشایند و منفی را شکل می دهد. در مقابل ، کسانی که در مورد خود مثبت می‌اندیشند این احساس مثبت را به دیگران منتقل و آنان را وادار به مثبت‌پنداری می‌کنند. ( همان- 119 )

دوم ، ارتباطات میان‌فردی زمانی به‌درستی شکل می‌گیرد و به بالندگی خود نزدیک می‌شود ، که احساس خوشایند خود را نسبت به طرف مقابل به او منتقل کنیم. به عبارت دیگر فقط کافی نیست که ما نسبت به کسی احساس خوشایندی داشته باشیم ، بلکه باید این احساس خوشایند را به دیگران انتقال دهیم و به آنان بفهمانیم که احساس ما در مورد آنها چگونه است. روشن است که این در وجود شخص مقابل ، اثر مثبت گذارده او را بر آن می دارد و تشویق می‌کند که در ارتباط موردنظر فعال‌تر برخورد کرده و سطح ارتباطی خود را به تراز بالاتری بکشاند. به‌عنوان مثال مثبت‌اندیشی و انتقال آن ، مخاطب ما را بر آن می‌دارد که با خودگشودگی بیشتر برخورد کرده و حتی به گشودگی منطقه کور پنجره (( جوهری )) ما نیز کمک شایان‌توجهی کند.

سوم ، یک احساس مثبت و خوشایند در مورد وضعیت عمومی حاکم بر ارتباطات ، برای تعامل یا میان‌کنش اثربخش بین دو یا چند نفر بسیار حیاتی و مهم می‌باشد. چیزی ناخوشایندتر از رابطه یا ارتباطی با کس یا کسانی نیست که از آن رابطه یا مبادله لذتی نبرند و یا اینکه پاسخ خوشایندی به عمل ارتباطی واقع‌شده ندهند. یک پاسخ یا واکنش منفی به شرایط ارتباطی ، تقریباً بیشتر افراد را بر آن می‌دارد که به‌محض مشاهده آن ، هرچند در ابتدای فراگرد ارتباطی ، آن را جمع‌و‌جور کرده و خود را از آن به‌نحوی خارج سازند. به عبارت دیگر عدم مشاهده تمایل و اشتیاق از سوی مخاطب یا مخاطبان ، فرستنده پیام را به سوی انصراف از ارتباط و گسستگی ارتباطی ( Communication break down ) می‌کشاند.

تساوی ( Equality )

تساوی خاصیتی ویژه است. در هر وضعیتی احتمالاً یک عدم تساوی خواهد بود. یک فرد ممکن است باهوش‌تر ، قوی‌تر ، ثروتمندتر ، زیباتر و حتی سالم‌تر باشد. هرگز دو نفر از تمام جنبه‌ها با یکدیگر مساوی نخواهند بود.حتی افراد توأمان یا دوقلوهای بسیار شبیه به یکدیگر از جمیع جهات با هم مساوی نیستند و به‌طریقی از یکدیگر متمایزاند. با وجود این عدم تساوی ، ارتباطات میان‌فردی عموماً زمانی مؤثرتر خواهد بود که فضای حاکم ، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. این بدان‌معنی نیست که افراد غیرمساوی نمی توانند ارتباط برقرار کنند. بدون شک آنها می توانند با یکدیگر ارتباطی داشته باشند. در حالی‌که اگر بخواهد ارتباط آنان با یکدیگر ارتباطی موثر باشد ، می‌باید تساوی در شخصیت آنها مورد توجه باشد و یا اینکه به نقاط مشترک که نوعی تساوی است تأکید بیشتری شود. این بدان معنی است که می‌باید در ارتباطات میان‌فردی سیاست یا خط‌مشی خاصی وجود داشته باشد که از طریق آن به شناسایی ویژگیهای فردیِ طرفین ِ ارتباط ، دست یافت. نکته‌ای که حایز اهمیت است این است که طرفین ارتباط درنظر داشته باشند که هر دو انسان هستند و موجوداتی گرانبها و هر یک دارای خصیصه‌ای هستند که به‌نوبه خود می تواند برای دیگران بسیار ارزشمند باشد.

تساوی می‌باید ارتباطات میان‌فردی را ازنظر گفتاری در مقابل شنیداری نیز مشخص و ممیز کند و تعادلی میان آن‌دو پدید آورد. اگر یکی از طرفین فراگرد ارتباطی در تمام مدت ارتباط سخن بگوید و دیگری ناچار به شنیدن در تمام مدت باشد ، اثربخشی ارتباطات میان‌فردی در این وضعیت اگر غیرممکن نباشد دشوار خواهد بود. می‌باید تلاشی دوجانبه در فرستادن و دریافت پیام وجود داشته باشد. زمانی فرستنده پیام ، پیام خود را ارسال و زمانی دیگر با دریافت پیام متقابل یا بازخور در نقش گیرنده پیام ظاهر می‌شود. با توجه به وضعیت حاکم بر فراگرد ارتباطی ، ممکن است یکی از طرفینِ ارتباط ، به‌گونه‌ای طبیعی به‌مراتب بیش از طرف مقابل خویش سخن بگوید. امّا باید این به اقتضای وضعیت و شرایط حاکم باشد نه بر اساس این نکته که یک نفر باید (( سخنگو )) و دیگری فقط (( شنونده )) باشد.( همان- 121 و 120 )

افراد در حرفه‌های مختلف اغلب ازنظر ارتباطی به‌نوعی خودفریبی و تظاهر کشیده می‌شوند ، مثلاً یک مدیر عالی‌رتبه یا پزشک عالی‌قدر ممکن است گفتگو با یک فروشنده ساده را ارزشمند تلقی نکرده و فضای تساوی مناسب را برای او ایجاد نکند. یک متخصص برجسته کامپیوتر ممکن است گفتگو با یک مستخدم جزء را به‌صورت مساوی در سازمان مورد نظر خود بی‌ارزش تلقی کند. یک راننده کامیون ممکن است ارتباط مساوی با یک دانشمند را غیرممکن بداند. هر یک از افراد در موارد فوق ازنظر ارتباطی ممکن است دچار نوعی خودفریبی و یا تظاهر شده باشند. همه آنها ممکن است در آن وضعیت این تصور را داشته باشند که از آن ارتباط چیزی به‌دست نمی‌آورند و برای اینکه چیزی به‌دست آورند باید با هم‌ترازان خود ارتباط داشته باشند. این نگرش بسیار زیانبار و خارج از معیارهای صحیح ارتباطی است. زیرا این نگرش موجب آن می‌شود که افراد نتوانند به یکدیگر نزدیک شده و از یکدیگر نکات فراوانی را فراگیرند. اکثر کسانی که ازنظر ارتباطی از مهارتهای بالایی برخوردارند درست برعکس این نگرش رفتار می کنند. آنان اغلب از اطلاعات فراوانی بهره‌مند می‌شوند. ( همان- 122 و 121 )

اولین قدم در شکل‌دهی و شکل‌گیری مهارتهای ارتباطی ما آگاهی از خویش و وقوف به تواناییهای خویشتن است. ( همان- 130 )

(( مفهوم از خود )) عبارت است از آگاهی و شعور یک فرد از بودن اساسی و کلیت و ویژگی خود. در (( مفهوم از خود )) تمامی ادراکات جسمانی ، اجتماعی و روانی فرد در مورد خودش دخیل‌اند. این ادراکات خود نتیجه ، گذشته ، حال و تجارب پیش‌بینی‌شده آینده و ارتباط با محیط پیرامونی اوست و خود شامل انسانهایی است که در زندگی او وارد می‌شوند. ( همان-137 )

(( مفهوم از خود )) از دو بخش عمده شکل گرفته است. یکی از (( تصویر به خود )) ( Self - image ) که عبارت است از تصویری که فرد از خود دارد. یا به عبارت دیگر اینکه فرد ، چه فکری در مورد خود می‌کند ، چگونه آدمی است. دیگری (( حرمت به خود )) ( Self - esteem ) یا احساسی که ما در مورد خویشتن داریم و اینکه چه‌میزان خود را و وضعیت خود را می‌پسندیم.

(( تصویر به خود )) نشانگر آن است که فرد از وضع خود راضی است یا ناراضی. (( تصویر به خود )) جایگاهی را که فرد خود را در آن قرار می‌دهد نیز دربرمی‌گیرد و در بین طبقات مختلف آن طبقه را که در آن قرار گرفته است مشخص می‌کند و نقشی را که به‌عهده دارد. (همان- 138)

(( حرمت به خود )) چگونگی احساس ما ، در مورد خودمان است. ( همان-139 )

(( حرمت به خود )) ما بستگی به تام و تمام به موفقیتها و شکستهای ما دارند. اگر شما نگرش مثبت و دوست‌داشتنی‌ای در مورد خود داشته باشید ، می‌گویند شما دارای (( حرمت به خود )) بالایی هستید و به شما (( حرمت به خود بالا )) ( High self - esteem ) اطلاق می‌کنند. اگر برعکس شما دارای نگرش منفی و ناخوشایندی نسبت به خود باشید به شما (( حرمت به خود پایین )) ( Low self - esteem ) می‌گویند. ( همان- 139 و 140 )

(( مفهوم از خود )) توسط رفتار دیگران نسبت به ما و رابطه‌ای که با ما دارند شکل می‌گیرد.
(( تصور از خود )) ما ، به‌گونه‌ای که شرح داده شد ، نتیجه طبقه‌ای می‌باشد که ما را در آن قرار داده‌اند.(( منزلت خود )) ما بستگی به آن دارد که آیا مورد تأیید و تشویق قرار می‌گیریم و یا آنکه برعکس مورد تنبیه و پرهیز واقع می‌شویم ، و برای چه . ( همان- 141 )

اگر بخواهیم (( مفهوم از خود )) خود را دگرگون کنیم ، می‌باید بر این باور باشیم که هم خود ما واجد ارزش بوده و دوست‌داشتنی و پذیرفتنی هستیم و هم طرف مقابل ما از ارزش والایی برخوردار است و پذیرفتنی و دوست‌داشتنی می‌باشد. ( همان- 151 )

هر رفتاری که منتج به ارزشمندی بیشتر فرد از خود شود در فراگرد اجتماعی موجب رضایت خاطر بیشتر فرد از آن می‌شود. تأیید برای هر فرد در زیست اجتماعی از ارزش بالایی برخوردار است. به‌گونه‌ای که (( مارتین‌بوبر )) نوشته است : (( در تمام سطوح جامعه انسانی ، انسانها یکدیگر را به روشهای اجرایی و کم‌و‌بیش با توجه به تواناییها و ظرفیتهای شخصی خود ، مورد تأیید قرار می‌دهند و ممکن است یک جامعه با کلمه انسان این‌گونه برخورد کرده و آن را در اندازه‌ای که افراد جامعه یکدیگر را تأیید می‌کنند ، اطلاق کند.)) ( همان- 171 )

اشخاصی که به‌گونه‌ای مداوم از سوی دیگران مورد عدم تأیید واقع می‌شوند ممکن است حتی هویت خود را مورد سئوال قرار دهند و در وجود خویش شک کنند. ( همان- 172 )

ارتباطات انسانی صحیح میان انسانها به‌درستی انجام نمی‌پذیرد مگر آنکه آنان با نوعی تفهیم و تفاهم و عرضه و درک یکدیگر این مهم را مورد توجه قرار دهند. برای فهم بیشتر فرد یا افراد مقابل خویش به‌عنوان مخاطب چنین به‌نظر می‌رسد که دو مهارت عمده می‌باید در انسان شکل گرفته و آنها را در فراگرد ارتباطی به‌کار گرفت. این دو مهارت یکی گوش‌دادن ( Listening ) و دیگری همدلی ( Empathy ) است. ( همان- 207 )

همدلی توانایی ویژه‌ای است که از طریق آن می‌توان به نگرشِ فردِ مقابلِ خویش یا به عبارت دیگر مخاطب خویش پی برد و دنیا را از دریچه چشم او نگریست.

(( بوچنر )) ( Bochner ) و (( کلی )) ( Kelley ) در یکی از نوشته‌های خود درمورد (( همدلی )) نوشته‌اند ، که عبارت است از (( جوهر اصلی تمامی فراگرد ارتباطات )).

همدلی کاملاً از خنثی‌بودن ( Neutrality ) و (( همدردی )) ( Symphaty ) متمایز است. وقتی که ما درمقابل رفتارها و پدیده‌های وارد بر شخصی با بی‌تفاوتی برخورد می‌کنیم خنثی‌بودن ما در برابر او کاملاً مشهود است.

(( همدردی )) موقعی به منصه ظهور می‌رسد که ما در احساسات ، با کسی شریک شده و احساسی را که او در مورد پدیده‌ای به‌دست آورده است ما نیز به‌دست آوریم. یعنی مشارکت در غمها و شادیهای طرف مقابل. ( همان- 211 و 210 )

(( خنثی‌بودن )) یا بی‌تفاوت‌بودن در شکل‌گیری روابط بین افراد بسیار زیان‌رساننده است و دشواریهایی را از این جهت پدید می‌آورد. علت عمده این امر آن است که فرد مقابل احساس می‌کند که ما برای او ارزش و اهمیتی قایل نبوده و به سرنوشت او اساساً علاقه‌ای نداریم. این خود یکی از عمده‌ترین عوامل جدایی و گاه در برابر یکدیگر ‌ایستادن افراد است.

باید درنظر داشت فرهنگهای مختلف درمورد (( خنثی‌بودن )) و (( همدردی )) با یکدیگر تفاوتهای بارزی دارند. برخی از فرهنگها بیشتر به طرف (( همدلی )) و (( همدردی )) گرایش داشته و با هر نوع از تظاهرات (( خنثی‌بودن )) به‌شدت مواجه می‌شوند و برخی از فرهنگها در بیشتر موارد (( خنثی‌بودن )) را آسان‌تر پذیرا بوده و از (( همدردی )) به‌شدت گریزان می‌باشند. فرهنگهای غربی به‌معنی وسیع کلمه بر اساس فلسفه حاکم (( فردگرایی )) ( Individualism ) بیشتر گرایش به نوع دوم داشته با (( خنثی‌بودن )) کم‌و‌بیش راحت‌تر برخورد می کند. برعکس فرهنگهای عاطفی شرقی که فرد در جمع هضم شده و در بیشتر موارد ماهیت خود را از دست داده یا آن را کمرنگ حس می‌کند ، بی‌تفاوتی و (( خنثی‌‌بودن )) کاملاً نامطلوب بوده و نمی‌تواند به‌عنوان رفتاری پسندیده مطرح شود. ( همان- 212 )

انسانها به‌صورت غریزی بیشتر گرایش به (( همدلی )) و گاه (( همدردی )) دارند. از این‌رو ، فرهنگهایی که این امر را تسهیل می‌کنند قویم‌تر و قدیم‌تر بوده ، کمتر در معرض فراز و نشیبها می‌باشند. برعکس اگر بیش‌تر به (( خنثی‌بودن )) گرایش داشته باشند ، تزلزل در آنها بیشتر مشاهده می‌شود.

(( همدردی )) نیز در برخی موارد ، با توجه به معیارهای فرهنگی حاکم ، ممکن است مخرب بوده و به ناپایداری رابطه بیانجامد. این پیشتر در مواردی مشاهده می‌شود که (( همدردی )) بر نوعی خود برتربینی ( Superiority ) و افضل‌بودن دلالت کند. مثلاً در نشان‌دادن (( همدردی )) خود با دیگری این‌گونه مفهوم القا شود که اگر ما برای او غصه می‌خوریم و به‌خاطر شکست او غمگین می‌باشیم بیشتر به آن علت است که او توان ما را ندارد و نمی‌تواند دشواری خود را حل کند و امثال این. یا اینکه ما به‌گونه‌ای به حمایت او برخاسته‌ایم و می‌خواهیم او را که از ما بسیار ناتوان‌تر است حمایت کنیم. ( همان- 213 )

به‌هنگام (( همدلی )) نیازی به عرضه و ارایه احساس یگانه نیست. مثلاً لزومی ندارد که شادمانی فرد مقابل را عیناً از خود بروز دهیم و یا غم او را آن‌گونه که هست از خویشتن نشان دهیم. آنچه باید به فرد مقابل انتقال دهیم و در فراگرد ارتباطی ما تأثیر فراوان دارد ، این است که به او بفهمانیم احساس او را درک می‌کنیم و برای آن ارزش و احترام قایل‌ایم.

(( همدلی )) محتاج حساسیت ( Sensitivity ) نسبت به دیگران و توانایی ارایه این حساسیت و نشان‌دادن آن به دیگران است. با دقت در جمله فوق به دو نکته مهم دسترسی می‌یابیم ، اول حساسیت نسبت به دیگران و آن اینکه دیگران برای ما دارای ارزش و اهمیت هستند و ما از آنها به‌راحتی نمی‌گذریم. یکی از مخرب‌ترین عوامل در رابطه بین اشخاص بی‌تفاوتی آنها نسبت به یکدیگر است. آن زمان که حس می‌کنید برای دیگری ارزش قایل نیستید و بودونبود او در زندگی شما تأثیری ندارد ، شما دچار بی‌تفاوتی یا (( خنثی‌بودن )) نسبت به او شده‌اید و این به‌طور قطع به رابطه انسانی و درنهایت به ارتباط شما با یکدیگر لطمه وارد می‌کند. (همان- 14 )

این کافی نیست که ما فقط نسبت به دیگران حساس باشیم ، بلکه باید حساسیت خود را ابراز داریم و به آنان بفهمانیم که آنها برای ما اهمیت دارند و جایی در زندگی ما برای خود گشوده‌اند.

