دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش| ادبیات نظری و فصل دوم تحقیق پروپوزال

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه پژوهش , نمونه ای از مبانی نظری تحقیق نمونه پیشینه نظری و تجربی ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق , چارچوب نظری تحقیق ,تفاوت مبانی نظری با چارچوب نظری,دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش

دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش| ادبیات نظری و فصل دوم تحقیق پروپوزال

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه پژوهش , نمونه ای از مبانی نظری تحقیق نمونه پیشینه نظری و تجربی ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق , چارچوب نظری تحقیق ,تفاوت مبانی نظری با چارچوب نظری,دانلود مبانی نظری و پیشینه پژوهش

مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

آن جا که پدیده معلولیت در دهه های اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است مسائل جانبی آن از جمله نحوه نگرش و برخورد خانواده های دارای چنین فرزندانی نیز محل اعتنا واقع شده است و رابطه کلی خانواده اعم از رابطه پدر و مادر و ارتباط هر کدام از آنها با سایر فرزندان و نهایتاً رابطه والدین و فرزندان سالم با فرزندان معلول از تحمل بار عاطفی ساکنین رنج می برند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 91 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 115
مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044


مقدمه

آن جا که پدیده معلولیت در دهه های اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است مسائل جانبی آن از جمله نحوه نگرش و برخورد خانواده های دارای چنین فرزندانی نیز محل اعتنا واقع شده است و رابطه کلی خانواده اعم از رابطه پدر و مادر و ارتباط هر کدام از آنها با سایر فرزندان و نهایتاً رابطه والدین و فرزندان سالم با فرزندان معلول از تحمل بار عاطفی ساکنین رنج می برند. متقضی است که مسائل خانوادگی کودکان معلول ذهنی و جسمی مورد بحث قرار گیرد. و راه حل های احتمالی آن شاید دریچه­ای به سوی پیشگیری و سپس یاری به فعلیت رساندن تواناییهای اینگونه کودکان باشد هر چند تربیت کودک سالم برای والدین لذت بخش است ولی با وجود این نیاز به صبر و تحمل مشکلات و کسب آگاهیها و تواناییهای لازم می باشد بنابراین می توان گفت به سهولت دریافت که تربیت و پرورش کودکان معلول و عقب مانده ذهنی که همراه با حزن و اندوه والدین و رقت به حال کودک است تا چه اندازه نیازمند تأمین شرایط و مقدمات ذهنی و عملی است داشتن کودک معلول می تواند مسائل گوناگونی را برای والدین به همراه داشته باشد ایجاد تشدید اختلافات زناشویی تحمل بار سنگین اقتصادی، تحمل صحبتهای دیگران در رابطه با فرزندان معلول و واکنشهای اضطرابی احساس شرمساری و خجالت، افکار گوشه گیری و انزوا و افسردگی می تواند از تظاهرات داشتن اینگونه کودکان در خانواده باشد و یادآوری این نکته ضروری است که بیشتر این حالات متوجه مادر کودک است.

زیرا بعد از نه ماه انتظار پشت سرگذاشتن مشکلات روحی و جسمی دوران بارداری و نیز آرزوها و رویاهایی که برای تعلیم و تربیت فرزند خویش در دل دارد نمی تواند به راحتی مسأله معلولیت فرزندانش را بپذیرد.

مجموع این مشکلات را راهنمایی و مساعدت و کامل و همه جانبه خانواده این کودکان را به موازات حمایت از خود و خود آنها اقتضا می کند و مهم نه فقط به دلیل تأثیر مستقیم بر روی کودک معلول بلکه به علت جلوگیری از تأثیر متقابل معلولیت و عقب ماندگی ذهنی کودک در روی والدین است که گاه آنها را تا مراحل حاد افسردگی پیش می برد.

«فاربر» یکی از نخستین پژوهشگرانی که انواع فشارهای عصبی ایجاد شده در خانواده ناشی از پی بردن به به معلولیت کودک را مورد بررسی قرار می دهد. یکی از رایج ترین این فشارها «واکنش اندوه» است این واکنش نشانه مرگ کودک طبیعی است به عبارت دیگر داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن یک کودک طبیعی است آگاهی از اینکه کودک با مشکل متولد شده است و این مشکل ادامه خواهد داشت فرایندی از اندوهرا موجب می شود که شبیه اندوهی است که اعضای خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو است.

«فاربر» اشاره می کند که وجود کودک معلول اغلب موجب اختلال در رشد و تعالی خانواده نیز می شود او ویژگی بحرانی را که خانواده به واسطه داشتن کودک معلول با آن روبرو است مانند یک توقف در چرخه زندگی خانوادگی تعریف می کند که بر اثر آن.

الف رشد و تکامل خانواده کند می شد.

ب هماهنگی میان وظایف اعضای خانواده مختل می شود در حالی که شرایط عادی این هماهنگی موجب رشد و تکامل خانواده می شود (ملک پور 1379).

توجه به مسائل فوق مشاور و هدایت خانواده ها دارای اینگونه کودکان می تواند والدین را از ناراحتی فشار عاطفی رهایی بخشد و این رهایی راه را برای تفکر منطقی در ارتباط با مسائل کودک همواره می سازد. اندیشیدن برای بهبود وضع زندگی کودک و برنامه ریزی برای تعلیم و توانبخشی او و اعتقاد به اینکه با توان بخشی و آموزش می تواند در کودک معلول تغییر مثبت ایجاد کرد موجب می شود که سازگاری والدین و همکاری آنها بیشتر می شود (ملک پور – 1379).

بی شک خانواده مهمترین و اصلی ترین پرورشگاه و آموزشگاه فرد است و یکی از نهادهای آموزش و پرورش جامعه محسوب می شود از این توجه به آموزش مادران و پدران و ارتقاء سطح آگاهی های والدین به عنوان یک راه در پیشگیری از اهمیت خاصی برخوردار است.

بیان مسأله

جریان تربیت کودک برای والدین لذت آور است و این در حالی است که این جریان با مشتقات و ناراحتی هایی فراوان همراه است حتی در مورد والدینی که دارای کودکان باهوش و سالمی هستند نیز شکیبایی و خلوص و حسن تفاهم زیادی لازم است.

در مورد خانواده­ای که دارای فرزند مشکل دار و با نیازهای ویژه چه از نظر ذهنی و یا از نظر جسمی و رشدی می باشد موقعیت پیچیده تر و مشکل تر است.

عقب ماندگی کودک، کندی رشد، نیاز به اسکان ویژه­ای برای مراقبت از او، آموزش و تعدیلی که والدین باید در انتظارات خود برای آینده­ای ایجاد کنند همگی موجب واردآمدن فشار روی والدین شده و احتمالاً آرامش خانوادگی را بر هم خواهد زد علاوه بر این فشار رابطه کودک و والدین در اثر جدایی کودک از افراد هم سن و سال و مراقبت درازمدت ممکن است خدشه دار گردد. در بعضی از موارد کودک از نظر عاطفی و اقتصادی برای تمام عمر وابسته به خانواده باقی می مانند بنابراین ملاحظه می گردد که رابطه بین کودک معلول و خانواده و نه تنها پیچیده تر از رابطه میان کودک عادی و خانواده او نیست بلکه سخت نیز می باشد چه بسا که تأثیر معلولیت فرزند بر روی والدین آنها را تا مراحل افسردگی پیش می برد . بنابراین بررسی میزان افسردگی در این والدین و پیدا کردن راه حلهای احتمالی برای پیشگیری از این عارضه روانی حائز اهمیت می باشد.

مشاوره و راهنمایی صحیح والدین کودک استثنایی نه تنها می تواندموجب اعتماد به نفس و اطمینان خاطر اولیا را فراهم نماید. بلکه در چگونگی برقراری یک رابطه مفید و مؤثر با فرزند خود نیز مؤثر واقع می گردد.

موضوع پژوهش

مقایسه افسردگی مادران کودکان ناتوان ذهنی آموزش پذیر و مادران کودکان معلول جسمی – حرکتی.

هدف پژوهش

بررسی تأثیر وجود کودک معلول جسمی حرکتی و ناتوان ذهنی بر افسردگی و خلق مادران

اهمیت موضوع پژوهش

با توجه به این نکته افسردگی به وسایل محیطی شیوع بیشتری دارد توجه به والدین دارای اینگونه کودکان و کمک به آنها در صورت شناخت مشکلاتی که این والدین با آن روبرو است و پی بردن به وضعیت روحی و عاطفی خانواده این کودکان می تواند راههایی را برای همکاری و مساعدت با آن باز نماید و راهگشای بحث و بررسی در زمینه های مربوط با اختلالات عاطفی و وجود در خانواده باشد و همچنین در طی این پژوهش پاسخ پژوهش کسب می گردد.