اگر ما در (( همدلی )) با دیگران دچار شکست شویم ، بی‌شک در درک و تفاهم با آنها نیز با شکست مواجه خواهیم شد. به عبارت بهتر این وضع در بیشتر موارد به ناکامی ما منجر شده و به ما لطمه زیادی وارد می‌شود. ناتوانی در ایجاد شرایط مناسب برای (( همدلی )) به بی‌خبر‌ماندن از احساسات خود و دیگران است. ( همان- 215 )

هدف اساسی از درک و تفاهم مبتنی بر همدلی پذیرش نگرش خویش و پذیرش نگرش دیگران است. هرکس می‌باید سعی کند که با حفظ نظر خود نظر دیگران را نیز درک کرده و بتواند به‌درستی بفهمد که آنها چگونه‌اند و به چه می‌اندیشند. آن‌زمان می‌توان به همدلی دست یافت که صمیمانه بر این باور باشیم که اگر ما به‌درستی می‌اندیشیم دیگری نیز اندیشه درستی دارد هرچند که اندیشه او در خلاف جهت اندیشه ما باشد. ( همان- 216 )

درک و تفاهم با دیگران از طریق (( گوش‌دادن )) و (( همدلی )) مستلزم شنیدن پیام آنها ، هم‌ به‌صورت کلامی و هم به‌گونه غیرکلامی است. ( همان- 219 )


تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عن
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 1112 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 130
تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده  (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

بخش اول :

1-1 پیش گفتار .............................. 2

1-2 مقدمه .................................. 3

1-3 بیان مسئله ............................. 4

1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق .................... 6

1-5 هدف ها ی پژوهش ......................... 7

1-6 سوالات پژوهش ............................ 8

1-7 پیشینه تحقیق ........................... 9

1-8 جامعه مورد بررسی ....................... 12

1-9 روش تحقیق .............................. 13

1-10 کلید واژگان ........................... 14

بخش دوم :

2-1 فرهنگ .................................. 16

2-2 فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی ... 18

2-3 خصوصیات فرهنگ .......................... 21

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد .......... 23

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است .............. 23

2-6 فرهنگ امری مشترک است ................... 23

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است ................... 23

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی ........ 24

2-9 سطح های فرهنگ .......................... 25

2-10 طبقه بندی فرهنگها ..................... 25

2-11 ابداع فرهنگ پذیری ..................... 26

2-12 فرهنگ پذیری ........................... 27

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ .................... 28

2-14 عناصرمهم در فرهنگ پذیری ............... 29

2-15 روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری ........ 30

2-16 انواع فرهنگ پذیری ..................... 30

2-17 انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر ...... 32

2-18 آژانس های فرهنگ پذیری ................. 32

2-19 ماهیت رسانه ........................... 36

2-20 رسانه و فرهنگ پذیری ................... 36

2-21 کارکردهای رسانه ها .................... 37

2-22 رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی 38

2-23 طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه ..... 45

2-24 تلویزیون .............................. 45

2-25 ویژگی های تلویزیون .................... 36

2-26 تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی ....... 46

2-27 تلویزیون از دید نظریه پردازان ......... 46

2-28 قدرت تلویزیون ......................... 48

2-29 کارکردهای مثبت تلویزیون ............... 49

2-30 جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان .......... 50

2-31 کارکردهای منفی تلویزیون ............... 51

2-32 نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی .......... 53

2-33 کودک کیست ............................. 54

2-34 ویژگی های کودک در دوره ابتدایی ........ 54

2-35 قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون ...... 56

2-36 ارتباط کودک و تلویزیون ................ 57

2-37 کودکان قربانیان تلویزیون .............. 58

2-38 چهارچوب نظری .......................... 59

....... نظریه فرهنگ و شخصیت ................ 59

....... نظریه کنش متقابل نمادین ............ 60

...... نظریه کارکردگرایی ................... 61

بخش سوم :

3-1 مقدمه .................................. 63

3-2 تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان 70

3-3 تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان 73

3-4 تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان 75

3-5 تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه ........ 79

3-6 تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان ..... 80

3-7 سوالات پرسیده شده از والدین ............. 81

3-8 مصاحبه با والدین ....................... 81

3-9 مصاحبه با مربیان ....................... 86

3-10 نتیجه گیری ............................ 87

فهرست منابع ................................ 91

چکیده انگلیسی

فهرست نمودارها

نمودار عنوان

نمودار شماره 1: نمودار سطح تحصیلات والدین ... 66

نمودار شماره 2: حدود ساعات تماشای تلویزیون . 67

نمودار شماره 3: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون 68

نمودار شماره 4: علت تماشای تلویزون ......... 69

چکیده :

رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف است و در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شود تا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می­کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند . بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه، بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از 50 دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه 3 تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود.

بخش اول :کلیات وروش ها

  • · فصل اول :پیش گفتار
  • · فصل دوم :مقدمه
  • · فصل سوم :بیان مسئله
  • · فصل چهارم:اهمیت و ضرورت تحقیق
  • · فصل پنجم :هدف های پژوهش
  • · فصل ششم :سئوالات پژوهش
  • · فصل هفتم:پیشینه تحقیق
  • · فصل هشتم:جامعه مورد بررسی
  • · فصل نهم :روش تحقیق
  • · فصل دهم :کلید واژگان

1-1پیش گفتار :

تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را می­توان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی است. کودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطی و غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود.

1-2 مقدمه:

شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم. نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییرات را تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترین ابزار درک اطلاعات به شمار می رود.

بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید.

گذشته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعی تلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند.


1-3بیان مسئله :

وسایل ارتباط جمعی ،مهم ترین شاخصه جامعه مدرن به شمار می آیند و این وسایل می­توانند القا کننده هنجارهای فرهنگی باشند (که البته این هنجارها بسته به نوع برنامه های رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ها متفاوت است) که دراین میان نقش رسانه های تصویری، بالاخص تلویزیون، نسبت به سایر رسانه ها برجسته تر و درمقایسه با سایر رسانه ها از مطلوبیت بیشتری برخوردار است واین امر به خصوص آنجا تحقق می یابد که کودکان به عنوان متقاضیان جدی برنامه های تلویزیونی مطرح هستند.

از آنجا که هر عنصر جدید و مجموعه های نو در فرهنگ ظاهر شود، محتوا وساخت آن را تغییر می دهد و تکنولوژی به هر جا پا می­گذارد، دانش ها و مهارت های ویژه خود را به آن سو روانه می کند وارزش هایی می آفریند که اغلب در تقابل با ارزش ها و آداب و رسوم و شیوه های زندگی است و یکی از نهادهایی که رسانه، بالاخص تلویزیون، تأثیر بسزایی درآن داشته، خانواده است تا جایی که به عنوان عضواصلی خانواده پذیرفته شده و اگر در گذشته فقط خانواده وجود داشت، امروزه خانواده است به اضافه تلویزیون .از آنجا که هر وسیله کارکردی دارد، رسانه ها ازجمله تلویزیون نیز کارکردهائی دارند که یکی از مهم ترین کارکردهای تلویزیون کمک به روند فرهنگ پذیری است و فرهنگ پذیری جریان انتقال اندیشه ها و باورها ، هنجارها و معیارها و نمونه های رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن است و پژوهش ها حاکی از آن است که رسانه در کنار عواملی مانندخانواده و دوستان می تواند نقش مهمی در فرآیند فرهنگ پذیری کودک داشته باشد وامروزه با ظهور وسایل ارتباط جمعی ، فرآیند آموزش از اعضای خانواده و مدرسه وآموزشگاه ها خارج شده وجهان پهناور به عرصة آموزش تبدیل شده است، البته آنچه باید به آن توجه داشت این است که جریان فرهنگ پذیری در کودکان یک سویه است. چرا که کودک در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل، یعنی آن که جریان تأثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه به سوی او است و کودک مقاومتی از خود در برابر اتفاقات رسانه ای بروز نمی دهد و نمی تواند تأثیر برجامعه داشته باشد.بنابراین سؤال اساسی در این تحقیق آن است که« رابطه بین تلویزیون و فرهنگ پذیری کودکان 7 و8 ساله چگونه است؟» برای نیل به هدف فوق سعی شده است تا فرآیند کارکردهای تلویزیون در چگونگی فرهنگ پذیری کودکان اول و دوم ابتدائی مدارس دخترانه منطقه 3 تهران مورد بررسی قرارگیرد که به طور اتفاقی مدرسه دخترانه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی انتخاب شد و 50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی به طور نمونه انتخاب شد که انتخاب نمونه کاملا موردی بود و برای رسیدن به این مهم از دانش آموزان مصاحبه باز به عمل امد و محقق در میدان تحقیق به مشاهده مشارکت آمیز دست زد.


1-4 اهمیت وضرورت تحقیق :

امروزه رسانه های گروهی ،در قالب های متنوعی چون رادیو و تلویزیون و نشریات و ... سیطره فراگیری بر زندگی انسان دارند وباعث شده اند که چهره زندگی انسان را دگرگون سازند و از آنجا که تلویزیون به عنوان یک رسانه و تکنولوژی دارای فرهنگ خاصی است وابزاری است که بر جریان انتقال فرهنگ وارزش های جامعه نقش بسزایی دارد واز قوی ترین وسایلی است که می تواند انسان امروز آن را به عنوان تغییر شکل دادن نه تنها جامعه بلکه در ذرات و جوهر خود به کار بندد، باورود به خانواده، به عنوان یک نهاد کوچک اما تعیین کننده در ساخت فرهنگ، جائی که بزرگترین تأثیر در پی ریزی فرهنگ وآداب و رسوم، واعتقادات وارزش ها ،هنجارها وناهنجاری های بعدی فرد را بایستی درآنجا جستجو کرد، باعث تغییراتی در نظام باورها وارزشها و اعضای خانواده ، بالاخص کودکان که توانایی درست تشخیص دادن خوب و بد و مرز بین واقعیت و تخیل و هماهنگی خود را با فرهنگ القا شده توسط تلویزیون ندارند، می شود. بنابراین با اهمیت یافتن رسانه های گروهی در زندگی روزمره کودکان که به عنوان مخاطبان جدی و پر و پا قرص تلویزیون هستند و هدف آن ها کسب آگاهی و اطلاعات از برنامه های تلویزیون است، بر اهمیت وضرورت شناخت کارکرد های تلویزیون بر فرهنگ پذیری کودکان می افزاید.

1-5 هدف های پژوهش :

هدف کلی : تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده(مطالعه موردی محله خیابان دولت ،دانش آموزان اول و دوم ابتدایی دختر)

هدف های جزئی :

1-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درفرهنگ تغذیه در کودکان شود؟

2-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در ادبیات کودکان شود؟

3-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر سلیقه و عادت در کودکان شود؟

4-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درباورهای کودکان شود؟

5-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درالگوهای فراغت کودکان شود؟

6-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در الگوهای زندگی شود؟

1-6 سؤالات پژوهش

1- آیا تلویزیون توانسته باعث فرهنگ پذیری در کودکان شود؟

2-آیا فرآیند فرهنگ پذیری که از طریق تلویزیون به کودکان صورت می گیرد با الگوهای فرهنگی ما تطابق دارد؟

3-آیا تلویزیون به عنوان یک پدیدة فرهنگی در قسمت هایی از فرهنگ بیشتر تغییر می تواند ایجاد کند؟

4- آیا برنامه هائی هستند که از طریق آن فرهنگ پذیری کودکان سریع تر صورت می­گیرد ؟


1-7 پیشینه تحقیق :

با ظهور هر رسانه، دغدغه آثار آن نیز بروز می کند و به دنبال آن ، دانشمندان علوم ارتباطات و اجتماعی دست به تحقیقات مختلفی در مورد اثر آن رسانه بر مخاطبانش و متغیرهایی که بر فرآیند استفاده از رسانه تأثیر گذار است می زنند. محققان این رشته به گروههای مختلف جامعه با ویژگی های متفاوت پرداخته اند، اما شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که بزرگ ترین سهم،نصیب کودکان و نوجوانان شده است و توجه به اثر رسانه بر کوکان و نوجوانان به گذشته های بسیار دور برمی گردد، چنان که افلاطون در کتاب جمهوری، به داستان سرایان عصر خود در مورد این مسئله که کودکان قادر نیستند بین آنچه صرفا حکایت است و آنچه واقعیت دارد تمایز قائل شوند، هشدار می دهد. بنابراین باید اولین داستان هایی که کودک می شنود، اثر اخلاقی صحیح مورد نظر را بر او بگذارد. (نیکو، مینو و دیگران . 1381 ص112)

نکته شایان ذکر آنکه همواره تحقیقات در مورد کودکان و رسانه ها،از دغدغه های عامه مردم در بدو ورود رسانه ریشه داشته است. در تحقیق جامع پاین(Pine) (1933) گروهی از برجسته ترین روان شناسان، جامعه شناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت آن زمان مشارکت داشتند و گزارش آنان در مورد اثر فیلم بر متغیر های مختلف رفتاری و شخصیتی کودکان، چون الگوی خوابیدن، دانش کودکان در مورد دیگر فرهنگ ها، نگرش آنان در خصوص پرخاشگری و رفتار بزهکارانه ، در 12 جلد منتشر شد. و نتیجه گیری اصلی این تحقیق مبنی براین بود که اثریک فیلم بر کودکان به متغیر هایی چون سن، جنس و موقعیت قبلی، ادراک، محیط اجتماعی، تجارب قبلی و والدین بستگی دارد.

آنچه در نتیجه گیری های محققان مختلف دست اندرکارامور کودک و تلویزیون مشاهده
می شود، جنبه مشروط بودن اثرتلویزیون است و زمینه های بررسی با توجه به زمینه های مورد توجه محقق تعیین می شود. به عنوان مثال بلامر(Blomer) به زمینه های جامعه شناختی و آثار متغیرهایی چون نگرش و علایق می پردازد. زمینه های غالب در بررسی های انجام شده در زمینه کودکان و تلویزیون، پرخاشگری، عادات زندگی و خیال پردازی بوده است.

گزارش تحقیقی یونسکو(Unesco) (1964) یکی از برجسته ترین آثار آن زمان در ارتباط با رفتارکودکان درقبال تلویزیون بود که به سوال هایی چون: کودکان چه قدرصرف تماشای تلویزیون می کنند؟ - چرا کودکان تلویزیون تماشا می کنند؟ - چه برنامه هایی تماشا می کنند؟ - پاسخ داده است . از بین محققانی که در آن دوران به بررسی رابطه کودک و تلویزیون پرداختند، می توان از ، ویس(1958)(Vice) و جان (John)نام برد ودر تحقیقات این افراد به نیازها ونحوه استفاده از رسانه نیز پرداخته شده بود .از مهم ترین آثار در زمینه اثر تلویزیون بر کودکان کتاب شرام و لایل و پارکر(Sheram&Lyle&Parker) باعنوان - تلویزیون در زندگی کودکان ما است – که در دهه 1961 منتشرشد، آنها که عواملی چون لذت طلبی ، کسب اطلاع و استفاده اجتماعی را به عنوان دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان ذکرکرده اند و به گفته آنان ، دلایل دیگرهمچون سرگرمی و فرورفتن در جهان تخیل و رویا ، هم ذات پنداری با افراد جالب و جذاب ، فراموش کردن مشکلات زندگی واقعی ، فرار از کسالت کارهای یکنواخت و روزمره و دلایل مشابه ، از دیگر عللی است که به انگیزه لذت طلبی مربوط می شود. (شرام و همکاران، 1377ص92-91) و بعد از آن تحقیقات بسیاری در زمینه اثرتلویزیون بر دانش و نگرش و رفتارکودکان انجام شد.

نگین حسینی در کتاب جنگ تلویزیونی برای کودکان به شروع و استفاده کودک از تلویزیون و درک کودکان سنین مختلف از تلویزیون و اثرات آن بر روی کودکان اشاراتی داشته است و از جمله اثرات مهم آن را تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای کودکان می داند. در کتاب شناخت مخاطب تلویزیون اثرمینو نیکو و دیگران بر عواملی که بر نحوه استفاده از رسانه تأثیرگذار است. اشاره شد که دربین مجموع عوامل ، اثرسن بر نحوه استفاده از رسانه تاکید زیادتری شده است. در این کتاب با توجه به نظریات دانشمندانی چون پارکر و شرام و برادلی گرین دلایل کودکان و نوجوانان را برای تماشای تلویزیون به عواملی چون گذران اوقات فراغت ، فراموش کردن مشکلات و کسب اطلاع و استفاده اجتماعی و لذت طلبی و برانگیختگی ، آرامش و یافتن مونس و تماشای عادتی مربوط دانسته اند و در این اثرویژگی هایی چون شناخت ناقص از جهان که موجب می شود کودک از فهم محتوای رسانه عاجزبماند یا مطالب غیرواقعی را واقعی پندارد و یا آنکه از هدف و انگیزه تولید کننده محتوای آن رسانه آگاهی نداشته باشد، اشتیاق برای فراگیری و یا به عبارتی ، آمادگی برای فراگیری و کنجکاوی از جمله دلایلی دانسته که کودک را مخاطب خاص رسانه می سازد.

و کتاب های بسیار دیگر که هر کدام از جنبه های مختلف ، مسئله رابطه تلویزیون و کودک توجه نشان داده و مسئله را مورد بررسی قرار داده اند که البته غیر از کتاب ها، مقالات و پایان نامه های بی شماری در این زمینه نوشته شده . از جمله تاثیر تبلیغات بر کودکان و تاثیر برنامه های کودک تلویزیون بر کودک ،که نگارنده سعی کرده تا حد ممکن از این کتاب ها و مقالات بهره کافی و لازم را ببرد.


1-8 جامعه مورد بررسی:

یکی از مهمترین کارهائی که محقق باید در روش تحقیق انجام دهد مشخص کردن مکان تحقیق است و مکان تحقیق باید درفضای جغرافیائی واجتماعی و در زمان تعیین شود.نخستین شرط کاردر مطالعات مردم شناسی رفتن به محل اقامت است بدین ترتیب ارتباط بین محقق و جامعه مورد بررسی برقرار می گردد و همه زمینه های ذهنی که می تواند محقق را واداربه پیش داوری نماید، از بین می برد (فربد،محمد صادق،13ص63)،میدان تحقیق که تحقیق در آن انجام شد، دبستان دخترانه مهدا واقع در منطقه 3 تهران، خیابان دیباجی جنوبی است که از 50 دانش آموز اول ودوم ابتدایی این مدرسه جهت پژوهش استفاده شد.

لازم به ذکر است، به علت محدودیت های جنسیتی مرتبط با سیستم آموزش و پرورش به ناچار فقط مدرسه دخترانه مورد بررسی قرار گرفت.

1-9 روش تحقیق:

مطالعه بر روی موضوع مورد نظر مربوط به زمان حال می باشد،از اواخر سال1387 به جمع آوری اطلاعات و مطالب پرداخته شد که بتدریج نگارش پایان نامه آغاز شد که با تصحیح و راهنمایی های استاد راهنما تحقیقات میدانی ادامه یافت که تا نیمه اول (6ماه اول ) 1388به طول انجامید، در این مطالعه از روش های معمول در تحقیقات مردم شناسی استفاده گردیده و معمولا در بررسی و مطالعات مردم شناسی به خصوص درروش ژرفانگر، مطالعات عمیق و دقیق صورت می گیرد.

فنونی که در نگارش این پایان نامه محقق از آن استفاده کرد روش کتابخانه ای و میدانی و مشاهده مشارکت آمیز بود که در کارمیدانی ،مصاحبه عمیق بر روی50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی دخترانجام شد و همچنین در مشاهده مشارکت آمیز محقق وسواس زیادی به خرج داد چراکه فن مصاحبه با مشاهده اطمینان بخش تر و علمی تر است .

1-10 کلید واژگان:

1- تلویزیون : لغت ترکیبی است که از زبان های لاتین و یونانی گرفته شده است. لغت Tele در زبان یونان به معنی «دور» و کلمه "Vision" در لاتین به معنای «دید» است و این لغت اغلب به طور مختصر به شکل "TV" نوشته می شود.

2- فرهنگ: به تعبیر مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده ای شامل دانش ها ، مهارت ها ، آگاهی ها، باورها و هنرها ، اخلاق و قوانین ، آداب و رسوم و تمامی گرایش ها ، قابلیت ها و عادت هایی که آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود. (ترابی، علی اکبر، 1381، ص 16)

3- فرهنگ پذیری :مجموعه پدیده هایی است که از تماس مستقیم ودائم میان گروههایی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شودوتغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد(دنی کوش 1381ص 91)

4- خانواده: گروهی از افراد که با پیوندهای خونی، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مربوط بوده و یک واحد اقتصادی را تشکیل می­دهند (گیدنز، آنتونی، 1382، ص786)

5- کودک : از نظر پیمان نامه حقوق کودک، کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد مگر اینکه بر اساس قانون ملی قابل اعمال ، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد (نوبان و صدری، 1380، تبریز)


بررسی رابطه سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا

هرکسی شخصیتی دارد و شخصیت شما به تعیین محدودیت های موفقیت ، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک می کند ما درباره شخصیت صحبت می کنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبت های شماست گزافه گویی نکرده ایم شخصیت شما تا حالا هم به شکل گیری بسیاری از جنبه های زندگی شما کمک کرده است و در آینده نیز به همین کار ادامه می دهد
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 98 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 96
بررسی  رابطه سلامت روانی افراد  درونگرا با سلامت  روانی افراد  برونگرا

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فصل اول


مقدمه

هرکسی شخصیتی دارد و شخصیت شما به تعیین محدودیت های موفقیت ، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک می کند . ما درباره شخصیت صحبت می کنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبت های شماست گزافه گویی نکرده ایم . شخصیت شما تا حالا هم به شکل گیری بسیاری از جنبه های زندگی شما کمک کرده است و در آینده نیز به همین کار ادامه می دهد .