  1. 1. آیا افسردگی در مادر کودک عقب مانده ذهنی با مادر کودک معلول جسمی تفاوت دارد؟

متغیرهای موجود در پژوهش

متغیر مستقل: در دو سطح مورد بررسی قرار می گیرد.

  1. داشتن کودک عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
  2. داشتن کودک معلول جسمی و حرکتی

متغیر وابسته به میزان افسردگی که با توجه به نمرات آزمون افسردگی (بک) سنجیده می شود.

متغیر کنترل: جنس، مادرانی که کودکان عقب مانده ذهنی و مادران که کودکان معلول جسمی و حرکتی آنها پسر دامنه سن تقویمی آنها بین 7 تا 15 ساله است.

تعریف اصطلاحات

کودک ناتوان ذهنی آموزش پذیر کودکی است که در مدارس مدارس عقب ماندگی ذهنی تحصیل می کند و به وسیله سازمان آموزش و پرورش استثنایی تشخیص داده می شود.

کودک معلول جسمی و حرکتی:

به فردی اطلاق می شود که در اثر نقص یا مشکلات جسمی دچار مشکل حرکتی نیازمند ارائه خدمات و امکانات آموزشی ویژه­ای در آموزشگاههای عادی و یا استثنایی باشد (فصلنامه تعلیم و تربیت استثنایی 1380) .

افسردگی

احساس بیمارگونه غم و اندوه همراه با درجاتی از رکود کنشها

خانواده کم جمعیت

خانواده­ای که دارای یک یا دو فرزند باشد.

فرضیه پژوهش

1. میزا افسردگی در مادران کودکان عقب مانده ذهنی با مادران کودکان معلول جسمی و حرکتی تفاوت دارد.



بخش اول
معلول ذهنی

مروری بر تاریخچه مطالعات و تحقیقات مربوط به عقب ماندگی

عقب ماندگی ذهنی ون یا به اصطلاح بهتر «نارسایی رشد هوشی» موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته است که از نظر فعالیتهای ذهنی درحد طبیعی نبوده­اند اصطلاح بیگانه یا خارجی که به فرانسه "آلینه" و به انگلیسی "الین" گفته می شود برای مجانین و "آلینیست" برای روانپزشکان و پزشکان معالج این بیماران از قدیم الایام بکار رفته و این کلمات از "آلینوس" کلمه یونانی مشتق شده است چون عقب مانده ها را مانند مجانین بیگانه از عالم خارج و اجتماع می دانستند اگر چه بعدها متوجه شدند که این بیماران بعلل ضایعات مغزی تماسشان با عالم خارج تغییر کرده است در قوانین اسپارتها کشتن و از بین بردن افراد عقب مانده را مجاز می دانستند ولی برعکس در بعضی از مذاهب آسیایی مانند مذهب کمفوسیوس در چین که پیروان این دین عقیده دارند آنچه را که به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار. و زرتشت در ایران مردم را تشویق می کردند که با عقب مانده های ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و به آنها کمک کنند در دین ما اسلام نیز با آیات و روایات و احکام زیادی روبرو می شویم که توصیه می کند با معلولان از هر طیف و طبقه بای به ملاطفت و احترام و مهربانی برخورد کنیم و حقوق آنها را رعایت کنیم (میلانی فر – 1381)

تاریخچه آموزش و پرورش معلولین ذهنی از حدود سال 1800 میلادی آغاز می شود در این میان برخلاف انتظار همگان پرچمداران عمده چنین نهضتی به طور عمده پزشکان بوده­اند افرادی همچون ایتارد، سگوین، مونته سوری و دکر ولی همه حرفه پزشکی داشته­اند.

در اواخر قرن هیجدهم روشهای آموزش و پرورش ویژه به طور موفقیت آمیزی برای ناشنوایان به کار برده می شد تقریباً در همین زمان بود که در آن مارک ایتارد فیلسوف و پزشک فرانسوی که در یک مؤسسه مربوط به ناشنوایان کار می کرد اظهار نمود که روشهای تربیتی مشابه ناشنوایان ممکن است در آموزش و پرورش افراد دارای نقص ذهنی منشأ اثر باشد ولی از فلسفه اصالت حواس و همچنین از عقیده بعد از انقلاب فرانسه که می گوید انسان دارای امکانات نامحدود است و محیط آموزش و پرورش عامل تعیین کننده رشد ذهنی است الهام گرفته بود.

در سال 1799 دو شکارچی در جنگلهای آویرون فرانسه به کودکی تقریباً دوازده ساله برخوردند که به تنهایی و همانند وحشیها در جنگل زندگی می کرد آنها او را شکار کردند به پایتخت بردند در آنجا ایتاردلنام وی را «ویکتوریا» گذاشت و تلاش وسیع را برای آموزش وی آغاز کرد سرانجام پس از پنج سال این تلاشها به شکست انجامید اما نقطه آغازی درخشان در امر آموزش کودکان عقب مانده ذهنی تلفی
می شود زیرا به تشخیص پتیل که یکی دیگر از پرچمداران اصلاحگرای قرون 19 – 18 به شمار می رود «ویکتوریا» عقب ماندگی ذهنی داشته است.

ادراردسگوین نیز از جمله کسانی است که سهمی مهم در پیشبرد آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی داشته است وی در سال 1846 کتابی تحت عنوان درمان خلاق، بهداشت و آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنیمنتشر کرد او آزمونی را طراحی کرد که هنوز برای کودکان عقب مانده ذهنی مورد استفاده قرار می گیرد دکتر ماریا مونته سوری نیز یکی دیگر از علاقمندانی بود که با ارائه روش آموزشی جدیدی از حدود 1897 به بعد پرچمدار اصلاحگرای روشهای آموزشی و پرورشی این کودکان شد.

مونته سوری روش آموزشی خود را مبتنی بر مراکز رغبت طرح ریزی کرده بود به همین علت این روش در نظام پیش دبستانی عادی کارآیی بسیار زیادی را از خود نشان می دهد دکتر دکرولی نیز هنگام فعالیت در بروکسل متوجه کودکان عقب مانده ذهنی شد و چاره آنان را در آموزش خلاصه کرد دکرولی نیز همانند مونته سوری نظام آموزشی خود را مبتنی بر مذاکر رغبت کودکان طراحی کرده بود با این تفاوت که فضای آموزشی دکرولی یک فضای طبیعی بود اما مونته سوری به دلیل تأکید خاص بر کاربرد ابزارهای کمک آموزشی خاص به ناچار این فضا را به صورتی تصنعی شکل داد خانم دکودر یکی از شاگردان دکتر دکرولی نظام آموزشی جدیدی بر مبنای اصول خاصی ایجاد کرد که عبارتند از: یادگیری در شرایط طبیعی و مبتنی بر عمل تربیت حواس، انفرادی کردن پس و چنبه کاربردی داشتن مواد ارائه شده به کودکان عقب مانده ذهنی به هر حال نظام دکور نیز بر پرورش حواس تأکید ویژه دارد. انیسکیت در دهه 1920 بر تعدیل کیفیت برنامه تحصیلی دوره ابتدایی از راه همخوانی کردن محتوای مواد درسی با سطح تحول ذهنی کودکان عقب مانده ذهنی تأکید دارد ریچارد هانگرد فورد در حدود دهه چهارم قرن بیستم بر ضرورت حرفه آموزش کودکان عقب مانده ذهنی و مسائل حاشیه­ای آن تأکید می ورزد (مهدی زاده، 1379).

آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی فارغ از روند کل خود در هر کشور دارای تاریخچه خاص خویش است که در این زمینه اطلاعات موجود درباره آموزش و پرورش اینگونه کودکان در کشور ما اندک و ناکافی است.

عقب ماندگی ذهنی

عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید عقب ماندگی ذهنی می تواند در اثر مرض، عفونت و ویروس به وجود آید اما قابل سرایت به دیگری نیست مانند دست پایانی است که به خوبی کار نمی کند. (افروز، 1379).

باید اذعان کرد که تعریف دقیق و روشن عقب ماندگی ذهنی چندان ساده
نمی باشد زیرا که عقب ماندگی ذهنی با یک شرایط یکسان و به یک میزان و یا علل مشابه و آثار همانند در همه افراد عقب مانده ذهنی مشاهده نمی شود عقب ماندگی ذهنی یک پدیده تک بعدی و یا بسط نمی باشد بلکه یک شرایط مرکب و پیچیده ذهنی است به همین جهت بسیاری از متخصصین امور تربیتی با روانشناسی روانپزشکی و پزشکی علاقمند به بررسی ابعاد مختلف عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه تخصصی خود
می باشند. بدیهی است که پزشکان در تعریف عقب ماندگی ذهنی عمدتاً توجه خاصی به ضایعات مغزی روانشناسان بیشتر به چگونگی رفتار در این افراد توجه می نمایند. (افروز، 80).