همه چیز هایی را که تا کنون به دست آورده اید ، تمام چیز هایی را که انتظار دارید در شغل خود به دست آورید ، خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما می تواند تحت تاثیر شخصیت شما و شخصیت های افرادی که با آنها تعامل دارید قرار گیرد .

چند بار فردی را به عنوان کسی که شخصیتی فوق العاده دارد توصیف کرده اید ؟ منظور شما از این توصیف معمولا این است که وی خوش بر خورد و دلپذیر است و به راحتی می توان با او کنار آمد ، فردی ممکن است او را به عنوان دوست ، هم اتاقی یا همکار انتخاب کنید . اگر شما برای سپردن یک تعهد برای رابطه ای شخصی خود را آماده کرده باشید ، ممکن است بخواهید یا با او ازدواج کنید که در این صورت تصمیم خود را طبق بر داشتی که از شخصیت او داشته اید قرار می دهید .

شما همچنین افرادی را می شناسید که به نظرتان شخصیت وحشتناکی دارند . امکان دارد این گونه اشخاص گوشه گیر ، متخاصم ، پر خاشگر ، سرد ، نا خوشایند باشند و کنار آمدن با آنها دشوار باشد . شما آنها را استخدام نخواهید کرد یا به همکاری با آنها علاقه نخواهید داشت و احتمالا دیگران نیز از آنها دوری می کنند آن ها را منزوی می سازند .

شخصیت شما می تواند انتخابهای شما را محدود کند یا آنها را گسترش دهد و مانع از سهیم شدن شما در تجربه های خاص با دیگران شود یا شما را قادر سازد تا اکثر این تجربه ها را داشته باشید شخصیت می تواند برخی از افراد را ملزم و محدود کند و دیگران را در معرض تجربیات جدید قرار دهد .

در حالی که شما درباره شخصیت دیگران داوری می کنید ، آنها نیز داوری های مشابهی درباره شما می کنند . این قضاوتهای دو جانبه که هم در زندگی فرد داوری شده و هم داور را شکل می دهد ، هر بار که با یک موقعیت اجتماعی رو به رو می شویم که ما را ملزم به تعامل با دیگران می کند ، بارها تکرار می شوند . البته ، تعداد و تنوع موقعیت اجتماعی که مشتاقانه در آن شرکت می کنید نیز توسط شخصیت شما تعیین می شود ، مثل مردم آمیزی یا کمرویی نسبی شما . درست همانگونه که بدون تردید شما تصویر روشنی از شخصیت کلی خود دارید . می دانید که آن عامل را در کجا ارزیابی کنید . اما بسیار ساده لوحانه و بی معنی خواهد بود اگر بکوشیم کل ویژگی های شخصیت یک فرد را با به کار گیری اصطلاحات مبهمی مثل فوق العاده و وحشتناک ، جمع بندی کنیم . موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که نمی توان با چنین توصیف ساده ای آن را بیان کرد ، زیرا انسانها در شرایط گوناگون و در برابر افراد مختلف ، بسیار پیچیده و تغییر پذیر هستند . ما باید در تعریف و توصیف شخصیت به اندازه کافی دقت بیشتری داشته باشیم . به همین دلیل ، روان شناسان تلاش قابل ملاحظه ای را صرف ساختن آزمونهایی برای ارزیابی یا سنجش شخصیت کرده اند .

امکان دارد معتقد باشید که به هیچ آزمون روان شناختی که به شما بگوید شخصیت شما چگونه است ، نیازی ندارید و در مجموع ممکن است حق با شما باشد . بالاخره ، شما احتمالا بهتر از هر فرد دیگری خودتان را می شناسید . اگر از شما بخواهند که واژه هایی را بنویسید که به بهترین وجه شخصیت شما را توصیف می کنند ، بی تردید می توانید بدون اینکه زیاد فکر کنید این کار را انجام دهید .

بیان مسئله

آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد ؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

هر قدر بشر به طرف تکامل پیش می رود و سطح اطلاعات مردم وسیعتر می شود انسان به شناسایی روحیات حقیقی اشخاص احتیاج بیشتری پیدا می کند در زمانی که مرد روح های پاک و بی الایش و افکار ساده تری داشتند برای شناختن غرایز و احساسات یکدیگر در جستجوی وسایل مختلفی بودند که از همه آنها رایج تر ، قیافه شناسی و دقت روی اعمال و گفتار اشخاص بوده شاید در آن زمان ها این وسایل برای شناختن روحیات اشخاص کافی بوده ولی امروزه وسایل فوق ارزش خود را از دست داده اند . حالا دیگر مردم می توانند خود را زیبا و مهربان نشان دهند و حتی با جراحی پلاستیک قیافه ای برای خود درست کنند که ابدا تناسبی با اخلاق و روحیات آنها ندارد حالا دیگر شیادان و ریا کاری و دروغگویان به قدری ماهر شده اند و اطلاعات روانشناسی و عملی آنها به قدری زیاد شده است که به هیچ وجه نمی توان از روی قیافه و اعمال و گفتار آنها منظور تمایلات نا مشروعشان را درک کرد پس بررسی و شناسایی شخصیتی افراد و دانسته های روانشناسی می تواند در شناخت نسبی افراد به ما کمک کند و مسئله دیگر بدون شک سلامت افراد جامعه است که از اهمیت بسزایی بر خوردار است زیرا جوامع انسانی بدون حفظ سلامت و رعایت بهداشت نمی توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند . بیماری و نا توانی روابط انسانی را مختل و در نتیجه احساس امنیت و همبستگی را از انسان سلب می کند . همانگونه که بهداشت بعنوان وظیفه علم طب و در حیطه علوم پزشکی از اهمیت شایانی بر خوردار است و حفظ سلامتی جسمانی افراد بدان وابسته است ، بهداشت و سلامت روانی فرد فرد جامعه نیز مورد توجه خاص متخصصین و دست اندر کاران قرار گرفته است .

اهداف پژوهش

هدف از پژوهش حاضر : بررسی رابطه سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا می باشد .

تعریف مفاهیم

تیپ شخصیتی ، تعریف عملی: نمره ای است که آزمودنی در آزمون درونگرایی و برونگرایی آیزینگ بدست می آورد

تیپ شخصیتی ، تعریف نظری : تیپ شخصیتی شالوده کل رفتار را تشکیل داده و شرح می دهند که چگونه ما خود را به دنیای واقعی مربوط ساخته یا با آن تطبیق می دهیم . بیشتر شخصیتها ترکیبی از چند تیپ هستند ، ولی معمولا یک تیپ غالب است (شاملو ، 1360).

سلامت روانی ، تعریف نظری : علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی . ( شاملو ، 1360 )

سلامت روانی ، تعریف عملی : نمره ای است که آزمودنی در آزمون SCL-90 بدست می آورد .

فصل دوم


تاریخچه سلامت روانی

با توجه به بیماریها ی روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع کرده همواره بوده است در حقیقت روان پزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورده قدیمی ترین ،چون بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد علل سر شتی و فرضیه مزاجها از همان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم ، برای آنکه تقریبا از سال 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی ( CONGRESS INTERNATIONAL ) بهداشت روانی کار خود را شروع کرده از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که تا اواخر قرن 18 و هم زمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه سلامت روانی اطلاعات کافی در دست نیست اما در اوایل قرن 13 و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان و یکپارچگی واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابوعلی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و کشور های دیگر کشاند و این زمینه جدید برای بیماریهای روان تنی شد .

اولین روانپزشک به نام جان[1] ویر که در سال 1515 در دهکده ای که در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران رشد در سال 1563 کتابی در سوئیس نوشت که امروزه اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشکی دارد و نهضت روانکاری که توسط فروید به اوج قدرت رسید از اوائل قرن 20 از ابتدا توسط ژوزف[2] بروئر اتریشی که علائم هیستریک ، یک زن جوان را معالجه کرد شروع شده در قرن بیستم تئوری های مختلف روانکاری روانپزشکی – دینامیک – ژنتیک – بیولوژی- ارتباط جسم و روان – تئوریهای سرشتی – معالجه درباره اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی ، گشایش مراکز اورژانس روانپزشکی بعلت بروز جنگ جهانی دوم و مطالعات اپیدولوژیک کودکان که از خانواده هایشان جدا و به سایر کشورها مخصوصا سوئیس پناه آورده شده بودند شد .

در سال 1930 اولین کنگره بین المللی سلامت روانی با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شده و مسائل روشن کشورها از قبیل : تأسیس بیمارستانها ، مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت .

در سال 1984 فدراسیون جهانی سلامت روانی بنیان گذار شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو [3] سازمان سلامت [4] روانی در آمد و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت را بر عهده گرفت .

از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود و در نتیجه تلاش و کوششهای پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام شد و در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشور ها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئو لین بهداشتی کشور های مختلف خواسته شده تا برنامه های سلامت روانی را جزء بر نامه های عمومی قرار دهند . ( میلانی فر ، 1374 )

تعریف سلامت روانی

برای سلامت روانی تعاریف زیادی از سوی متخصصین مربوطه ارائه شده است با توجه به پیچیدگی های روان انسان و دشواری شناخت انسان به طور کلی ، هر یک از تعاریف به جنبه هایی از روان انسان توجه کرده و بنابراین نمیتوان تعریف جامع و مانعی برای سلامت روانی عرضه کرده اما به برخی از آنها اشاره می کنیم .

1 - علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماری های روانی . (شاملو،1360)

2-فراهم آوردن اوضاع و احوال محیطی ، نظرات هیجانی و عادتهای تفکر که از نا سازگاری شخصی جلوگیری می کنند .

3- مطالعه اصول .و روشهای گسترش سلامت عقلی و جبران نا بسامانی های روانی . ( شعاری نژاد ، 1362)

4- سلامت روانی عبارت است از اینکه رفتار ها و عادات و طرز تلقی ها و افکار و ارزشهای فرد را به گونه ای سازمان دهیم که منجر به رشد همه جنبه های ضروری و سعادت اجتماعی بشود . ( لطف آبادی ، 1366)

سلامت روانی علمی است در خدمت بهزیستی و رفاه اجتماعی که هدف آن شناسایی علل و عوامل موثر در ایجاد بیماریهای روانی ، سعی در پیشگیری آنها و شناخت عواملی است که منجر به یک زندگی شاد ، سالم و بهنجار می شود .

واژه بهداشت از دو کلمه « به » به معنی نیکو و پسندیده و « داشت » به معنی نگاه داشتن و حفظ کردن تشکیل شده است که معنی ساده آن حفظ و نگهداری چیزی به نحو نیکو و مطلوب است پس بهداشت در واقع یک فرآیند است که از طریق آن و با استفاده از راهکار های مناسب به حفظ و نگهداری آنچه با ارزش است می پردازیم .


اهداف سلامت روانی

در اکثر کتب درسی اهداف و مقاصد سلامت روانی همان اهداف و مقاصدی است که بهداشت عمومی سعی در عمل کردن به آنها دارد ، با این تفاوت که سلامت روانی با حفظ سلامت روان و بهبود وضع روانی سرو کار دارد در حالی که محور اصلی بهداشت عمومی سلامت جسمی افراد جامعه است . ما اهداف سلامت روانی را در اینجا ذکر می کنیم . و اکثر متخصصین درباره اهداف با هم توافق دارند . که این اهداف عبارتند از :

1- ایجاد سلامت به وسیله پیشگیری از بروز بیماریهای روانی .

2- کنترل عوامل موثر در بروز بیماری روانی و تشخیص زود رس بیماری های روانی .

3- پیشگیری از عوامل ناشی از بازگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی .

4- درمان به موقع بیماری روانی .

5- ایجاد سیستم های حمایتی اجتماعی و روانی

6- شناخت علل و نحوه شیوع بیماریهای روانی[5] .

سازمان بهداشت جهانی این اهداف را در سه بخش کلی یعنی پیشگیری ، درمان و باز توانی یا توانبخشی تقسیم کرده و بنا به توصیه این سازمان سلامت روانی باید از طریق چهار کانال اصلی عملی گردد .

1- ارائه خدمات بهداشتی برای پیشگیری از ابتلا به بیماری روانی ، بیماریابی و درمان سریع بیماران .

2- آموزش متخصصین مثل : روانپزشکان ، روانشناسان ، دانشجویان ، پرستاران و کسانی که با سلامت روانی سرو کار دارند .

3- با انجام پژوهش درباره علل و نحوه به وجود آوردن بیماری روشی و چگونگی درمان و پیشگیری .

4- طرح و بر نامه ریزی بهداشتی و گسترش مراکز روانپزشکی و درمانی، ایجاد هماهنگی بین بر نامه های خدماتی آموزشی و پژوهشی ( سازمان جهانی بهداشت ، 1966 ) .

برخی از متخصصین مسأله بالا بردن سطح بهداشت و سلامتی را مطرح کرده اند ( سازمان جهانی بهداشت ، 1991 ) و هدف کلی سلامت روانی را چنین مطرح کرده اند « افزایش مثبت جوانب مختلف سلامت جسمانی ، روانی و اجتماعی همراه با پیشگیری از نا بهنجاری های جسمانی ، روانی و اجتماعی طبق این تعریف ارتقاء سطح سلامتی از سه راه قابل اجرا است .

1- آموزش

2- پیشگیری

3- حمایت یا محافظت

در مورد آموزش ، اسمیت ،([6]1979) چنین نظر می دهد : « آموزش در بهداشت یعنی ایجاد ارتباط با افراد و گرو ه های جامعه با هدف پیشبرد مثبت سلامتی و از میان بردن بیماری از طریق تحت تاثیر قرار دادن طرز فکر و اعتقادات و رفتار مسئو لین و عموم مردم . هدف اصلی آموزش ارائه مشکلات و اطلاعات لازم و کمک به مردم برای کسب مهارتهای اجتماعی است ، به طوری که افراد جامعه احساس کنند که کنترل شخصی و قدرت تصمیم گیری دارند .

پس محور اصلی آموزش تاکید بر روشهای بهتر زیستن و سالم زیستن است و به جای جلوگیری از بیماری به پیشبرد سلامتی و بهزیستی تا کید می شود . هدف اصلی پیشگیری کاهش خطر بروز بیماری و مشکلات و اختلالات است .

روانشناس انگلیسی روبرت داونی [7] و همکارانش (1990 ) اهداف پیشگیری را به صورت زیر طبقه بندی کرده اند .

1- پیشگیری از علائم اولیه فرآیند بیماری از راه کاهش دادن خطر بروز بیماری . برای مثال : الف ) تزریق واکسن سرخجه برای کاهش خطر نا هنجاری های جنسی ب) اضافه کردن کلروفلوراید به آب آشامیدنی

2- پیشگیری از پیشرفت بیماری از راه شناخت زود رس علائم بیماری در صورتی که این شناخت باعث درمان موفقیت آمیز شود برای مثال الف ) شناخت زود رس نا هنجاریهای جنینی با استفاده از روشهای متداول در علم طب مثل جنین شناسی ب) شناخت زود رس غده های سرطانی و معاینه مداوم افراد برای جلوگیری از سرطان سینه و رحم .

3-پیشگیری از اختلالات اجتناب پذیر در بیماریهای صعب العلاج یا لا علاج . برای مثال : پیشگیری از عفونت مجرای ادرار در افراد مبتلا به بیماری سفتی و تحلیل عضلات

4- پیشگیری از وقوع دوباره بیماری برای مثال : الف ) تلاش برای پیشگیری از دومین سکته قلبی ، ب) تلاش برای پیشگیری از اقدام به خود کشی مجدد در مورد کسانی که یکبار اقدام به خود کشی کرده اند .

در مورد حمایت و محافظت در بهداشت متخصصین اعتقاد دارند که این بعد شامل کنترلهای قانونی و قضایی یعنی ، مقررات و خط مشیها و سیاستهایی است که برای تامین سلامتی و جلو گیری از بیماریها و آسیبهای گوناگون در جامعه موجود و به مرحله اجرا در می آیند. برای مثال ، می توان از قوانین موجود درباره بستن کمر بند ایمنی هنگام رانندگی ، کنترل بیماریهای مسری ، کنترل و جلو گیری از خرید و فروش مواد مخدر نام برد .

پس در واقع اهداف اساسی سلامت روانی به دو بخش عمده یعنی پیشگیری از بیماریهای روانی و ارتقا سطح سلامتی روانی تقسیم می شوند . سلامت روانی در عملی کردن این اهداف با مشکلات زیادی روبروست از جمله می توان از مشکلات در تعریف بیماری و سلامت روانی تشخیص بیماری شناخت علل و نحوه شیوع بیماری روانی و عدم امکانات برای برنامه ریزی پژوهشهای بهداشتی نام برد .

دید گاهها و نظریه ها در سلامت روانی

از نظر تاریخی کلیه دید گاه ها و نظریه های ارائه شده در مورد سلامت روانی را می توان در سه گروه کلی جای داد . نخست دید گاههایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر مدل پزشکی قرار داشته و دارند . این دسته از نظریات را می توان تحت عنوان کلی « دید گاه گروهی » مطرح کرد . دوم ، نظریاتی که تحت تاثیر رویکرد انسان گرایی مطرحح شده اند و اصولا بر فردیت انسان تاکید می ورزند .

این دسته از نظریه هایی که کلا جامعه و معضلات اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند و تحت عنوان کلی « دیدگاه اجتماعی » قابل تجزیه و تحلیل هستند .

دیدگاه گروهی شامل هسته اصلی نظریات مطرح در روانشناسی و روانپزشکی سنتی می شود .

نظریه پرداز های سنتی درباره شخصیت ، روان تحلیل گیری و روشهای سنجش ، در این گروه قرار می گیرند . برخی از پیش فرضهای عمده دید گاه گروهی را می توان در چند مورد خلاصه کرد .

1- اینکه فرد بیمار ناتوان است و درمان بدون مداخله مستقیم وی امکانپذیر است .

2- اینکه بیمار های روانی و به طور کلی اکثر خصوصیات رفتاری و روانشناختی انسان مشخصاً قابل طبقه بندی است و در نتیجه بیماریها و افراد مبتلا به بیماری را می توان در گروههای مشخصی قرار داده

3- چون که افراد را می توان در طبقات و دسته های مشترکی قرار داد پس روشهایی که برای درمان یک بیماری خاص کاربرد دارد ، برای افراد مبتلا به آن بیماری نیز مشترک است .

4- هر چند ابعاد وجودی انسان به چند بعد جسمانی و روانی و اجتماعی تقسیم می شود ولی تاکید انسانی بر بعد جسمانی است .

دیدگاه فردی در اصل به مخالفت دیدگاه گروهی بر خاسته است دانشمندانی چون مازلو و راجرز در پنجاه سال گذشته بر فردیت انسان و نقشی که خصوصیات منحصر به فرد انسان در شکل گیری معنای بیماری روانی ایفا می کند تاکید ورزیده اند این محققین اصرار دارند که اولاً : انسان موجود ناتوانی نیست و قدرت تصمیم گیری و حق انتخاب در وی وجود دارد و اختلالات روانی به دلیل وجود ناتوانی یا ضعف در فرد نیست ، بلکه به دلیل نیاز های ارضا نشده به وجود می آیند .

ثانیا : پیروان دیدگاه فردی انسان را موجودی پویا و زندگی را هدفمند می بینند و اعتقاد دارند بیماری روانی واکنش فرد در مقابل باز داشته شدن از روند طبیعی رشد روانی و معنوی است این در حالی است که تجربیات هر انسانی منحصر به فرد است و طبقه بندی افراد بر حسب نوع بیماری ساده انگاری و نا دیده گرفتن پیچیدگی ماهیت بشر محسوب می شود . در نتیجه باید تاکید بر تجربیات منحصر به فرد انسان باشد و با توجه به نیاز های فردی بر نامه ریزی شود .