به طور کلی از تمام تعریف این طور معلوم می شود که عقب مانده های ذهنی افرادی از جامعه هستند که از نظر فعالیتهای ذهنی نسبت به همسالان خود نارسایی داشته و بایستی از توانایی یادگیری، همسازی با محیط ، بهره برداری از تجربیات درک مفاهیم، قضاوت و استدلال صحیح به درجات مختلف محرومند و نارسایی فعالیتهای ذهنی آنها از بدو تولد و یا مراحل اولیه کودکی وجود دارد (میلانی – 81).

سازمان بهداشت جهانی (W.M.O) عقب ماندگی ذهنی را چنین تعریف می کند. عقب ماندگی ذهنی عبارت است از رشد ناقص یا متوقف شده ذهنی که شامل عقب ماندگی هوشی بود و به درجه­ای است که منجر به درمان طبی یا سایر مراقبتهای و تعلیمات مخصوص بیمار است (داورمنش – 1379).

بالاخره آخرین تعریف که وسیعترین و جامعترین تعریف نیز می باشد از طرف انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی (A.A.M.D) ارائه شده است به شرح زیر
می باشد.

عقب ماندگی ذهنی به کنش هوش کلی اطلاق می شود که به طور معنی داری پایین تر از میانگین است و همراه را اختلالات همزمان در رفتار انطباقی است و یا به آن منجر می شود و در طی دوره رشد آشکار می شود. کنش هوشی پایین تر از میانگین آن است که نتیجه آزمون هوشی از میانگین دادی آن به اندازه در انحراف معیار پایین تر باشد رفتار انطباقی عبارت است از درجه رسیدن فرد به معیارهای مناسب و منظور از دوره رشد حد فاصل تولد تا 18 سالگی می باشد. (کدیور، 1378).

عواملی که باعث توجه همه کشورها و طبقات مختلف را به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف داشته عبارتند از:

1- کثرت تعداد کودکان عقب مانده ذهنی:

تقریباً طبق آمارهای مختلف بین 5/1 تا 2% جمعیت کشورها را کودکان باهوشی کمتر از هفتاد یعنی افراد عقب مانده تشکیل می دهند که احتیاج به تعلیم و تربیت به خصوص در مدارس ویژه دارند.

2- پیشرفت پزشکی

ترقیات روزافزون علوم پزشکی جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر پیدایش علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه­ای باعث تخفیف و کاهش بهبود نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است نکته قابل ذکر اینکه پیدایش راههای پیشگیری، درمانی ، جلوگیی از مرگ و میر این افراد و ایجاد مراکز تحقیقی آموزشی تربیتی و درمان باعث شده که اکثر خانواده ها اینگونه کودکان خود را به سازمانها یا بیمارستانها و مراکز مخصوص ببرند و همین امر باعث شدکه جامعه پزشکی پی به کثرت عقب مانده ها ببرد.

3. اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی:

احتیاج مبرم به بیمارستانها ،پزشک، پرستار، مراکز درمانی و نگهداری و مدارس مخصوص برای تعلیم و تربیت اختصاصی همه حکایت از اهمیت مسئله اقتصادی می نماید به نظر می رسد بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی و تباهی نیروهای انسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگیهاست به همین دلیل هر روزه راه جدیدی در توسعه بهداشت روانی کودکان عقب مانده پیدا می شود (میلانی ، 1381).

علل مؤثر در عقب ماندگی ذهنی

علل عقب ماندگی ذهنی را می توان به 3 مرحله در رابطه با تولد کودک تقسیم نمود.

الف – علل قبل از تولد که شامل عوامل ژنتیکی و محیطی می باشد.

ب – عوارض هنگام تولد: که شامل عارضه های زمان تولد می باشد.

ج – علل بعد از تولد: که شامل بیماریهای مختلف، تصادفات و ضایعات مختلف عصبی و مغزی و عوامل محیطی و فرهنگی می باشد.

عوامل قبل از تولد

اختلالات ژنتیکی: گروهی از عقب ماندگیهای ذهنی در آغاز انعقاد نطفه شروع حاملگی، مشخص گردند. عوارض و مشکلات دائمی باعث ایجاد اختلالات فراوان در رشد جسمی و ذهنی کودکان می گردد کودکانی که به علت اختلالات ژنتیکی دچار عقب ماندگی می شوند دارای خصوصیات جسمی و ذهنی یکسان نمی باشد به طور مثال کودکان منگول (سندرم دان) که وجوه و خصوصیات مشترکی با هم دارند باز هم به طور یکسان نیستند. کودکانی که به علت P.K.U اختلالات متابولیکی در سوخت و ساز دوران رحمی در مبتلا به نارسایی ذهنی می شود نیز با هم با اختلالات زیادی دارند چنانچه اطفال مبتلا به P.K.U یا اختلالات متابولیکی در بدو تولد تشخیص داده شود (در حین هفته اول) با تغییر رژیم غذایی و درمانی مخصوص می توان از تأثیرات منفی شرایط قبل از تولد پیشگیری نمود بیشتر اختلالات ژنتیکی به علل وجود ژنهای مغلوب می باشد با ژنهای غالب .

عامل همخونی: در میان اقلیت ها و روستاییان و خانواده هایی که ازدواج با نزدیکان همخون همانند دخترعمو و پسرعمو و پسرعمو یا عمه زاده و دایی زاده و خاله زاده و امثال آنها متداول است درصد عقب ماندگی ذهنی بیشتر است زیرا چناکه «مندل» نیز بیان کرده است بیماریهای هیسترویک در انسانهای گذشته ظاهر نشده­اند در اثر پیوند دو همخون به احتمال قوی ظاهر و بارز می شوند و هر چه نسبت همخونی بیشتر و نزدیکتر باشد خطر بروز خصوصیات منفی و بیمارگون بیشتر است.

سیفلیس ارثی: ابتلا والدین یا یکی از آنها به بیماری سیفلیس موجب ابتلای جنین به این بیماری ارثی می شود. این بیماری برای جنین و رشد طبیعی او بسیار خطرناک است معمولاً از طریق مادر به کودک سرایت می کند علاوه بر ایجاد نارساییهای هوش در کودک ناهنجاریهای حسی و حرکتی بالاخص کوری و فلج و صرع را نیز سبب می گردد در بعضی موارد موجب سقط جنین و یا مرگ طفل در رحم می شود.

الکلیسم: اعتیاد والدین به مشروبات الکلی موجب مسمومیت شده و به وسیله ژن مسموم تولید نقص هوشی و ضعف عمومی در رشد طبیعی و ناهنجاریهای حسی و حرکتی می شود و موجب عقب ماندگی عمومی و گاه ناهنجاریهای شدید می گردد.

سرخجه و بیماریهای عفونی: چنانچه این بیماریها همراه با تب و وخامت شدید باشد در دوران بارداری مادر به ویژه ماهها اول بارداری سبب عقب ماندگی ذهنی و یادگیری نقیصه های بدنی مانند بینایی، ناشنوایی و ... می گردد.

مسمومیت ها: مسمومیتهای مادر در دوران بارداری از جمله مسمومیت به وسیله الکل یا مسمومیت به علت بیهوشی و یا وسایل شیمیایی و یا مسمومیت های غذایی و دارویی در بعضی از مواقع سبب اختلال در رشد طبیعی جنین می گردد. اگر چنانچه اینگونه مسمومیتها شدید باشد موجبات عقب ماندگی ذهنی در نفر خواهد شد.

ویژگیهای عاطفی و روانی: در بعضی از مواقع تأثیرات هیجانات شدید و ناگهانی و مستمر مادر در دوران بارداری موجب ایجاد تحولات و تغییرات و احتمالاً تحولات و تغییرات و احتمالاً اختلالاتی در غدد داخلی مادر می گردد به نحوی که در نتیجگه تأثیراتی بر روی رشد جنین می گذارد در مواردی اینگونه هیجانات دائمی و مستمر که غالباً با تشویش و اضطراب و ناراحتیهای خانوادگی و محیطی همراه است و موجب بروز اختلالاتی بر روی جنین و گاه از عوامل عقب ماندگی ذهنی می گردد.

عوامل مربوط به هنگام تولد

بسیاری از اختلالات حسی و حرکتی و هوشی کودکان حاصل شرایط نامطلوب زایمان و یا بر اثر اشتباهات پزشکی هنگام تولد می باشد ضایعات مغزی از متداولترین ضایعات زمان زایمان است زایمانهای سخت و پیچیده ، بیهوشی طولانی، خونریزی شدید داخلی، پیچیدگی ناف بر دور گردن، دشواری استنشاق، استفاده از وسایل جراحی، مشکلات تنفسی نوزاد، تولد زودرس و مشکلات دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی، عقب ماندگی ذهنی و یا نقیصه ها و ضایعات دیگر
می گردد.