دیدگاه گروهی درباره تشخیص و درمان بیماری نمونه ای از فلسفه تاثیر بیولوژیک است . فلسفه ای که کاهش گرایی و در نتیجه مدل پزشکی از مشخصات و ویژگی های آن هستند . معتقدین این دید گاه عوامل فیزیکی و بیولوژیکی را پایه هستی بشر می دانند و معتقدند که کلیه حالات ذهنی و فکری بشر زیر بنای ملکولی و سلولی دارد . پیروان دیدگاه اجتماعی مانند لینگ [8] تحت تاثیر نهضتهای ضد روانپزشکی [9] با دیدگاه گروهی چنان شدید به مخالفت بر خاسته اند که اصلا بیماری روانی را یک نا بهنجاری قلمداد نمی کنند و جامعه را بیمار و نابهنجاری می بینند . این محققین بیشتر طرفدار فلسفه تاثیر فرهنگی هستند . فلسفه ای علمی یا سیاسی که تفکر تاثیرات فیزیکی در بیماری روانی را رد می کند و بیماری را تنها بعنوان یک بر چسب اجتماعی قبول دارد . فوکالت برای مثال ، اسکیزو فرنی را یک بیماری با ماهیت مستقل در فرد نمی انگارد بلکه آن را یک تعریف اجتماعی فرهنگی یا حتی سیاسی قلمداد می کند . لینگ روانپزشک اسکاتلندی در کتاب خویشتن از هم گسیخته نیز اسکیزوفرنی را مجموعه ای از واکنشهای طبیعی انسان نسبت به جامعه ای متعارض و بیمار می پندارد .

شاخصهای سلامت روانی

شاخصهای سلامت روانی ، سلامت روان قدرت ، آرام زیستن با خود و دیگران است . آگاهی از درون و احساسات خویش ، قدرت تصمیم گیری در بهرانها و مقابله با رفتارهای روانی ، شخص سالم از کار و زندگی احساس رضایت می کند و از دقت خود استفاده مفید می کند ، با دیگران تفاهم دارد و برای احساسات و عواطف مردم اهمیت قائل است آنها را محترم می شمارد ، چنین فردی می تواند دوست بدارد و محبت بپذیرد .

ویژگی افراد سالم از لحاظ روانی

1-کار آمدی در ادرا ک

2- خود شناسی

3- توانایی در کنترل اختیار رفتار

4- عزت نفس و پذیرش

5- توانایی در بر قراری روابط محبت آمیز

6- باروری


سلامت روان از دیدگاه آدلر

اکثر روانشناسان معتقدند که آدلر اولین روانکاوی است که بر ماهیت اجتماعی انسان تاکید نموده است و رفتار را تا حدودی زائیده نگرشها و تفکراتش می داند و به اصالت وجود خود معتقد است و نسبت به انسان دید گاهی کل نگر دارد ، به طوری که مزلو تحت تاثیر او قرار گرفته است ، به اعتقاد آدلر اصول زندگی روانی ، غیر قابل تغییر و در سراسر زندگی ثابت و بدون خدشه است . از دید گاه آدلر فرد دارای سلامت روان ، دارای توان و شهامت یا جراحت عمل کردن و رسیدن به هدفهایش است و همچنین روابط خانوادگی صمیمی ، پایدار و مطلوب دارد . ( شریفی ، 1381 )

سلامت روان از دید گاه اریکسون [10]

به عقیده اریکسون ، سلامت روان هر فرد ، به همان اندازه ایست که توانسته توانایی مناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کرده باشد و در نهایت ، در مورد فر آیند زندگی اش نظریه معنوی روشن و قابل درکی داشته باشد .


سلامت روان از دیدگاه اریک[11] فروم

به اعتقاد فروم ، شخص سالم از نظر روانی کسی است که بهره و ربوده و از خود بیگانه نباشد پیوندش با جهان از راه عشق باشد . دارای هویت مشخص ، فردی مستقل و منحصر به فرد باشد .

نگاهی به مفهوم شخصیت

شخصیت یکی از طریق به تصویر کشیدن پیچیدگی انسان است شخصیت معمولا به تعدادی ویژگی و یا ممیز های نسبتا ثابت رفتاری اطلاق می شود ، یعنی ما افراد را بر اساس نوع رفتارشان طبقه بندی می کنیم ، این امر ، ما را به توصیف افراد بعنوان دلپذیر یا کریح ، برون گرا یا درون گرا سخت یا معتدل ، فعال یا منفعل و غیره هدایت می کند ( کیولی لرد ، 1991 )

در تعریف دیگر چنین آمده است : مجموعه ای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و مداوم که بر روی هم یک فرد را از فرد دیگر متمایز می نماید ( شاملو ، 1368 )

در کتاب بلوغ شخصیت 1994 آلپورت[12] روان شناس معاصر شخصیت را سازمانی با تحرک روان و تن آدمی که موجب ساز گاری با محیط اوست می داند .

از نظر میلی [13]شخصیت را مجموعه فعالیتهای روانی متشکل از وحدت و هویت می داند . ( پروا ، 1370 )

سالوا تورآماری[14] اظهار می دارد که : شخصیت فرد ، مجموعه ای نسبتا پایدار از مشخصات ، تمایلات و خلق و خوی که بطور قابل توجهی بوسیله وراثت و عوامل محیطی و فر هنگی و اجتماعی تشکل می یابد ، این مجموعه عوامل تعیین کننده تشابهات و تفاوت های رفتاری است .

در روان شناسی از اصطلاح شخصیت کل وجود (چه بدنی ، چه روانی ) آدمی مراد می شود .

تعریف شلدون[15] روان شناس آمریکایی ، که تعریف کلی و جامع و مانع به نظر می رسد این است : شخصیت سازمان پویا ( زنده ) جنبه های ادراکی و افعال ارادی و بدنی ( شکل و بدن و اعمال حیات بدن ) فرد آدمی است . ( سیاسی ، 1354 ) .

لغت شخصیت که در زبان لاتین و زبان انگلو ساکسون خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین « پرسونا[16]» دارد این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند . می بینیم که مفهوم اصلی و اولیه شخصیت تصویری صوری و اجتماعی است که بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ترسیم می گردد یعنی در واقع شخصیت اجتماعی را فرد به جامعه خود ارائه می دهد و یا جامعه بر اساس آن او را ارزیابی می کند . ( شاملو ، 1363(.

پروین 1989 معتقد است که شخصیت ، مجموعه کامل احساس فردی از خود است .

شخصیت عبارت است از نیروی سازمان داده شده ای که برای بیان الگوی مشخصات و رفتارهای فردی و بنابراین شخصیت ، تحت تاثیر مجموعه ای از تجارب و عوامل ژنتیکی قرار دادی و بدین دلیل شخصیت برساخته ای پویاست که تحت تأثیر عوامل زندگی قرار میگیرد . ( لارنس ، 1994 )

در حال حاضر شخصیت ، نظریه های مختلف ، وجود تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :

1- شخصیت نوعی پدیده ای انتزاعی است که آن را بر اساس تفسیر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت .

2- بیشتر تعاریف اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دید گاه تاریخچه تکامل فردی ارزیابی نموده شخصیت در واقع پدیده ای متکامل و تدریجی است که تحت تاثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی، منجمله وراثت، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار میگیرد و تکامل می یابد . ( شاملو ، 1374)

به طور کلی فرضیه های اساسی درباره شخصیت در قلمرو علم شامل کرانه های مشروحه زیر جای میگیرد .

1- آزادی جبر

2- منطقی بودن ، غیر منطقی بودن

3- کل گرای ، جزیی گرایی

4- ساخت گرای ، محیط گرای

5- تغییر پذیری ، ثبات یا تغییر ناپذیری

6-ذهنیت - عینیت

7- تعادل – تکامل و رشد و خود شکوفایی

8- درون کنشی – برون کنشی

9- شناخت پذیری در برابر شناخت نا پذیری است .

بنابراین از مجموعه تعاریف ( در مورد شخصیت ) می توان نتیجه گرفت که اصول اساسی زیر در تعیین شخصیت میان روانشناسان مورد قبول است

1- شخصیت یک کل سازمان داده شده و فرد هیچ معنی خاصی ندارد .

2- شخصیت به صورت الگوی قابل مشاهده و اندازه گیری سازمان داده شده است .

3- شخصیت دارای جنبه روبنا و سطحی مانند طرز نگرش و جنبه های زیر بنایی و عمیق مانند، ارزشهاست .

4- شخصیت مجموعه ای از مشخصات مشترک و همچنین منحصر به فرد است هر فردی در بعضی از مشخصات با دیگران مشترک و در جنبه های دیگر متفاوت است .

پس می توان نتیجه گرفت که : اولا شخصیت بر اساس گذشته و حال فرد شکل می یابد چرا که شخصیت از طریق فرآیند ادراک و یاد گیری تحت تاثیر قرار میگیرد .

ثانیا شخصیت رشد و توسعه می یابد و دگرگون می شود .

ثالثا هر کدام از افراد بشری بر اساس تواناییها یشان هدف گذاری می کنند

رابعا شخصیت یک فرآیند پویا است که بوسیله تعا دل رفتاری عوامل درونی مشخص میگردد .

نظریه های شخصیت

1- نظریه فروید: زیگموندفروید ( 1856-1939) موسس مکتب روان کاوی است . فروید شخصیت یا روان انسان را به مثابه یک تکه یخی قطبی بسیار بزرگ می دانست که فقط قسمت کوچکی از آن آشکار است . این قسمت سطح آگاهی ما را تشکیل می دهد .

بخش عمده دیگر آن نیز آب است که نا خودآگاه است . در حقیقت تعیین کننده اصل رفتارهای بشری همین عوامل نا خود آگاه است که از 3 قسمت عمده تشکیل می شود .

نهاد[17] : که می توان آن را منبع تمام نیروهای روانی دانست این منبع برای بکار انداختن 2 قسمت دیگر دستگاه روانی مورد استفاده قرار می گیرد که از اصل لذت تبعیت می کند .

خود[18] : به انسان کمک می کند تا از تنش درونی بکاهد و نیاز را بر اساس واقعیت و در ارتباط با آن و با استفاده از امکانات واقعی بر آورده سازند.

فراخود[19]: نقطه مقابل نهاد است . فراخود نماینده ارزشهای فرهنگی ، اجتماعی ، اخلاقی است که توسط خانواده به کودک داده می شود . و جایگزین و پایداری آن از طریق پاداش و تنبیه انجام می شود . فراخود بخش اخلاقی شخصیت انسان است و نقش باز دارنده دارد

فروید اضطراب را زیر بنای تمام نا بهنجاری های روانی می دانست به نظر او هر گاه خطری ارگانیسم را تهدید کند ، خود با ایجاد احساس نگرانی ، شخصی را آگاه می کند . با این تعریف اضطراب در اصل انسان را برای مقابله با خطر تجهیز می کند . به نظر فروید هر فرد برای دفاع از خود در مقابل بروز تمایلات نهاد و فشار های فرا خود دست به بعضی اعمال نا خود آگاه می زند که به آن مکانیسم دفاعی می گوییم .

نظریه کارن هورنای : وی در نظریه خود انگیزه اصلی رفتار انسان را احساس امنیت می داند .

اگر فرد در رابطه با اجتماع و بخصوص کودک در رابطه با خانواده احساس امنیت خود را از دست بدهد دچار اضطراب اساسی می شود. اضطراب اساسی عبارت است از منزوی شدن، بیچارگی و بی پناهی در دنیایی که بالقوه خطرناک و ترسناک است . به نظر وی نیاز های روانی افراد را می توان به سه دسته تقسیم کرد .

الف : نیاز رفتن به سوی مردم

ب) نیاز به دور شدن مردم

ج: نیاز علیه بر مردم

هر کدام از این الگوها جهت بینش و عمل فرد نسبت به خود و دیگران را تعیین می کند عدم تعادل و اختلال روانی در این سه نوع نیاز ، نا بهنجاریها را به وجود می آورد . ( سالواتور ، 1989).

الف : نیاز رفتن به سوی مردم ( شخصیت مطیع )

شخصیت مطیع ، نگرشها و رفتار هایی را نشان می دهد که بیانگر تمایل حرکت و رفتن به سوی مردم است :

نیاز شدید و مداوم به محبت و تایید ، میل به اینکه دوستشان بدارند آنها را بخواهند و از آن ها حفاظت کنند و شخص های مطیع این نیازها را نسبت به همه نشان نی دهند اگر چه آن ها معولا به یک شخص سلطه گر ، نظیر یک دوست یا همسر نیاز دارند که زندگی آنها را سر پرستی نموده و آنها را محافظت و راهنمایی کند .

شخصیت های مطیع برای رسیدن به هدفهایشان ، دیگران، مخصوصا والدین را دستکاری می کنند . آنها اغلب به گونه ای رفتار می کنند که دیگران آن را جالب یا دلنشین می یابند . برای مثال ، آنها ممکن است به طور غیر عادی با ملاحظه ، سپاسگزار ، پذیرا ، همدرد و حساس نسبت به نیاز های دیگران به نظر برسند . افراد مطیع ، دوست دارند طبق آرمانها و انتظارهای دیگران رفتار کنند و آنها به صورتی عمل می کنند که دیگران آن را فداکار و سخاوتمندانه می دانند .

شخصیت های مطیع ، آشتی جو هستند و امیال شخصی خود را تابع دیگران می کنند . آنها مایل به پذیرفتن تقصیر و تسلیم شدن به دیگران هستند ، هرگز جسور ، انتقادی ، یا پر توقع نیستند . آنها هر کاری را که موقعیت بطلبد ، به صورتی که آن را تعبیر می کنند ، برای بدست آوردن محبت تایید و عشق انجام می دهند . نگرش آنها نسبت به خودشان همواره نگرش درماندگی و ضعف است . هورنای اظهار داشت که افراد مطیع می گویند : به من نگاه کن . چنان ضعیف و در مانده ام که باید از من دفاع کنی و مرا دوست بداری .

در نتیجه آنها دیگران را برتر می دانند ، و حتی در وقعیتهایی که به ویژه با کفایت هستند ، خود را حقیر می شمارند . از آنجایی که امنیت شخصیت های مطیع به نگرشها و رفتار دیگران نسبت به آنها بستگی دارد ، بیش از اندازه وابسته می شوند و به تایید و اطمینان آفرینی دائمی نیاز دارند . هر نوع نشانه طرد ، چه واقعی باشد چه خیالی ، برای آنها وحشتناک است و به افزایش تلاش برای بدست آوردن مجدد محبت از شخصی که معتقدند آنها را طرد کرده است منجر می شود .

ب) نیاز به دور شدن از مردم ( شخصیت جدا )

افرادی که به عنوان شخصیت های جدا توصیف شده اند ، برای حرکت به دوری کردن از مردم و حفظ فاصله عاطفی بر انگیخته می شوند . آنها نباید دوست بدارند ، یا با دیگران همکاری کنند یا به هر شکل درگیر شوند . آنها برای به دست آوردن این جدایی عمل کنند ، پس باید به امکانات خودشان متکی باشند که در این صورت باید کاملا رشد یافته باشد .


بررسی واعتبار یابی شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهرتهران

اصل بازرسی و نظارت به عنوانی یکی از وظایف حساس و اصلی در هر سازمان است که به وسیله آن می توان بر ساختار عملکرد و برنامه های یک مجموعه نظارت کرد و نقاط ضعف، قوت و اعتدال یا انحراف را فهمید نظارت و ارزیابی عملکرد از واحدهای آموزشی ، از طریق فرمهای تنظیم یافته طبق سیستم متمرکز وزارت آموزش و پرورش به استانها ابلاغ می گردد استانهای کشور نیز با توجه به
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 162 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 131
بررسی واعتبار یابی شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهرتهران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

چکیده

اصل بازرسی و نظارت به عنوانی یکی از وظایف حساس و اصلی در هر سازمان است که به وسیله آن می توان بر ساختار عملکرد و برنامه های یک مجموعه نظارت کرد و نقاط ضعف، قوت و اعتدال یا انحراف را فهمید. نظارت و ارزیابی عملکرد از واحدهای آموزشی ، از طریق فرمهای تنظیم یافته طبق سیستم متمرکز وزارت آموزش و پرورش به استانها ابلاغ می گردد. استانهای کشور نیز با توجه به امکانات، شرایط و ویژگیها این فرمها را با انجام تعدیل های لازم به نواحی و مناطق مختلف خود ابلاغ می کند. در حال حاضر فرم مدونی که با اصول علمی مدیریت آموزشی هماهنگی داشته باشد وجود ندارد. تحقیق حاضر در نظر داشته است شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی را بررسی و جهت تبیین یک نظام هماهنگ، اعتبار بخشی نماید. برای این منظور سوالهای ویژه زیر مد نظر قرار گرفت:

1- چه شاخص هایی برای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی منطقه 7 شهر تهران وجود دارد؟

2- درجه اعتبار هر یک از شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی منطقه 7 شهر تهران به چه میزان می باشد؟

3- آیا شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران ابتدایی منطقه 7 بین مدارس دخترانه و پسرانه تفاوت معنی داری وجود دارد؟

جامعه آماری این تحقیق عبارت بود از کلیه مدیران مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه منطقه 7 شهر تهران که تعداد آنها با توجه به تعداد مدارس موجود 51 نفر میباشد. آز آنجا که تعداد جامعه محدود بود، در این تحقیق نمونه گیری انجام نشد و از سرشماری کامل استفاده گردید. بنابراین تعداد نمونه با تعداد جامعه برابر میباشد.

بر مبنای مدل نظری اصول مدیریتی فایول که وظایف مدیران را در چهار حیطه برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت خلاصه می کند و همچنین نظریه کاتز و دیگران که معتقد است مدیران موفق باید دارای شایستگی های داشته باشند تحت عنوان شایستگی های ادراکی، انسانی، فنی ، همچنین نتایج تحقیقات هما غفوریان (1381) و سعید خواجه (1380) که شاخص های عملکرد و مهارتهای مدیران مدارس را بررسی کرده بودند، چارچوب نظری تحقیق حاضر بر مبنای شش شاخص عمده برای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی منطقه 7شهر تهران بنا نهاده شد. این شش شاخص عملکردی عبارت بودند از برنامه ریزی، سازماندهی، تجهیزات، رهبری آموزشی، فوق برنامه، و نظارت.

به جهت اعتباریابی این شاخص ها ابتدا مصاحبه با مدیران مدارس ابتدایی همگن در منطقه 8 و متخصصان ذیربط بعمل آمد و سپس پرسشنامه ای محقق ساخته ای تنظیم گردید. این پرسشنامه حاوی مقیاس پنج درجه ای لیکرت از خیلی مخالف تا خیلی موافق بود. اعتبار شاخص ها و ملاک ها از نظر مدیران جامعه نمونه همگن مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون آلفای کرونباخ به منظور درجه پایایی انجام شد. نتایج آزمون برای هریک از شاخص ها به ترتیب برنامه ریزی 84% ، سازماندهی 89%، تجهیزات 81% ، رهبری آموزشی 86% ، فوق برنامه 86%، نظارت 86% نشان داد.

پس از سنجش روایی و پایایی پرسشنامه مذکور از آن برای اعتباریابی واقعی شاخص ها در میان مدیران مدارس منطقه 7 یعنی جامعه اصلی مورد مطالعه استفاده گردید.نتایج تحقیق حاضر نشان داد که از نقطه نظر مدیران مدارس ابتدایی جامعه مورد مطالعه شاخص های عملکردی شش گانه به شرح بیان شده میتوانند شاخص های مناسب و معتبر برای ارزیابی عملکرد آنان باشد. هر چند که برخی از ملاکها با میانگین پایین ارزیابی شده اند و این نشانه ای از ضرورت بررسی مجدد و انتخاب ملاک های قویتر و شفاف تری برای ارزیابی عملکرد مدیران می باشد ، لکن در مجموع این شاخص ها و ملاک ها موید شاخص های مورد نظر در تحقیقات قبلی می باشد.

برای پاسخ به سوال سوم تحقیق یعنی یافتن تفاوت معنی داری اعتبار شاخص ها بین مدیران مدارس پسرانه و دخترانه آزمون یومن ویتنی اجرا شد. نتایج آزمون نشان داد که که شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران ابتدایی منطقه 7 بین مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه هیچ تفاوت معناداری در جامعه مورد مطالعه و جود ندارد.

مقدمه

اصل بازرسی و نظارت به عنوانی یکی از وظایف حساس و اصلی در هر سازمان است که به وسیله آن می توان بر ساختار عملکرد و برنامه های یک مجموعه نظارت کرد و نقاط ضعف، قوت و اعتدال یا انحراف را فهمید.

در سایه نظارت است که میزان موفقیت سازمانها ارزیابی و با برنامه ها تطبیق داده می شود. امروز در هر دستگاهی نظارت به منزله چشم آن دستگاه و مدیریت مربوط است و بازرسی لازمه نظارت است (کامرانی، 1380 ص2) البته مدیران و سرپرستان و سایر کارکنان بر این باورند که آنچه را خود ارزشیابی می کنند یا دیگران درباره آن قضاوت می کنند تا زمانی که بر اساس معیارهای غیرعلمی و ذهنی انجام گیرد نه تنها هدفهای مورد نظر را برآورده نمی کند بلکه عده ای در اجرای آن از خود مقاومت نشان خواهند داد. اما ارزشیابی ابزاری است که سازمانها و کارکنان و مدیریتها را در رسیدن به اهداف سازمان کمک می کند و اگر این ابزار به خوبی طراحی و اجرا گردد می تواند وسیله مناسبی برای تشویق آموزش و بهسازی عملکرد کارکنان باشد (یوسفی،سال سوم، ص82) .

در ارزشیابی عملکرد فرض براین است که بر اساس بازخوردی که فرد از نتایج ارزشیابی عملکرد خود می گیرد از نقاط قوت و ضعف عملکرد و رفتار خود مطلع می شود و به بهبود رفتار عملکردهایش می پردازد.

میزان عملکرد سازمان تابعی از توانایی اعمال نظارت سرپرستان مجرب و علاقه مند به کار است. لذا چنانچه رهبری پویا و اثربخش را مشخصه اصلی سازمانهای موفق درنظر بگیریم باید بهره گیری شایسته از رهبری کارآمد را نیز مستلزم نظارت موثر بدانیم. بدین سبب می توان ادعا کرد که نظارت لازمه ثبات، دوام و بقای هر سازمان است(مالک، 1384).

نیاز مدیر به ارزشیابی از خود هم جنبه شخصی دارد و هم جنبه شغلی . مدیران برای حفظ ارتباط و تشخص خود می کوشند تا ضعف رفتار خود را از بین برده و قدرت عمل خود را تقویت کنند. برای رشد و پرورش شغلی و برای اطمینان از اینکه آن رشد و پرورش در ایفای وظایف مدیران به نحو مطلوب تاثیر دارد، مدیران هدف ها و ضوابطی برای کار خود تهیه کرده و آنها را معیار سنجش رفتار و اعمال خود قرار می دهند. حداقل دو جنبه از کار مدیر باید مورد بررسی و سنجش باشد :

اولین اینکه چگونه کار خویش را هدایت و اداره می کند؟ و دومین اینکه چه نتایجی را تامین می کند؟ (وایلز، ترجمه طوسی ، 1384 ، ص 312).

  • Ø بیان مسأله

نظارت و ارزیابی عملکرد از واحدهای آموزشی ، از طریق فرمهای تنظیم یافته طبق سیستم متمرکز وزارت آموزش و پرورش به استانها ابلاغ می گردد. استانهای کشور نیز با توجه به امکانات، شرایط و ویژگیها این فرمها را با انجام تعدیل های لازم به نواحی و مناطق مختلف خود ابلاغ می کند. طی بررسی بر روی فرم های ارزیابی عملکرد در طی پنج سال اخیر مشاهده شد که فرمها تغییر کرده و با توجه به مجموعه مصوبات آموزش و پرورش و آیین نامه های اجرایی، مالی و آیین نامه امتحانات و اساس نامه های موجود در وزارت آموزش و پرورش فرم مدونی که با اصول علمی مدیریت آموزشی هماهنگی داشته باشد وجود ندارد.

بهبود کیفیت آموزشی هدف متعالی هر نظام آموزشی است و تمامی تلاشها و چالشهای مدرسه و کلاس باید "به یادگیری معنا دار" در فراگیران بیانجامد و گرنه تمامی کوشش ها و جوشش های فرایند تدریس (یاددهی و یادگیری) کاری بیهوده و بی فایده است

در نگاه جدید به آموزش و منابع انسانی که به آن به عنوان سرمایه گذاری و سرمایه نگریسته می شود تلاش بر این است که میزان توفیق نیل به اهداف با ابزاری سنجیده شود تا بتوان درباره آن به قضاوت و مقایسه پرداخت (بختیاری، 1382)

ترکیب عناصر بسیاری در ابعاد سازمانی، انسانی و محیطی، فضای سازمان را پدید می آورند مقوله بندی این عناصر در چند مفهوم به آسان سازی درک پیچیدگیهای فضای سازمانها و تهیه استانداردها برای بهسازی تاثیرات آنها در بهره وری کمک می کند.

به این منظور عناصر سازمان در سه مقوله سازمانی یا حقوقی، انسانی یا حقیقی و ارتباطات محیطی یا باز دسته بندی می شود. تشکیل چنین ساخت دانشی برای مدیریت سازمان پایه شکل یابی ساخت شناخت مدیران است بدون چنین ساخت دانشی ایجاد ساخت شناخت مدیران برای اداره سازمانها امکان پذیر نسیت. تشکیل چنین ساخت دانشی نیز در ذهن کارکنان برای کنترل بر اعمال سازمانی خود از ضروریات است . در واقع بدون چنین ساخت ذهنی کارکنان نمی توان به کیفیت کار سازمان مطمئن بود. این مقوله بندی قابل گسترش به همه سازمانها به ویژه سازمانهای آموزشی می باشد. (بهرنگی، 1382)

با توجه به بیانات فوق می توان این نکته را استنتاج کرد که به منظور ارزیابی عملکرد مدیران، ابتدا باید خود با یک ساخت شناخت ذهنی از مدیریت آموزشی وارد میدان شد تا بتوان براساس ذهنیت مدیریتی فعالیتهای مدیران را مورد بررسی و ارزیابی قرارداد. تحقیق حاضر در نظر دارد شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی را بررسی و جهت تبیین یک نظام هماهنگ، اعتبار بخشی نماید.

  • Ø اهمیت موضوع:

یکی از عمده ترین راهکارهای استراتژیک وجود سازگار برای ارزیابی کیفیت و اطمینان کیفی از تمامی عملکردهای سازمانی است. یکی از الگوهای عمده برای اطمینان کیفی در آموزش و پرورش اعتبار بخشی می باشد. (پازارگادی، 1383، ص 318)

تهیه و کاربرد نشانگرهای آموزشی به وسیله نظامهای آموزشی درجهت بهینه سازی گردآوری داده ها و تبدیل آنها به اطلاعات برای سیاستگذاری و تصمیم گیری انجام پذیرفته است. برای انتخاب نشانگرها به سه عامل عمده باید توجه داشت:

اول: داده های گوناگونی در ارتباط با یک ملاک می توان گردآوری کرد.

دوم: برای سنجش موفقیت یک برنامه ریزی آموزشی غالباً چندین ملاک در نظر گرفته می شود که هریک از ملاک ها خود به چند نشانگر نیاز دارد.

سوم: کیفیت داده های گردآوری شده به کیفیت ابزار اندازه گیری مورد استفاده بستگی دارد. (مشایخ، 1385، ص113)

با توجه به شواهد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی موجود در سطح جهان و ایران دستگاههای آموزش ناگزیر به بازنگری سازمانی وعمکردهای خود می باشد و در این ارتباط استفاده از یک الگوی مناسب و تجربه شده و همچنین متناسب با شرایط موجود سازمان آموزش و پرورش و تعیین شاخص های ارزشیابی عملکرد پیش بینی سطح مورد انتظار لازم می باشد.

این تحقیق کاربردی اهمیت به سزایی برای استفاده مدارس دارد. با توجه به شاخصهایی که اعتبار یابی می شود از آن می توان برای علمی تر کردن ارزیابی عملکرد مدیران استفاده کرد و مدیریت ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش از این تحقیق بهره مند خواهند شد.

این تحقیق می تواند اضافه براستاندارد کردن فرآیند مدیریت آموزشی، به بهبود عملکرد مدیران و در نهایت ارتقا کیفیت و اثر بخشی آن و همچنین رضایت دانش آموزان و اولیاء آنها بیانجامد.

اهداف تحقیق

  • Ø هدف کلی:

هدف کلی این تحقیق عبارت است از «بررسی واعتبار یابی شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهرتهران»

  • Ø اهداف جزئی:

اهداف جزئی این تحقیق عبارت است از:

1- تعیین شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهر تهران

2- اعتبار یابی شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهر تهران

3- مقایسه اعتبار شاخصهای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 شهر تهران بین مدارس دخترانه و پسرانه

سوالهای تحقیق

سوال کلی:

اعتبار یابی شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی دولتی منطقه 7 تهران چگونه انجام می شود؟

سوالهای جزئی :

1- چه شاخص هایی برای ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی منطقه 7 شهر تهران وجود دارد؟

2- درجه اعتبار هر یک از شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران مدارس ابتدایی منطقه 7 شهر تهران به چه میزان می باشد؟

3- آیا شاخص های ارزیابی عملکرد مدیران ابتدایی منطقه 7 بین مدارس دخترانه و پسرانه تفاوت معنی داری وجود دارد؟

  • Ø تعاریف نظری و عملیاتی

الف: تعاریف نظری:

1- اعتبار یابی عبارت است از فرایند کنترل کیفیت موسسات و برنامه های آنها به منظور کسب اطمینان از احراز حداقل استانداردها و شاخص های قابل پذیرش به کارگیری فرآیند (پازاگاردی، 1383، ص318).

2- شاخص، نمایانگر واقعیت های موجود در عرصه فعالیت در یک سازمان هستند و در نظام آموزش و مدیریت ابزاری کارآمد برای ارزیابی از برنامه ها و فعالیتها می باشد، به گونه ای که بتوان از حصول به اهداف از پیش تعیین شده در برنامه ها آگاهی یافت. (غفوریان، 1381، ص2)

3- عملکرد عبارت است از یادگیری تغییراتی است که در ساخت ذهنی فرد ایجاد می شود و قابل اندازه گیری نیست درصورت مساعد بودن شرایط رفتار بالقوه به بالفعل تبدیل می شود که در اصطلاح به آن عملکرد گویند. (سیف، 1380، ص 33)

4- عملکرد شغلی مستخدم، نشان می دهد که او تا چه اندازه کار خود را به طور رضایت بخش انجام می دهد . ارزشیابی عملکرد ابزاری است برای پژوهش. ارزشیابی عملکرد باتحلیل شغل، گزینش و انتصاب، پرداخت حقوق و دستمزد و آموزش شغلی رابطه نزدیکی دارد (شیمون، رندال اس، ترجمه طوسی، 1384، ص 297، 298).

5- مدیران: منظور مدیران ابتدایی مدارس دولتی پسرانه و دخترانه منطقه 7 شهر تهران.

ب: تعاریف عملیاتی

1- اعتباریابی: براساس روش آماری تحلیل عاملی، درجه اعتبار هر یک از شاخصها از دیدگاه مدیران تعیین خواهد شد.

2- شاخص: ملاکهای 6 گانه ای که بخش عمده از عملکرد مدیران براساس آن تعیین، برای عملکرد صحیح مدیران انجام می شود و براساس ادبیات و پیشینه تحقیق مبتنی بر نظریات پرسش نامۀ 69 گویه ای می باشد. .

3- عملکرد: فعالیتهای روزانه مدیر که در چارچوب وظایف مصوب و برنامه کوتاه مدت و بلندمدت آموزش و پرورش تعیین می شود.


مقدمه

امروزه در دنیا، مدارس و مراکز آموزشی، به عنوان مراکز ثقل و شکل گیری نوآوری، نوآفرینی، کارآفرینی، تعقل، تدبر و تفکر خلاق همچنین وظیفه ی پاسخگویی به نیازهای متغیر، متحول جوامع و مردم را به عهده دارند. نقش محوری نظام آموزشی در اشاعه ی فرهنگ و تحول بر هیچ کس پوشیده نیست. به طوری که یکی از نوآوران آموزش و پرورش مصری می گوید: « بهبود آموزش و پرورش را به من بسپارید، من دنیا را اصلاح خواهم کرد.» (بختیاری1383 به نقل از کوی، ترجمه یمنی،1378،ص12) همچنین یونسکو در این رابطه معتقد است که : آموزش وپرورش، سرمایه ی نسل امروز و آینده ی ماست ‌(بختیاری1383، به نقل از یونسکو، 1378، ص 13). لذا نقش محوری آموزش در فرایند توسعه بر همگان آشکار است، چنان که از آموزش به عنوان شاه کلید توسعه و پیشرفت ملت ها یاد شده است. در شرایط کنونی، رشد سریع فناوری اطلاعات، ارتباطات، اکتشافات، ابتکارات، انتظارات و اختراعات، تغییرات سازمانی و ساختاری، دانش موجب تغییر و تحول در نظام های آموزشی و برنامه های آموزشی و درسی در هزاره سوم گردیده است.

در مطالعات علوم تربیتی و روانشناسی ممکن است این ضرورت به وجود آید که میزان و اندازه پدیده هایی از قبیل هوش توانایی ذهنی و اضطراب دقت مشخص و تعیین گردد.

سنجش و اندازه گیری پدیده های مورد اشاره با اندازه گیری پدیده های عینی و مادی مانند طول، عرض، حجم تفاوت دارد.

سنجش پدیده های آموزشی ، با توجه به ظرافت، حساسیت و پیچیدگی آن نیاز به طراحی علمی دارد و به عنوان یک اقدام تخصصی مطرح است که تنها از طریق دسترسی به یافته های تئوریک و عمیق امکان پذیر می شود.

به طور کلی اندازه گیری[1] و سنجش[2] یک اقدام طراحی شده است که طی آن با استفاده از محاسبات ریاضی و روشهای علمی پدیده ای را به کمیت تبدیل کرده و در ارتباط با هدف معین مورد قضاوت قرار می دهیم.(بیانی، 1378، ص 205 و ص206)


بخش اول اعتبار بخشی

(تعریف سنجش)

قبل از هر چیز لازم است مفهوم سنجش[3] و اندازه گیری روشن شود. در برخی از منابع سنجش را مترادف با ارزشیابی[4] دانسته اند. برخی دیگر تفاوت سنجش و اندازه گیری به طور کامل تفکیک نشده است. به همین منظور برای روشن شدن مطلب ابتدا مناسب است که مفاهیم اندازه گیری سنجش و ارزشیابی را روشن شود..

اندازه گیری[5] به طور معمول به اقدامی گفته می شود که طی آن تبدیل کیفیت آموزشی و یا روانشناختی به کمیت ممکن می گردد.

سنجش اقدامی است که براساس اندازه گیری ممکن می شود. در جریان سنجش کمیتها، اعداد حاصل از اندازه گیری مفهوم پیدا می کند.

ارزشیابی درحقیقت اطلاق ارزش به آزمونی است که بتوان براساس آن آزمودنی را ارزش گذاشت و یا اینکه ارزش آن را تعیین کرد (بیانی، 1378، ص 207) .

ارزشیابی وسیله اساسی اندازه گیری موفقیت است. علاوه بر آن ارزشیابی همواره نیروی پیش برنده بهبود آموزشی است.

ارزشیابی به روشن ساختن ناهمخوانی موجود بین نتایج مورد نظر و عملکرد واقعی کمک می کند. ارزشیابی، در این نقطه، راهنمایی برای تعدیل هایی در برنامه ها و ایجاد یک مقابله کاملتر بین انتظارت و نتایج است.

کاربری ارزشیابی به عنوان وسیله ای در "اعتبار دادن" به هدفهای کلی و هدفهای بازدهی برنامه است.

در این رویکرد شواهد گردآوری می شوند تا به توجیه جنبه های خاص برنامه بپردازند و این رویه ها یا خرده سیستم ها به طور جمعی برنامه ارزشیابی را تشکیل می دهند (وایلز،باندی، 2000، ترجمه بهرنگی،1382 ص242و 234) .

در فرهنگ تعلیم و تربیت تألیف کارتر. دی. گود، لغت ارزشیابی چنین تعریف شده است:

- فرآیند تحقیق و تبیین درباره ارزش و مقدار چیزی یا سنجش و اندازه گیری اولین تعریف رسمی از ارزشیابی به نام رالف تایلر ثبت شده است. وی ارزشیابی را وسیله ای جهت تعیین میزان موفقیت در برنامه در رسیدن به هدفهای آموزشی مطلوب مورد نظر می داند (شفقی،1382، ص11 به نقل از کیامنش، 1370).

- استیک ارزشیابی را با پاسخگو بودن مرتبط می داند. ارزشیابی هنگامی جنبه پاسخگویی دارد که بیشتر به فعالیتهای برنامه توجه داشته باشد تا به مقاصد آن (شفقی، 1382،ص12 به نقل از صفوی، 1373).

اعتبار سنجی (اعتبار بخشی) چیست؟

1- اعتبار سنجی (اعتبار بخشی[6]) ابزار حرفه ای، و به عنوان شاغول علمی است. این شاغول، شاخص و مجموعه سازمان یافته و استاندارد شده می باشد.

2- فرایند کنترل کیفیت و ارزیابی پیشبرد برنامه های نظام آموزشی را با توجه به اثربخشی آن ها اعتبار بخشی می نامند (بختیاری، 1383، اقتباس از قورچیان) .

3- تعیین اعتبار و درجه بندی مراکز اموزشی اعتبار سنجی نامیده شده است(بختیاری،، ص 1383 ،ص 151).

4- کاربرد الگوی اعتبار سنجی، تعیین اعتبار علمی مراکز آموزشی است (بختیاری،1383 ،ص 151).

5- هدف اساسی کاربردهای اعتبار سنجی اطمینان کیفی از فعالیت ها و برنامه هاست (بختیاری، 1383، ص 151).

6- اعتبار سنجی (اعتبار بخشی) عبارت است از دادن اعتبار به مجموعه ای که دارای استانداردهایی می باشد (بختیاری، 1383، به نقل از پازارگادی، 1378، ص 27) .

7- اعتبار بخشی، یکی از الگوهای اصلی برای اطمینان از کیفیت در آموزش و پرورش جوامع توسعه یافته و در حال توسعه می باشد (بختیاری، 1383، به نقل از پازارگادی)

8- اعتبار سنجی الگوی تضمین کیفیت در آموزش و پرورش و آموزش عالی است.(بختیاری، 1383، ص 151).

پازارگادی اشاره دارد که مطالعات جهانی موید این امر است که بری پویا کردن و ارتقای کیفی نظام آموزش عالی، نیاز یک سیستم ارزیابی کیفیت و اعتباربخشی می باشد.

به وسیله اعتبار بخشی می توان به بازبینی و سنجش و یا هر دو مقصود بررسی مرکز آموزشی یا برنامه آموزشی جهت کسب اطمینان از احراز حداقل استانداردهای قابل پذیرش پرداخت.