زایمانهای طولانی: در بعضی از مواقع به واسطه طول مدت زایمان و ایجاد شرایط نامساعد برای جنین. فشارهای غیرطبیعی بر نوزاد واردآمده و سبب اختلالات ذهنی می گردد معمولاً علل زایمانهای طولانی عبارتند از: عدم تناسب بین جمجمه کودک و لگن استخوانی مادر، حالت کم حرکتی و یا بی حرکتی رحم، بزرگی غیرعادی نوزاد، قرار گرفتن غیرعادی کودک در رحم، واکنشهای هیجانی و غیرعادی مادر که سبب جلوگیری از تولد به موقع کودک و فشار وارد بر وی می شود، پیچیدگی ناف به دور گردن نوزاد، نارسی کودک، نارسایی تنفسی و غیره ... . معمولاً در اثر زایمان طولانی سختی تولد چندبرابر شده و از همان لحظات اول نوزاد به حالت خسته و فرسوده و یا احیاناً نیمه جان به دنیا می آید. معمولاً بر اثر فشار زیاد یا طولانی ناحیه سر صدمه دیده گاه نوزاد دچار بیحالی و خفگی می شود و از نخستین مرحله تولد کودک که آغاز سازگاری فیزیولوژیکی و بیولوژیکی با محیط است از فعالیت لازم باز می ماند و هوای کافی و لازم به سلولهای او نمی رسد و همین قند موجب نقصان رشد عمومی و عقب ماندگی ذهنی کودک می گردد.

ضربه های وارد بر مغز کودک هنگام تولد:

در بعضی از مواقع ضربه های و لطمه های وارده بر مغز از جمله عوارض متداول عقب ماندگی ذهنی و اختلالات حسی و حرکتی است استفاده از وسایل فیزیکی و مکانیکی پزشکی مانند قاشک یا فورپس در بسیاری از موارد اگر با دقت لازم همراه نباشد باعث واردآمدن فشار در مغز نوزاد شده و عوارض گوناگونی از جمله نارسایی ذهنی و اختلالات حسی – حرکتی را سبب می شود گاهی وارد شدن اینگونه ضربه ها به مغز نفرات باعث فلچ یا لمس شدن بعضی از اعضاء و یا طفل
می گردد.

عوامل عقب ماندگی ذهنی بعد از تولد

عوامل فراوانی موجب نارسایی و عقب ماندگی ذهنی کودک بعد از تولد می گردن میزان و درجه عقب ماندگی معمولاً گسستگی به عوامل چون نوع و شدت بیماری و سن کودک خواهد داشت از جمله عوامل مهم بعد از تولد که در بروز عقب ماندگی ذهنی مؤثرند عبارتند از:

انواع مننژیت: این بیماری مخصوص در هفته ها و ماههای اول تولد اثری نامطلوب بر روی کودک دارند و اگر با تب شدید همراه باشد منجر به حالت اغما شود احتمال تأثیر بر رشد هوشی کودک و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی نیز بیشتر
می شود.

مسمویتها: در بعضی از موارد مسمویتهای غذایی و دارویی در کودک به ویژه در دوران شیرخوارگی و خردسال سبب ضایعات در سیستم عصبی و مغزی و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی می گردد.

ضربه های وارد ه بر مغز کودک: در بسیاری مواد ضربه های وارده بر مغز کودک مخصوصاً در سنین اولیه که هنوز جمجمه کودک محکم و استخوانی نشده و هر ضربه یا فشاری به سهولت بر مغز او اثر میگذارد سبب ایجاد ضایعات مغزی و یا اختلالات حسی و حرکتی می شود مراقبت از کودک در این شرایط از اهمیت بسزایی برخوردار است.

اختلالات غدد داخلی کودک: در بعضی از موارد به علت اختلالات غدد داخلی به ویژه غده های هیپوفیز و تیروئید نارسایی هایی در سوخت وساز بدن کودک فراهم می شود که از جمله مانع رشد طبیعی دستگاه مغز و اعصاب کودک می گردد و این نقص در غدد و متابولیسم بدن تولید ناهنجاری می نماید که موجب اختلالات ذهنی و حسی می گردد.