الگوی اعتبار سنجی از رویکردهایی کمی است که به وسیله آن می توان تصویر کمی از عوامل مورد ارزیابی آموزش را رتبه بندی و طبقه بندی کرد. و در انجام این امر، با استفاده از استانداردهایی از قبل تعیین شده، اعتبار برنامه، یا دوره آموزشی مشخص می شود. به عبارت دیگر، صلاحیت برنامه ها و دوره آموزشی و نیز اعتبار سازمان ها و مراکز علمی – پژوهشی و آموزشی و موسسه های تخصصی با استفاده از الگوی اعتبار سنجی، سنجیده می شود.(بختیاری، 1383، ص170)


بررسی عوامل موجه فشارهای عصبی و نقش فشارهای عصبی در کارآیی مدیران

تحقیقات انجام شده بر این نکته تأکید دارند که استرس عکس‌العمل افراد در مقابل عوامل ایجاد کننده فشار عصبی می‌باشد علل زیادی برای فشارهای عصبی نام برده شده است که برخی از این علل را می‌توان در سازمانها و برخی دیگر را نیز در محیط اجتماع و خانواده یافت در این تحقیق سعی گردیده است ابتدا برخی از علل ذکر شده برای فشارهای عصبی که ریشه در کهیط سازمانی و محی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 891 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 148
بررسی عوامل موجه فشارهای عصبی و نقش فشارهای عصبی در کارآیی مدیران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

فصل اول : کلیات

مقدمه

تعریف موضوع

فرضیات تحقیق

اهمیت موضوع

اهداف تحقیق

قلمرو تحقیق

تعریف واژه‌های عملیاتی

محدودیتهای تحقیق

فصل دوم : مبانی تئوریک و پیشینة پژوهش

تاریخچه تحقیق پیرامون فشار عصبی

فشار عصبی چیست؟

اجتناب‌ناپذیر بودن فشار عصبی

مراحل فشار عصبی

مدلی برای تحلیل فشار عصبی

منابع فشار عصبی

1-عوامل طبیعی

1-1) محیط خانواده

1-2) محیط اجتماع

2- عوامل سازمانی

2-1) عوامل مربوط به خود سازمان

2-1-1) ساختار سازمانی

2-1-2) جو سازمانی

2-1-3) محیط فیزیکی

2-1-4 ) تضادهای صف و ستاد

2-2) عوامل مربوط به شغل

2-2-1) ابهام نقش

2-2-2 ) افراط نقش (کمی و کیفی)

2-2-3 ) تفریط نقش

2-2-4) تعارض نقش

2-2-5) روابط بین افراد

2-2-6 ) فزونی اطلاعات

2-2-7 ) نکات مربوط به مسیر ترقی

2-2-8 ) تحرک جغرافیایی

2-2-9 ) مشاغل مدیریتی

2-2-10) انتظارات نقش

2-2-11) مسئولیت برای دیگران

2-2-12) ادراک عصبی

عوامل مؤثر در تعدیل فشارهای عصبی

1) ادراک

2) اختلافات فردی

3) ارزشها

4) شخصیت

5) حمایت اجتماعی

6) تجربه شخصی

نتایج فشارهای عصبی

1- نتایج رفتاری

1-1) عملکرد

1-2) غیبت

1-3) رضایت شغلی

1-4) تصمیم‌گیری

1-5) انحرافات اجتماعی

2- نتایج جسمی و فیزیولوژیکی

2-1) بیماریهای قلبی و عروقی

2-2) بیماریهای دستگاه گوارش

2-3) بیماریهای پوست

2-4) رابطه فشار عصبی با سیستم دفاع ایمنی

2-5) سرطان

2-6) سردردها و فشار عصبی

3- نتایج و عوارض روانی فشارهای عصبی

3-1) اضطراب

3-2) ناکامی

3-3) افسردگی

فصل سوم : فرایند تحقیق

روش تحقیق

روش جمع‌آوری اطلاعات

پرسشنامه‌های تحقیق

جامعه آماری

روشها و فنون آماری مورد استفاده

تکنیک همبستگی

تحلیل واریانس

فصــل اول

کلیــات


مقدمه

در فصل اول این تحقیق به کلیات مربوط به موضوع پرداخته شده و بیان موضوع تحقیق ، اهمیت موضوع و هدف و محدودیتهای تحقیق از جمله بخشهای مشمول در این فصل می‌باشند.

تحقیقات انجام شده بر این نکته تأکید دارند که استرس عکس‌العمل افراد در مقابل عوامل ایجاد کننده فشار عصبی می‌باشد. علل زیادی برای فشارهای عصبی نام برده شده است که برخی از این علل را می‌توان در سازمانها و برخی دیگر را نیز در محیط اجتماع و خانواده یافت. در این تحقیق سعی گردیده است ابتدا برخی از علل ذکر شده برای فشارهای عصبی که ریشه در کهیط سازمانی و محیط اجتماع و خانواده دارند بیان بررسی گردد و سپس این عوامل در ایجاد فشارهای عصبی در مدیران شرکت ماشین‌سازی اراک پرداخته شود.

فشارهای عصبی دارای عوارض و اثرات بسیاری می‌باشند. تحقیقاتی نیز در زمینه اثرات فشارهای عصبی بر روی اعضاء سازمانها انجام گرفته است و برخی از این تحقیقات نیز این اثرات را دسته‌بندی کرده‌اند. در این تحقیق نیز پس از بررسیهای انجام شده اثرات این فشارها بر روی کارآیی مدیران مورد بررسی قرار گرفته است و به این نکته پرداخته شده است که این فشارها تا چه حد عملکرد مدیران شرکت را تحت تأثیرقرار می‌دهند.

نکته قابل توجه دیگر این است که تحقیق پیرامون فشارهای عصبی نیز مانند بسیاری از تحقیقات دیگر با محدودیتهایی روبرو بوده است. از جمله مهمترین این محدودیتها نیز می‌توان از عدم همکاری برخی از مدیران در پرکردن پرسشنامه‌های تحقیق، ندادن اطلاعات کافی در زمینه موضع تحقیق توسط مسئولین برخی از واحدها و کمبود منابع و مآخذ جدید درباره موضوع در داخل کشور را نام برد که در این فصل به بیان تفصیلی هر یک از موارد فوق پرداخته خواهد شد.

بیان و تعریف موضوع

موضوع این تحقیق «بررسی عوامل فشارزا و نقش فشار عصبی درکارآیی مدیران کارخانه ماشین‌سازی اراک » می‌باشد. جهت بیان دقیقتر موضوع تحقیق بطور مختصر به تشریح ‌آن پرداخته می‌شود.

همانگونه که از عنوان این تحقیق پیدا است این تحقیق شامل دو بخش اصلی می‌باشد که مبنای کار تحقیقاتی مورد نظر را تشکیل می‌دهند. بخش نخست این تحقیق به عوامل ایجاد کننده فشار عصبی اختصای دارد و بخش دوم به بررسی رابطه بین فشار عصبی و کارآیی مدیران مربوط می‌شود.

فشار عصبی ممکن است متعادل و سازنده بوده و نتایج مثبتی در عملکرد شخص ایجاد نماید و یا اینکه از میزان متعادل کمتر یا بیشتر بوده و نقش مخرب در عملکرد شخص داشته باشد. اگر قرار است که مدیران سازمانی فعالیتهای آن سازمان را جهت نیل به اهداف هماهنگ نموده و برنامه‌ریزیها و سازماندهیها و سایر وظایف خود را انجام دهند فشار عصبی می‌تواند در این فعالیتها نقش مثبت یا منفی ایفا نماید و موجباتی را فراهم سازد که مدیر فعالیتهای خود را بطور مطلوب یا نامطلوب انجام دهد. مدیریت از حرفه‌هایی است که بیش از مشاغل دیگر با فشارهای عصبی سرو کار دارد و در صورتی که فشارهای عصبی از حد معینی بالاتر رفت تغییراتی در ابعاد سازمانی مشاهده خواهد شد. اگر فشار عصبی مدت زیادی در مدیر باقی بماند ممکن است صدمات جبران‌ناپذیری نیز به وی وارد نماید.

فشارهای عصبی وارده به افراد ممکن است دارای علل متعددی باشند. گاهی فشارهای عصبی در سازمان ناشی از عوامل محیطی بیرون از سازمان از قبیل خانواده و مشکلات مربوط به آن همچون مرگ عزیزان ناشی می‌شوند و گاهی نیز عوامل بیرونی شامل محیط بیرون از خانواده، همچون تغییرات تکنولوژیکی و عدم اطمینان ناشی از ‌آن و تغییرات سیاسی منبع فشار عصبی افراد واقع می‌شوند. همچنین گاهی نیز فشارهای عصبی ممکن است ریشه در درون سازمان داشته باشد. عوامل فشارزای درون سازمان نیز گاهی به خود شغل مربوط می‌شوند و گایه نیز به درون شغل بستگی نداشته و به عوامل سازمانی دیگر از قبیل همکاران، تهدید مرئوسان و گرفتاریهای مالی و غیره مربوط می‌گردند. بنابراین در این تحقیق سعی می‌شود که تعیین شود آیا عوامل محیطی و سازمانی در کارخانه ماشین‌سازی اراک باعث ایجد فشار عصبی در مدیران می‌شوند؟ همچنین به تعیین این مطلب پرداخته می‌شود که در صورت مؤثر بودن این عوامل اثر کدامیک ازاین دو عامل در فشارزایی بیشتر است.

دسته‌بندی‌های متعددی در کتب علمی از عوامل فشارزا انجام گرفته است. یکی از نویسندگان این عوامل را به دو دسته کلی عوامل درون سازمان و عوامل بیرون‌زا سازمان تقسیم کرده است که عوامل درون سازمان خود به چهار دسته عوامل فیزیکی ، شغلی ، گروهی و عوامل سازمانی تقسیم شده‌اند. عوامل فیزیکی ایجاد کننده فشار عصبی دربرگیرنده مسائل فیزیکی محیط کار از قبیل نور، صدا و غیره می‌باشند و عوامل شغلی نیز به جزئیات مربوط به شغل از قبیل تعارض نقش، کارزیاد، تغییر ، محدودیتهای زمانی و غیره مربوط می‌شوند. همچنین عوامل گروهی شامل مسائل درون‌گروهی از قبیل فرمهای درون‌گروهی مخالف و عدم انسجام گروهی و غیره می‌باشند و عوامل سازمانی نیز در برگیرنده مسائل مربوط به ساختار سازمان و رفتار رهبر و کاغذبازی و غیره می‌باشند همچنین عوامل خارج از سازمان به سه دسته عوامل خانوادگی، عوامل مالی و عوامل اجتماعی تقسیم گردیده‌اند.[1]

با توجه به مطالبی که درباره موضوع تحقیق بیان شد می‌توان متغیرهای این تحقیق را مشخص ساخت. یکی از متغیرهای این تحقیق فشار عصبی یا استرس می‌باشد و متغیرهای دیگر عوامل ایجاد کننده فشار عصبی و کارآیی مدیران می‌باشند که در صفحات بعد توضیحات بیشتری درباره آنها داده خواهد شد. تغییر در عوامل ایجادکننده فشار عصبی به کم و زیاد شدن میزان فشار عصبی مدیران منجر خواهد شد و هنگامی که میزان فشار عصبی کم و زیاد گردد کارآیی یا عملکرد مدیران نیز دستخوش تغییراتی خواهد شد. بنابراین باید تعیین نمود که عوامل ایجاد کننده فشارهای عصبی کدامند و کاهش و افزایش آنها برعملکرد مدیران چه تأثیری می‌گذارد.

نکته قابل توجه این است که عوامل ایجادکننده فشار عصبی ممکن است اثر متفاوتی بر روی افراد مختلف داشته باشند. یک عامل ممکن است برای مدیری فشار عصبی خفیفی ایجاد نماید در حالی که ممکن است برای مدیر دیگر فشارزایی بالایی داشته باشد. درهر صورت هنگامی که مدیری دچار فشار عصبی می‌شود حالتی در او ایجاد می‌شود که ممکن است احساس ناکامی، تنش و تعارض و یا بلاتکلیفی نماید و این احساسات نیز اثراتی بر رفتار او داشته باشند.

تحقیقات انجام شده نشان می‌دهند که فشار عصبی امری اجتناب ناپذیر می‌باشد و هر فردی در هر زمانی ممکن است با فشارهای عصبی روبرو شود. حتی در عصر شکار نیز هنگامی که انسانها به شکار می‌رفتند و در معرض تهدیدات حیوانات وحشی قرار می‌گرفته‌اند دچار فشارهای عصبی روانی شدید می‌رفتند و در معرض تهدیدات حیوانات وحشی قرار می‌گرفته‌اند دچار فشارهای عصبی روانی شدید می‌شدند. اگر چه آن نوع تهدیدات قدیمی و عوامل ایجادکننده فشار عصبی در قدیم اکنون دیگر وجود ندارند ولی تهدیدهای دیگری که به مراتب اثرات بیشتری از آنها دارند اکنون جای آنها را گرفته‌اند. بیکاری و اخراج از کار، درگیری با همکاران در محیط کار و کار زیاد و غیره از جمله این عوامل می‌باشند.

اساساً منطق و فلسفه زندگی خود ایجادکننده فشار عصبی می‌باشد و بیشتر افراد در وضعیتهای زندگی و شغلی ایجادکننده فشار عصبی قرار دارند. عواملی همچون حوادث رانندگی انتصاب در پستهای جدید، قرارهای تلفنی مهم و ملاقاتهای مهم تماماً از عواملی هستند که ممکن است ایجاد کننده فشار عصبی باشند.[2]

با توجه به مطالب فوق اگر بتوان طرقی را ارائه نمود که میزان فشارهای عصبی را در حد متعادلی نگهداشت این امر یقیناَ عملکرد و کارآیی مدیران را در سازمان بهبود خواهد بخشید.

فشارهای عصبی همچنین ممکن است اثراتی را بر انجام وظایف مدیران داشته و کیفیت انجام وظایف آنها را پایین آورد. تصمیماتی که اغلب در شرایط تحت فشارهای عصبی گرفته می‌شوند اغلب بهینه نبوده و کمتر با موفقیت به اجرا درمی‌آیند و با حذف و تقلیل برخی از عوامل فشارزا می‌توان آنها را بهینه کرد. یکی دیگر از اثرات استرس بر عملکرد مدیران و پرسنل افزایش غیبت می‌باشد. فشارهای عصبی غیرمتعادل ممکن است باعث شوند که افراد خود را از محیط کار دور سازند و به غیبت و حتی در برخی موارد ترک خدمت دست زنند. ازدیگر اثرات فشارهای عصبی می‌توان از حوادث صنعتی که خسارات بسیاری را چه از نظر نیروی انسانی و چه از نظر مالی به سازمانها واردمی‌کنند نام برد. همچنین کاهش رضایت شغلی افراد و اعضای سازمان نیز از جمله اثرات این فشارها می‌باشند.

مطالب فوق تماماً نتایج تحقیقاتی بود که در کشورهای پیشرفته در رابطه با این موضوع انجام گرفته است. و با مطالعه کتابخانه‌ای دررابطه با موضوع جنبه‌های مورد بحث روشن گردیده است. ولی از آنجایی کهزمان و مکان تحقیق ممکن است بر نتایج تحقیقات اثر بگذارد و حتی ممکن است نتیجه تحقیقات را به کلی تغییر دهد، بایستی دید که آیا در کشور ما نیز نتیجه تحقیقات مانند نتایجی است که در کشورهای پیشرفته بدست آمده است؟ به عبارت دیگر آیا ممکن است تحقیقی که در این زمینه در کارخانه ماشین‌سازی اراک و آن هم بر روی مدیران انجام می‌شود نتیجه‌ای متفاوت با آنچه در کشورهای پیشرفته بدست آمده است را بدست دهد.

اگر بطور دقیق به سئوالات مطرح شده در بالا توجه شود سؤالات زیر که سؤالات اصلی این تحقیق می‌باشند و از طریق مطالعه تئوریکی بدست آمده‌اند بدست خواهند آمد:

1- آیا عوامل محیطی برای مدیران ایجاد فشار عصبی می‌نمایند؟

2- آیا عوامل سازمانی در مدیران ایجاد فشار عصبی می‌نمایند؟

3- آیا استرس شدید به کاهش کارآیی مدیران منجر می‌شود؟

4- آیا استرس کم به کاهش کارآیی مدیران منجر می‌گردد.

با توجه دقیق به مطالب فوق روشن می‌شود که منظور از این تحقیق که پاسخگویی به سؤالات چهارگانه فوق می‌باشد.

اکنون که تا حدی به زمینه تئوریکی موضوع اشاره شد بهتر است به محیط اجرای یتحقیق و مراحل اجرایی تحقیق نیز اشاره گردد.

از عواملی که باعث می‌شود افراد در مناطق مختلف خصوصیات روانی و رفتاری متفاوتی داشته باشند محیط جغرافیایی می‌باشد و مطالعات انجام شده نشان می‌دهد افرادی که در مناطق جغرافیایی مختلف زندگی می‌کنند ویژگیهای متفاوتی دارند. خصوصیات روحی افرادی که در مناطق گرمسیری زندگی می‌کنند با خصوصیات روی افرادی که در مناطق سردسیر زندگی می‌کنند متفاوت است. بر همین اساس در این تحقیق جامعه آماری را مدیران یک واحد سازمانی که همگی در شهرستان اراک استقرار دارند تشکیل می‌دهند و بدین ترتیب سعی شده است تا حد امکان اثر عوامل جغرافیایی بر نتایج تحقیق محدود گردد.

کارخانه ماشین سازی اراک حدود 3800 تن پرسنل دارد که در قسمتهای اداری، تولیدی و آموزشی این کارخانه به کار مشغول می‌باشند. از میان این تعداد 210 تن را مدیران ، معاونین مدیر عامل و روسای قسمت و سرپرستان واحدهای تولیدی تشکیل می‌دهند. بدیهی است که این مدیران فعالیتهای اصلی شرکت را هدایت نموده و فعالیتهای مختلف کارخانه را هماهنگ می‌نمایند و جهت دهی اصلی شرکت را هدایت نموده و فعالیتهای مختلف کارخانه را هماهنگ می‌نمایند و جهت دهی اصلی فعالیتهای شرکت را به عهده داشته و اختلال در عملکرد آنها می‌تواند اختلالات بسیار مهمی در فعالیتهای کارخانه ایجاد نماید. در صورت وجود مشکلات در محیط کاری مدیران ممکن است عوارض این مشکلات به صورتهای مختلف از قبیل بالا رفتن هزینه‌های تولید، غیبتها و ترک خدمتها نمود پیدا کند.

فرضیات تحقیق

فرضیه‌های این تحقیق شامل چهار فرضیه می‌باشند که از میان این فرضیه‌ اول دارای شش فرضیه فرعی و فرضیه دوم نیز دارای دو فرضیه فرعی می‌باشد که هر یک از فرضیه‌های چهارگانه و همچنین فرضیات فرعی مربوط به آنها علاوه بر اینکه در کل جامعه آماری آزمون می‌شوند همچنین با اجرای مدل تحقیق هر یک از فرضیات در سطوح مختلف مدیریت ، در واحدهای سه‌گانه مجتمع آموزشی، صف و ستاد آزمون می‌گردند. این فرضیات به شرح زیر هستند:

1- عوامل سازمانی باعث افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردند.

1-1) ابهام نقش باعث افزایش فشار عصبی در مدیران می‌شود.

1-2) تعارض نقش منجر به افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردد.

1-3) افراط نقش کمی منجر به افزایش فشار عصبی در مدیران می‌شود.

1-4) افراط نقش کیفی باعث افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردد.

1-5) مشکلات مربوط به مسیر ترقی منجر به افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردند.

1-6) مسئولیت برای دیگران فشار عصبی مدیران را افزایش می‌دهد.

2- عوامل محیطی منجر به افزایش فشارعصبی در مدیران می‌شوند.

1-2) عوامل مربوط به محیط اجتماع منجر به افزایش استرس مدیران می‌شوند.

2-2) عوامل مربوط به محیط خانواده منجر به افزایش استرس مدیران می‌گردند.

3- فشار عصبی شدید باعث کاهش کارآیی مدیران می‌شود.

4- فشار عصبی کم باعث کاهش کارآیی مدیران می‌شود.

اهمیت موضوع

جهت پی بردن به اهمیت موضوع در این قسمت لازم است به دو مبحث کلی اشاره شود که این دو مبحث بطور کلی گویای اهمیت موضوع خواهند بود. در مبحث نخست به اهمیت مسئله فشارهای عصبی و نقش آنها در فعالیتهای پرسنل و مدیران پرداخته می‌شود و در بخش دوم به جایگاه ملی شرکت ماشین‌سازی اراک و ارزش ملی آن و نقش مدیران این واحد صنعتی در اداره امور آن پرداخته خواهد شد.

فشارهای عصبی عارضه اجتناب‌ناپذیر درمحیط کار و سازمان می‌باشند که افراد را از آنها گریز نبوده و واکنشهای متفاوتی نسبت به آنها نشان می‌دهند. برخی از این واکنشها آشکار و قابل رویت بوده و برخی نیز درونی و روحی بوده و بطور غیرمستقیم در افراد اثر می‌گذارند از جمله عوارض آشکار فشارهای عصبی می‌توان از فشار آوردن افراد به بندهای انگشتان ، دندانها و جویدن لبها و غیره را نام برد.

به هر حال بسیاری از مدیران به دلیل فشارهای زیادی که از ناحیه مشکلات محیط کار و مسئولیتهای گوناگون و تصمیم‌گیری متفاوت متحمل می‌شوند توان خویش را از دست داده و کارآیی آنها به حداقل می‌رسد. بنابراین و با توجه به نقش مهم مدیران در سازمانها و بخصوص سازمان عظیمی همچون شرکت ماشین‌سازی اراک بررسی علل ایجاد فشارهای عصبی و راههای متعادل کردن آنها در مدیران از اهمیت به سزایی برخوردار خواهد بود.

به هر ترتیب این فشارها می‌توانند تغییرات جسمی و روحی و رفتاری در افراد ایجاد نموده و عملکرد آنها را تا حد قابل توجهی تنزل دهند . در این زمینه تحقیقات بسیاری در کشورهای صنعتی انجام گرفته و برخی از این تحقیقات به نتایج بسیار مطلوبی نیز دست یافته‌اند. ولی متاسفانه تلاشهای تحقیقاتی در این زمینه در داخل کشور بسیار محدود و توجه کمی به جنبه‌های سازمانی این مسئله معطوف گردیده است.

عوارض فیزیکی و جسمی فشارهای عصبی تنها به موارد فوق محدود نمی‌گردند و علاوه بر موارد فوق تحقیقات انجام شده عوارض مشخص‌تری را برای افرادی که دارای فشارهای عصبی غیرمتعادل می‌باشند ذکر کرده‌اند که این عوارض خود بیشتر اهمیت موضوع را آشکار ساخته و لزوم تحقیق در این زمینه را آشکار می‌سازد. برخی از مهمترین این عوارض شامل بی‌خوابی، پرخوری، کم اشتهایی و یا بی‌اشتهایی، زخمهای عمیق و خونریزی در معده و اثنی‌عشر، فراموشی، تصادف و ایجاد بی‌تفاوتی در افراد نسبت به افراد دیگر و یا نسبت به ی تفکر و غیره می‌باشند، که هر کدام از این عوامل ممکن است بطور مستقیم و یا غیرمستقیم هزینه‌هایی را برای افراد و یا سازمانها داشته باشند که این هزینه‌ها به صورت غیبت از کار و ضعف در عملکرد، هزینه‌های درمانی و غیره مشاهده می‌شوند. لذا لازمه جلوگیری از این هزینه‌ها توجه با مسئله فشارهای عصبی و متعادل کردن آنها می‌باشد.

در برخی از کشورهای محققین هزینه‌های ناشی از فشارهای عصبی را به صورت سالانه محاسبه نموده و نتایج آنها را منتشر نموده‌اند. این تحقیقات نشان می‌دهند که مسائل و مشکلات ایجاد شده در نتیجه فشارهای عصبی هزینه‌های بسیار بالایی را برای سازمانها به همراه داشته‌اند. مؤسساتی که در زمینه فعالیتهای بهداشتی و درمانی و کمک به درمان استرس فعالیت می‌کنند ارقام بالایی را در رابطه با هزینه‌های بهداشتی و درمان در مؤسسات کشورهای پیشرفته بیان می‌کنند به عنوان مثال مؤسسه آسپن[3] که در زمینه مسائل مربوط به استرس فعالیت می‌کند اظهار می‌دارد که مرگ زودرس کارکنان در صنایع کشور آمریکا سالانه 25 میلیارد هزینه دارد و هر سال مؤسسات آمریکا 125 میلیارد دلار صرف هزینه‌های بهداشتی و درمانی کارکنان خود می‌کنند و این مقدارهر سال پانزده درصد افزایش می‌یابد که بخش قابل توجهی از آن ناشی از مسائل مربوط به فشارهای عصبی می‌باشد[4] .

همچنین یکی دیگر از محققین اظهار می‌دارد که هزینه مسائل بهداشتی و بیماریهای روانی مربوط به فشار عصبی در مؤسسات آمریکایی با احتساب بیمه سلامتی و نقص عضو و بهره‌وری از دست رفته سالانه حدود 150 میلیارد دلار برآورد می‌شود[5].

از میان عوارض فشارهای عصبی أنچه که بیشت رمورد توجه قرار گرفته و بررسیهای زیادی را به خود اختصاص داده است عوارض فیزیولوژیکی و جسمی ناشی از فشارهای عصبی می‌باشد. یکی از عوارض بسیار مهم فیزیولوژیکی فشارهای عصبی که در اینجا لازم است به آن اشاره شود انسداد و یا گرفتتگی عروق می‌باشد. تحقیقات انجام شده نشان داده‌اند که فشارهای عصبی نقش بسیار مهمی در سکته‌های قلبی و بیماریهای مربوط به قلب ایفا می‌نمایند. این فشارها با تشدید فعالیتهای قلب و افزایش میزان فشار خود افراد را در معرض بیماریهای قلبی فراوانی قرار می‌دهند.

یکی از تحقیقات انجام شده در یکی از کشورهای صنعتی در این زمینه نشان داده است که بیماریهای قلبی و عروقی در اثر عوامل چندی ممکن است بوجود آیند که مهمترین این عوامل را عواملی همچون استعمال دخانیات، میزان بالای کلسترول و چاقی بیش از اندازه و بالاخره فشارهای عصبی ذکر می‌کند. نکته جالب این تحقیق آن است که عوامل خطرناکی همچون چاقی ، کلسترول بالا و استعمال دخانیات تنها علت 25% از بیماریهای مربوط به انسداد رگهای قلب می‌باشند و 75% باقیمانده در اثر فشار عصبی ناشی از محیط کار و محیط زندگی ایجاد می‌گردند[6]

البته بحث درباره فشار عصبی به معنی ‌آن نیست که کلیه فشارهای عصبی در افراد باید از بین بروند، بلکه سخن این است که تنها فشارهایی که اثرات مخرب فیزیولوژیکی و روحی در افراد دارند را بایستی از بین برد و فشار عصبی با انگیزه‌های معمولی افراد تفاوت دارد نبایستی فشار عصبی را با این نوع انگیزها که اثر سازنده دارند اشتباه گرفت. وجود انگیزه‌های معمولی برای زندگی افراد ضروری می‌باشد.

با توجه به مطالب فوق اهمیت فشارهای عصبی و اثرات آنها بیشتر آشکار می‌گردد و مدیران بایستی با شناخت انواع این فشارها و اثرات آنها نقش مثبتی برای خنثی کردن اثرات آنها ایفاء نمایند. چرا که وضعیت فشارزایی عصبی ممکن است با اقدامات ناآگاهانه مدیران و سرپرستان و همچنین کارکنان بدتر گردیده و بدین ترتیب اثرات مخرب آنها بر سازمان بیشتر گردد.

در اینجا بهتر است انواع فشارهای عصبی و عکس‌العمل‌هایی که مدیران و یا سرپرستان ممکن است انجام دهند بطور مختصر توضیح داده شود تا اهمیت برخورد صحیح با وضعیتهای استرس‌زا بهتر روشن گردد. لازم به یادآوری است که توضیح مفصلتر در این زمینه در بخش مبانی تئوریک و مدل تحقیق آورده خواهد شد.

دسته‌بندی‌های بسیاری از انواع فشارهای عصبی انجام گرفته است. یکی از این دسته‌بندیها آنها را به سه نوع ناکامی، اضطراب و تعارض درونی در افراد تقسیم می‌کند[7].

ناکامی حالتی است که در آن فرد نمی‌تواند به هدف خویش دست یافته و در نتیجه راه رسیدن وی به هدفش مسدود می‌گردد و طبیعی است که در این حالت فرد از نظر روحی دچار ناراحتی می‌گردد و ممکن است عکس‌العملهایی را نشان دهد با این عکس‌العملها به صورت پرخاشگری و تسلیم و لاقیدی و یا بصورت محافظه کارانه باشد. با عکس‌العمل هر یک از این حالتها به صورتهای گوناگون در سازمانها با آنها برخورد می‌شود که این برخورد می‌تواند صحیح و سازنده باشد و از ریانهای وارده به سازمان جلوگیر کند . یا اینکه وضعیت را بدتر و وخیمتر سازد.

ولی بطور کلی بایستی اظهار داشت که ابتدا مدیران بایستی مشکل را بطور صحیح شناخته و همکاران و یا افرادی که در این وضعیتها قرار گرفته‌اند را در حل مشکل یاری نمایند و بجای توبیخ و سرزنش آنها راه‌های درست حل مشکل را به آنها ارائه دهند. معمولاً مدیرانی که به این شیوه عمل می‌کنند، از سایر مدیران موفق‌تر می‌باشند.

از اضطراب نیز به عنوان یکی دیگر از حالتهای فشار عصبی نام برده شده است و ذکر شده که از حالتهایی است در آن حالت فرد بیشتر نگران وضعیت ‌آینده خویش می‌باشد و نسبت به حوادث آینده در کار خویش نامطمئین است و در این میان ممکن است از وضعیت جاری غافل گردید و بیشتر توجه خویش را متمرکز آینده کند که این مسئله نیز هنگامی که از میزان معمولی خود فراتر رود می‌تواند برای سازمان زیانبخش باشد و نتیجه آن به صورت اشتباهات کارمندان در کار ظاهر گردد.

عکس‌العمل مدیران در این حالت نسبت به افراد مضطرب ممکن است باعث تشدید این نگرانی و اضطراب گردد و یا اینکه از میزان آن بکاهد. این مطلب نیز در خور توجه است که در بخشهای بعد بیشتر به آن پرداخته می‌شود.

نوع دیگری از فشار عصبی تعارض ردونی است. در این حالت نیز افراد راهدهای کاری زیادی برای رسیدن به هدفها دارند که ممکن است ندانند کدام راه بهترین راه بوده و آن را برای رسیدن به هدف انتخاب نمایند. این مسئله نیز ناراحتیهایی برای افراد ایجاد کرده و افراد برای کاهش این ناراحتی‌ها دست به اقداماتی می‌زنند که ممکن است چندان حساب شده نباشد. در این میان اطرافیان و مدیران و بالادستان می‌توانند نقش مهمی داشته و با دادن اطلاعات مربوط به آنها از میزان تعارض کاسته و در نتیجه از تفاقاتی که ممکن است رخ دهد جلوگیری نمایند.

تحقیقات دیگر نیز اشاره بر این نکته دارند که اینگونه فشارهای عصبی و نتایج ناشی از آنها در محیط کار در حال افزایش بوده و بایستی اقدامات جدی در این راه صورت گیرد و شناخت این فشارها چگونگی برخورد با آنها از اهمیت بالایی برخوردار است.

با توجه به انواع فشارهای عصبی فوق‌الذکر و این مطلب که افراد برای کاهش ناراحتیهای ناشی از اینگونه فشارها دست به اقداماتی می‌زنند که اثر انها را خنثی سازند می‌توان اظهار داشت که یکی از انگونه اقدامات که نشانه میزان بالای استرس در جوامع نیز می‌باشد مصرف بالای داروهای مسکن و خوا‌ب‌آور می‌باشد که مصرف روزانه آنها بطور چشمگیری در حال افزایش است.

محققین با بررسی اینگونه فشارهای عصبی علل متعددی برای آنها ذکر کرده‌اند که از جمله مهمترین این علل که ممکن است منجر به فشار عصبی بیتشر در مدیران گردند می‌توان از برنامه‌های کاری فشرده، نبود امکانات کافی و در دسترس و ترس از شکست برنامه‌ها و غیره را می‌توان نام برد.

متأسفانه تحقیقاتی که در این زمینه و آن هم بر روی مدیران انجام گرفته باشد د رکشور بسیار اندک می‌باشد و بررسیهای انجام شده بسیار جزئی بوده و نتایج این تحقیقات به صورت مقالات علمی در مجلات به چاپ رسیده است. نکته قابل توجه این است که تمامی تحقیقات مورد بحث بر اهمیت فشارهای عصبی در سازمانها تأکید داشته و به لزوم انجام فعالیتهای تحقیقی بیشتر در این زمینه اعتقاد دارند که این خود نیز بیانگر اهمیت موضوع مورد بحث می‌باشد.

اکنون که تا حدی به اهمیت موضوع پی برده شد لازم است برای پی بردن به اهمیت بیشتر تحقیق موردنظر تا حدی به اهمیت مکان تحقیق و ارزش ملی و جایگاه مدیران آن در اقتصاد کشور پرداخته شود.

لازمه صنعتی شدن کشور و تلاش در جهت قطع رابطه سلطه‌آمیز و کاهش وابستگی صنعتی و تکنولوژیکی توجه به صنایع سرمایه‌ای مادر است. تقویت این صنایع گامی اساسی جهت قطع زنجیرهای وابستگی صنعتی به کشورهای بیگانه می‌باشد. شرکت ماشین‌سازی اراک از جمله این صنایع سرمایه‌ای مادر درکشور است که می‌تواند در زمره مهمترین واحدهای صنعتی کشور به حساب آید و نقش مهمی در رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب ایفاء نماید. این واحد صنعتی عظیم دارای امکانات و تجهیزات و قابلیتهای بالقوه بسیار زیادی است که در صورت بهره‌گیری درست از آنها کمک فراوانی به خودکفایی کشور خواهد شد. لذا توجه به مشکلات این کارخانه و بخصوص توجه به مشکلات مدیران این واحد صنعتی می‌تواند از اهمیت شایانی برای کشور برخوردار بوده و گاهی در راه خودکفایی صنعتی کشور محسوب گردد.

این شرکت دارای کارگاههای بسیار بزرگ و مجهز به وسایل پیچیده و همچنین آزمایشگاههای مدرن جهت فعالیتهای تحقیقی می‌باشد. هر یک از این بخشهای شرکت قسمتی از فعالیتهای این مجموعه عظیم را به عهده داشته و نقشی مهم در فعالیت شرکت ایفاء می‌نمایند. بطور کلی می‌توان گفت که کل فعالیتهای این مجموعه بزرگ در چهار گروه تولیدی و یک واحد آموزشی و یک حوزه ستادی انجام می‌شوند.

این شرکت از نظر پرسنلی حدود سه هزار و هشتصد تن پرسنل داشته که این رقم نشانگر سهم بالای این شرکت در اشتغال نیروی کار در جامعه است. این نیروها در واحدهای تولیدی و خدماتی و آموزشی فوق‌الذکر فعالیت دارند.

از آنجایی که فشارهای عصبی ممکن است آثار مخربی در عملکرد و تصمیم‌گیریها و انجام وظایف مدیران داشته و کارآیی مدیران را مخصوصاً در بخش صنعت به سطح پایینی تنزل دهد و از طرفی دیگر این فشارها منجر به بیماریهای روان ـ تنی و خستگی روحی و جسمی و واکنشهای غیرمنطقی افراد در محیط کار گردند لازم است تا برای جلوگیری از هزینه‌های ناشی از این عوارض چاره‌هایی اندیشیده شود پیدا کردن راه حلهایی در این زمینه نیز به غیر از تحقیقات از راه دیگری قابل حصول نمی‌باشد و این تحقیق نیز گامی در راه رفع چنین مشکلاتی در این واحد عظیم است.

بدین ترتیب اثرات مخرب فشارهای عصبی مدیران این واحد صنعتی می‌تواند زیانهایی را برای آن به همراه داشته و این زیانها نیز باعث دور ساختن این واحد صنعتی از توسعه و مشارکت در خودکفایی صنعتی گردد. لذا تحقیق در زمینه علل ایجادکننده این فشارها و اثرات آنها می‌تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد.

اکنون که تا حدی جایگاه این شرکت در صنعت کشور روشن گردید می‌توان نقش این تحقیق را بهتر در این زمینه درک نمود و این تحقیق می‌تواند گامی جهت جلوگیری از هزینه‌های مصروفه در این زمینه باشد.

با توجه به محیط پرهیاهو و پر سر و صدای این مؤسسه صنعتی و مشاهداتی که محقق از آن داشته و میزان سوانح رخ داده در شرکت می‌توان محیط این شرکت را محیطی استرس‌زا تشخیص داد و این استرس‌زایی محیط نیز ممکن است آثاری منفی بر فعالیتهای مدیران شرکت داشته باشد. لازم به ذکر است که پیش‌بینی می‌شود عوارض فشارزایی محیط در سطوح عملیاتی بیشتر بوده و فشار عصبی به عنوان یک مسئله مهم در سطوح عملیاتی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

اهداف تحقیق

در صورتی که افراد عوارض فشارهای عصبی را بشناسند و خصوصیات رفتاری افرادی که تحت تأثیر این فشارها قرار می‌گیرند را بدانند یا بکار گرفتن راه حلهایی می‌توانند خود را با این فشارها تطبیق داده و آن را به حد بهینه برسانند. پس اولین و مهمترین هدف این تحقیق ارائه راههایی برای بهینه کردن فشارهای عصبی در شرکت می‌باشد. بدین معنی که محقق از تجزیه و تحلیل پاسخهای داده شده به پرسشنامه‌ها پیشنهاداتی در رابطه با این مسئله که بر اساس نتیجه تحقیق و مطالعه تئوریکی موضوع می‌باشد ارائه خواهد داد. نتیجه این تحقیق علاوه بر اینکه می‌تواند به مدیران شرکت در این زمینه کمک نماید همچنین می‌تواند مورد استفاده مدیران سایر واحدهای صنعتی نیز قرار گیرد.

دومین هدف محقق از این تحقیق این است که با توجه به جددی بودن موضوع و تحقیقات کمی که در این زمینه انجام گرفته پر کردن خلاء تحقیقاتی در این زمینه می‌باشد. فشارهای عصبی و عوارض آن مخصوصاً عوارض عملکردی و سازمانی آن کمتر در کشور مورد تحقیق قرار گرفته است و این در حالی است که در کشورهای صنعتی پیشرفته توجه بسیاری به آن شده است.

علاوه بر اهداف کلی فوق محقق از طریق این تحقیق به دنبال اهداف تخصصی و جزئی‌تر می‌باشد که این اهداف در قالب فرضیات چهارگانه‌ای که ذیلاً توضیح داده می‌شوند جای می‌گیرند.

فرضیه اول تحقیق عبارت از این است که عوامل محیطی باعث افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردد. البته بایستی توجه کرد که منظور از عوامل محیطی تعدادی از عوامل خاص می‌باشد که در پرسشنامه گنجانده شده‌اند و در قسمت تعریف واژه بطور روشنتری بیان خواهند شد.

لازم به ذکر است که منظور از محیط عبارت از محیط بیرون سازمان بوده و شامل محیط خانواده و محیطهای اجتماعی و فرهنگی می‌گردد.

دومین هدف تخصصی این تحقیق رد یا تأیید فرضیه دیگری تحت عنوان «عوامل سازمانی منجر به افزایش فشار عصبی در مدیران می‌گردند» می‌باشد این فرضیه نیز با توجه به نتیجه مطالعات انجام شده برخی از محققین رفتار سازمانی انتخاب گردیده است. مطالعات انجام شده در کشورهای پیشرفته نشان می‌دهد که عوامل سازمانی منجر به ایجاد فشارهای عصبی در مدیران سازمانها می‌گردد. این عوامل شامل مواردی از قبیل فشردگی کار، نبود امکانات کافی، ترس از شکست و درگیری با رئیس و همکاران و یا کارفرما و غیره می‌باشند که به نوبه خود ممکن است ایجاد استرس نمایند. به عنوان مثال هنگامی که افرادی بی‌کفایت و نالایق در پستهای مهم قرار می‌گیرند و قدرت اعمال می‌کنند این امر ممکن است برای افراد دیگر فشارزایی عصبی باشد. همچنین هنگامی که زیردستان شایستگی کافی نداشته باشند و کارهای اشتباه زیادی انجام دهند این مسئله می‌تواند برای مدیران مافوق آنها فشارزا باشد. بنابراین لازم است این موارد بطور دقیق‌تر مورد بررسی قرار گیرند. بطور کلی عوامل سازمانی به دو بخش عوامل شغلی سازمان و عوامل مربوط به خود سازمان تقسیم می‌شوند بحث بیشتر در این زمینه در قسمت تعریف واژه‌ها ارائه خواهد شد.

سومین هدف علمی این تحقیق نیز به ارتباط عملکرد مدیران ومسئله فشارهای عصبی مربوط می‌شود. بدین معنی که تحقیقاتی که تاکنون در این زمینه انجام شده ادعا کرده‌اند که استرس شدید عملکرد سطح پایین را به دنبال خواهد داشت و افرادی ه بیشتر تحت تأثیر فشارهای عصبی شدید قرار دارند فعالیتهای آنها و تصمیم‌گیری درست و دقت کاری آنها در سطح پایین‌تر از افرادی است که میزان فشارهای عصبی در آنها متعادل می‌باشد. بنابراین محقق می‌خواهد در این تحقیق به این مطلب نیز پی ببرد که آیا فشار عصبی شدید در مدیران ماشین سازی اراک نیز کیفیت عملکرد آنها را کاهش می‌دهد؟

چهارمین هدفی که این تحقیق دنبال می‌کند نیز رد و یا قبول این فرضیه است که «فشار عصبی کم باعث کاهش عملکرد مدیران می‌گردد.»

قلمرو تحقیق

این تحقیق در محیط کارخانه ماشین‌سازی اراک و مجتمع آموزشی آن که در کنار کارخانه واقع گردیده است انجام می‌گیرد. البته لازم به توضیح است که کارخانه دارای شرکتهای کوچکتر تابعه و همچنین دفتری در تهران می‌باشد و تعدادی از پرسنل و مدیران این شرکت در تهران و در دفتر مرکزی هستند که از دایره جامعه آماری تحقیق بیرون می‌باشند و تنها مدیران کارخانه که در اراک قرار دارند جامعه آماری تحقیق را تشکیل می‌دهند.

تعریف واژه‌های عملیاتی

هر تحقیق از اصطلاحاتی استفاده می‌کند که آن اصطلاحات معانی خاص خود را در آن تحقیق دارند. در این قسمت به تعریف واژه‌هایی که در این تحقیق استفاده می‌شوند پرداخته می‌شود.

فشار عصبی (استرس )

دانشمندان علوم رفتاری و روانشناسان تعاریف گوناگونی از این واژه به ارائه کرده‌اند. هر یک از دانشمندان این اصطلاح را از دیدگاه خاص خود تعریف کرده‌اند. برای اولین بار یکی از دانشمندان به نام هانس سیله [8] واژه استرس را در روانشناسی بکار برد و مراحلی را برای آن مشخص ساخت. وی استرس را به معنی پاسخ نامشخص بدن به هر گونه تقاضا تعریف نموده است.

استفن رابینز فشار عصبی را به شرح ذیل تعریف می‌کند:

«فشار عصبی وضعیت پویایی است که در آن یک فرد با فرصتها ، محدودیتها و یا نیازهای مربوط به آنچه که او می‌خواهد روبرو گردیده و نتیجه‌ای که از این وضعیت بدست می‌آید برایش مهم و نامعین است[9]

در تعریف دیگری از فشار عصبی آمده است «فشار عصبی نتیجه و یا پاسخ به یک اقدام وضعیت و یا فشار است که نتایج فیزیکی یا فیزیولوژیکی مخصوص و یا هر دو را در فرد ایجاد نماید[10] ».

فرد لوتهانس نیز فشار عصبی را به شرح زیر تعریف نموده است:

«فشار عصبی حالتهایی است که در آنها یک شخص نمی‌تواند بطور کافی و سودمند به محرک محیط پاسخ گوید و به گونه‌ای به این محرکها پاسخ می‌گوید که به قیمت فرسودگی فراگیر فرد و عوارضی همچون خستگی مزمن ، تنش ، نگرانی ، خسارتهای جسمی و نارحتی عصبی ناگهانی و کم شدن اعتماد به نفس در فرد تمام می‌شود[11]

با توجه به تعاریف بالا می‌توان تا حدودی به معنی و مفهوم فشار عصبی پی برد، ولی آنچه که در این تحقیق از آن به عنوان فشار عصبی یاد می‌شود به شرح ذیل تعریف می‌شود:

«فشار عصبی حالتی پویا در فرد است که در آن فرد با موقعیتها، فرصتها و محدودیتها و موانع و یا نیازها مواجه می‌شود که نتایج آنها برای او مهم بوده ولی پیش‌بینی آن نتایج برایش معین نباشد.»

در این تعریف برخی از اصطلاحات وجود دارند که بایستی در باره آنها توضیح بیشتری ارائه شود.

محدودیتها

اصطلاح محدودیتها به چیزهایی اطلاق می‌گردد که افراد را از آنچه که می‌خواهند به آنها برسند باز می‌دارد.[12]

نیازها

نیازها در برگیرنده چیزهایی هستند که افراد می‌خواهند ولی ممکن است آنها را از دست بدهند. به عنوان مثال هنگامی که فردی عملکرد یکساله‌اش مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و می‌خواهد مورد آزمون قرار گیرد عملکرد یکساله او مورد بازنگری قرار گرفته و نتیجه این بازنگری در آینده شغلی او تةثیر زیاد خواهد داشت. بنابراین در این حالت است که فرد با فرصتها و محدودیتها و نیازها مواجه می‌شود و نتایج نیز برای او بسیار مهم هستند و از طرفی دیگر این نتایج برای او نامعین می‌باشند. اگر فرد یا کارمند یک آزمون خوبی را پس بدهد و ارزیابی عملکرد سالانه‌اش را با نتیجه مثبت به پایان برساند این باعث می‌شود که فرد امتیاز بالایی بدست آورده و این امر نیز مزایای زیادی برای او داشته باشد. ولی پشت سر گذاشتن یک آزمون ضعیف ممکن است منجر به عقب ماندن و تنزل فرد از وضعیت فعلی خود گردد.

استرس بالا

منظور از فشار عصبی شدید آن میزان از فشار عصبی است که از شدت بسیار زیادی برخوردار بوده و عوارضی از قبیل غیبت از کارن ترک خدمت ، عدم تمرکز فکر ، تصمیم‌گیری‌های نادرست و همچنین عوارض جسمی از قبیل بی‌اشتهایی، بی‌خوابی ، اشتهای زیاد، فراموشی و درگیری زیاد در محیط کار رادر بر خواهند داشت و دامنه این فشار عصبی شدید بطور متوسط بین 5-68/3 طبق مقیاس لیکرت باشد که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است.

استرس کم

آن میزان از فشار عصبی می‌باشد که از مقدار مورد نیاز و متعادل برای انجام کار کمتر بوده و منجر به سستی و از بین رفتن انگیزه برای کار می‌گردد. افرادی که دارای فشار عصبی کم می‌باشند عملکردی سطح پایین داشته و تحرک و انگیزه کافی برای کار کردن نخواهند داشت. دامنه فشار عصبی کم نیز طبق معیار لیکرت بطور متوسط بین 33/2-1 می‌باشد.

عوامل سازمانی

در این تحقیق منظور از عوامل سازمانی تعدادی از عوامل درون سازمان می‌باشند که احتمال می‌رود در مدیران فشار عصبی ایجاد نمایند. این عوامل همانگونه که قبلاً نیز بطور مختصر ذکر شد به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول عوامل مربوط به خود سازمان می‌باشند و دسته دوم نیز عوامل مربوط به شغل هستند. عوامل مربوط به خود سازمان شامل ساختار سازمان ، رهبری سازمان و جو سازمانی و تضادهای صف و ستاد می‌باشند. در تحقیقاتی که تاکنون انجام گرفته ابراز گردیده است که این عوامل ممکن است منجر به استرس در درون سازمانها گردند. دسته دوم عوامل مربوط به شغل می‌باشند. این عوامل نیز ار عوامل بسیار مهم ایجاد کننده فشار عصبی در سازمانها می‌باشند و تحقیقات انجام شده نشان می‌دهند که این عوامل بیشتر از عوامل مربوط به خود سازمان منجر به ایجاد فشار عصبی در سازمان می‌گردند. این عوامل شامل ابهام نقش، ازدیاد نقش ، نقش کم یا تفریط نقش، کار اضافی (کمی) بسیار زیاد، کار اضافی (کیفی) بسیار زیاد، تعارض نقش و عواملی از این قبیل می‌باشند که در بخش مباحث تئوریک تحقیق مورد بحث مفصل قرار خواهند گرفت.

عوامل محیطی

قبل از پرداختن به عوامل محیطی بایستی منظور از عوامل محیط را در این تحقیق روشن نماییم. در این تحقیق منظور از محیط همان محیط بیرون از سازمان می‌باشد که به دو دسته محیط خانواده و محیط اجتماعی و فرهنگی تقسیم می‌شود. البته این تعبیر از محیط به معنی این نیست که در محیط بیرون عوامل دیگر در ایجاد فشار عصبی بی‌تأثیر هستند، بلکه محدود کردن محیط مورد نظر تحقیق تنها به منظور سهولت در تعیین اثر عوامل محیطی مشخص در ایجاد فشارهای عصبی می‌باشد. بنابر توضیحات فوق می‌توان گفت که عوامل دیگری در محیط بیرون از سازمان همچون وضع قوانین و مقررات جدید در جامعه ممکن است منجر به ایجاد فشارهای عصبی در مدیران گردند ولی آنچه در این تحقیق مورد نظر است تنها برخی از جنبه‌های محیط اجتماعی و فرهنگی و مسائل اقتصادی و خانوادگی مؤثر در ایجاد فشارهای عصبی برای مدیران می‌باشد. البته لازم به توضیح است که عوامل خانوادگی خود دربرگیرنده مسائل زیادی می‌باشد که ممکن است برای مدیران در شرایط عادی پیش آمده و ایجاد استرس نمایند و از جمله این عوامل می‌توان ازمرگ والدین و عزیزان یا مسائل مربوط به هزینه زندگی و مشکلات با همسر را می‌توان نام برد.

عوامل اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز از جمله منابع مهم ایجاد فشار عصبی برای مدیران فرض گردیده‌اند. البته محیط اجتماعی و فرهنگی نیز خود دارای شاخصه‌هایی است که تعدادی از مهمترین شاخصهای آن که احتمال بیشتری می‌رفت که برای مدیران منبع فشار عصبی باشند در پرسشنامه گنجانده شده است. از مهمترین عوامل اجتماعی و فرهنگی می‌توان از توفیق افراد فرصت طلب ، عدم رعایت عدالت اجتماعی ، ضعف در معتقدات مذهبی و عدم وجود محبت و دوستی در اجتماع را می‌توان نام برد.

مــدیـران

برای مدیر تعاریف متعددی ارائه شده است و تقریباً به تعداد محققین مدیریت هم برای مدیریت و هم برای مدیر تعریف وجود دارد و برخی مدیر را فردی که او با و به وسیله دیگران کار کند می‌دانند و عده‌ای دیگر به فردی مدیر اطلاق کرده‌اند که وظایف مدیریت را انجام دهد. وظایفی از قبیل برنامه‌ریزی ، سازماندهی، کنترل و هدایت و همچنین هماهنگی از جمله وظایف مشترکی هستند که می‌توان گفت اکثریت مدیران آنها را انجام می‌دهند و بر اساس انجام این وظایف می‌توان مدیران را شناخت.

در این تحقیق منظور از مدیران افرادی می‌باشد که به انجام این وظایف مشغول بوده ودر پستهایی قرار گرفته‌اند که هماهنگی فعالیتهای تعدادی افراد ار برای رسیدن به اهداف سازمانی مشخص بر عهده دارند و در شرکت از آنها تحت عنوان مدیر، رئیس و یا سرپرست یاد می‌شود. مدیران مورد بحث در سه سطح جای می‌گیرند. افرادی که تحت عنوان مدیر از آنها یاد می‌شود در سطوح بالا و افرادی که تحت عنوان رئیس از آنها یاد می‌شود در سطح میانی و همچنین سرپرستان یا مدیران عملیاتی نیز به عنوان مدیران سطوح پایین در نظر گرفته می‌شوند.

محدودیتهای تحقیق

یکی از ویژگیهای تحقیق وجود محدودیتها در اجرای مراحل مختلف آن می‌باشد و این تحقیق نیز از این امر مستثنی نبوده و خواه ناخواه با محدودیتهایی نیز مواجه بوده است که ذیلاً بطور مختصر به برخی از این محدودیتها اشاره می‌شود.

ا زآنجا که جامعه آماری این تحقیق مدیران شرکت ماشین‌سازی بودند و از آنجایی که بار اصلی اداره شرکت به دوش مدیران می‌باشد، لذا مدیران شرکت گرفتاریها و مشغله زیادی داشته و ملاقات آنها و ارائه پرسشنامه به آنها با دشواری انجام گرفته و این کار وقت بسیاری از تحقیق را به خود اختصاص داده است و به دلیل همنی امر توزیع و جمع‌آوری پرسشنامه‌ها با مشکلاتی همراه بوده است. از طرفی دیگر به دلیل اشتغالات مذکور بسیاری از مدیران شرکت وقت کافی جهت پرکردن پرسشنامه‌های تحقیق نداشته و سعی در طفره رفتن از پر کردن پرسشنامه‌ها داشته و یا اینکه از پر کردن آن خودداری می‌نمودند. این امر نیز مشکلاتی را در انجام تحقیق ایجاد نموده است.

یکی دیگر از محدودیتهایی که این تحقیق در عمل با آن مواجه بوده است مشکلات مربوط به اطلاعات درباره شرکت و فعالیتهای آن بوده است که جمع‌آوری این اطلاعات با دشواری انجام گرفته و برخی از واحدها از دادن اطلاعات مربوطه خودداری می‌کردند . لذا جمع‌آوری اطلاعات مربوط به شرکت و فعالیتهای آن نیز این تحقیق را با مشکلاتی روبرو ساخته است و در بعضی موارد نیز محقق وقت زیادی را صرف جمع‌آوری این اطلاعات نموده است و در بعضی موارد نیز با وجود صرف وقت فراوان موفق به دریاف برخی از اطلاعات مورد نیاز به اندزه کافی نگردیده است و به اطلاعات در دسترس قناعت کرده است.

تحقیق پیرامون فشارهای عصبی شغلی در سازمان یکی از موضوعات جدید تحقیق می‌باشد که اخیراً در کشور مورد توجه قرار گرفته است و علی‌رغم توجه زیادی که در کشورهای پیشرفته به این موضوع شده است در داخل کشور کمتر به این موضوع توجه گردیده است به همین دلیل نیز منابع تئوریکی مورد نیاز و منابع جدید در داخل کشور وجود نداشته و منابع موجود نیز بسیار کم و قدیمی بوده است و دسترسی به منابع جدید و متنوع بسیار مشکل و در بسیاری موارد حتی غیرممکن بوده است که این امر نیز بر کیفیت تحقیق و زمان مورد لزوم برای انجام آن نیز بی‌تأثیر نبوده است.

فصــل دوم

مبانی تئوریک

و

پیشینة تحقیق


تاریخچه تحقیق پیرامون فشار عصبی

معنی اصلی کلمه استرس یا فشار از سال 1936دچار دگرگونی شده و از این سال بود که کلمه استرس را به معنای فشارهای عصبی ک مدیران و یا افراد دیگر با آن مواجه می‌شوند بکار بردند. قبل از سال 1936 و در قرون پانزدهم و بعد از آن کمله استرس بیشتر در علوم مهندسی و معماری بکار برده میدشد و بع معنای فشار برای دیوارها و یا ساخت ستونها بکار برده می‌شد. در سال 1704 معنی کلمه فشار اندکی فراتر رفته و این کلمه به معنای سختی و یا دشواری‌ها [13] و یا بدبختی بکار برده شد، همچنین در اواسط قرن نوزدهم میلادی معنای این کلمه گسترش بیشتری یافت و این کلمه به معنای تنش بر روی اعضای بدن و یا نیروی ذهنی انسان بکار برده شد.

در سال 1936 محقق جوانی به نام دکتر هانس سلیه [14] در دانشگاه مک گیل با انتشار مقاله‌ای معنی این کلمه را متحول گردانید و تعریف کاملاً جدیدی از استرس ارائه داد و این کلمه را برای بیان حالتی که وی در تحقیقات خود کشف کرده بود بکار برده پس از این سال تحقیق پیرامون اثرات فشار عصبی و عوامل ایجادکننده آن ادامه یافت و از دکتر هانس سلیه که سردمدار این تحقیقات بود به عنوان پدر علم استرس نام برده شد.

پس از آن تحقیقات سلیه و دیگر دانشمندان پیرامون فشارهای عصبی ادامه یافت و هانس سلیه فرایندی را کشف کرد ه طی آن فشار عصبی اتفاق افتاده و عوارض مربوط به آن ظهور می‌نماید که در بخشهای بعدی مورد بحث قرار می‌گیرد.

یکی از بخشنهایی که اخیراً مورد علاقه محققین قرار گرفته و آنها در حال تحقیق بر روی آن هستند استرس شغلی و یا فشارهای عصبی شغلی می‌باشند. در این بخش ابتدا معنی فشار عصبی مشخص خواهد شد و سپس عوامل ایجادکننده فشارهای عصبی و همچنین اثرات فشارهای عصبی و عوارض فردی و سازمانی آنها مورد بحث قرار خواهد گرفت.

فشار عصبی چیست؟

فشار عصبی برای افراد متفاوت دارای معانی متفاوت می‌باشد بعنوان مثال برداشتی که یک بازرگان از فشار عصبی دارد ممکن است با برداشتی که یک داروساز و یا یک مسئول کنترل برج مراقبت هوایی از این مفهوم دارد متفاوت باشد. به عبارت دیگر برخی افراد ممکن است عوامل ایجادکننده فشارهای عصبی که اصطلاحاً استرسور نامیده می‌شوند را به عنوان فشار عصبی در نظر بگیرند و برخی دیگر نیز ممکن است پاسخی که به این محرکها و یا حوادث داده می‌شود را فشار عصبی بنامند. به هر ترتیب فشار عصبی دربرگیرنده تعامل بین محرکها و پاسخها می‌باشد. فشار عصبی نتیجه و یا یک پاسیخ به یک اقدام می‌باشد که نیازها و ضرورتهای فیزیکی و روانشناختی در فرد آن را ایجاد می‌نماید. این ضرورتها و نیازهای فیزیکی و روانشناختی ممکن است از محیط اطراف فرد به فرد تحمیل شوند و در نتیجه فرد را با فشار عصبی روبرو سازند.