کمبود غذا و سوء تغذیه: سوء تغذیه و فقدان یا نارسایی بعضی از مواد غذایی لازم برای رشد طبیعی کودک موجب اختلال در رشد عمومی و بعضاً توانی عصبی و ناهنجاری روانی گشته و عقب ماندگی ذهنی را سبب می گردد به طوری که بسیاری از کودکان و نوجوانان که از تغذیه لازم برخوردار نبوده­اند تا حدود 3 سال نسبت به دیگر همسالان خود عقب ماندگی ذهنی داشته­اند که جبران آن در سنین بالاتر به سختی انجام پذیر است.

خستگی های جسمی و روانی: در بسیاری از موارد فرسودگیهای شدید موجب ضعف و مسمومیت تدریجی بدن شده و به دستگاه مغز و اعصاب کودک اثری نامطلوب می گذارد کودک را از رشد طبیعی تن و روان باز می دارد خستگیهای بدنی کودک که بر اثر سوء تغذیه و عدم خواب کافی یا ابتلا به بیماری و ضعف عمومی حاصل می شود و همچنین خستگیهای ذهنی و روانی که به علت تعارض و کشمکشهای شدید طولانی عاطفی و اضطراب و هیجانات منفی عارض می گردد موجب افسردگی و اختلالات کندی ذهن می گردد.

عوامل فرهنگی و تربیتی و عقب ماندگی ذهنی

عدم امکان ارائه تسهیلات و برنامه های آموزشی و پرورشی که معمولاً بر اثر فقر فرهنگی و محیطی و اقتصادی و اجتماعی می باشد. از جمله عواملی است که در عقب ماندگی کودک مؤثر است در ای حالت عقب ماندگی کودک را عقب ماندگی فرهنگی خواهیم خواند. زیرا این نوع عقب ماندگی بیشتر بعلت فقر فرهنگی و ضعف انگیزه های ضروری کودک است چرا که فقر محیطی و عوامل نامساعد تربیتی به تدریج رشد ذهنی کودک را دچار رکود و رخوت نموده و انگیزه های طبیعی و رخوتهای او را سرکوب می کند. (افروز، 1380)

طبقه بندی کودکان عقب مانده ذهنی

این افراد را بنابر ملاکها و ضوابط مختلفی تقسیم بندی کرده­اند که عبارتند از:

  1. گروه بندی روانشناسان: این گروه بندی بیشتر بر اساس درجه هوشی مبتنی است بر مقدار اختلافی که بین سن تحصیلی و سن زمانی موجود است و عقب ماندگیهای ذهنی را به گروههای زیر تقسیم کرده­اند:

الف – گروه عقب مانده های عمیق یا افرادی که بهره هوشی تا 25 دارند.

ب – گروه عقب مانده های شدید یا افرادی که بهره هوشی بین 26 تا 50 دارند.

ج – گروه عقب مانده های متوسط با بهره هوشی بین 51 تا 70 دارند.

د - گروههای عادی ضعیف با بهره هوشی بین 71 تا 80 دارند.

ه – گروه عادی ضعیف با بهره هوشی بین 81 تا 90 دارند.

  1. گروه بندی روانپزشکان: عقب ماندگیهای ذهنی را از قدیم الایام از نظر پزشکی به دو دسته تقسیم می گردند.

الف – عقب ماندگیهای ارثی که وراثت عامل اصلی عقب ماندگی تلقی می شده و تقریباً 40% تا 30% عقب مانده ها را تشکیل می داد. که از این مقدار به علت تعمیم بهداشت کاشته شده است.

ب – عقب ماندگیهای ثانوی یا محیطی: بیماریهای مغزی در اثر عفونت و ضربه در ایجاد آن مؤثر بوده است.

  1. گروه بندی عقب مانده ها از نظر درمانی، تربیتی و آموزشی.

بدیهی است که درمان تربیت آموزش و پرورش مبتلایان به نارساییهای هوشی بر تشخیص و نیازمندیهای فردی آنان بستگی دارد اجرای برنامه های آموزشی و تربیتی مخصوص به این افراد فرصت می دهد تا به تناسب وضع و حال خود پیشرفت کرد. برای زندگی نسبتاً مستقلی آماده شوند به همین لحاظ عقب مانده ها را از نظر درمانی، تربیتی و آموزش به دو گروه بزرگ تقسیم کرده­اند.

الف – عقب مانده های هوشی درمان ناپذیر یا افراد پناهگاهی که بیشتر به علل ارثی مادرزادی مبتلا به ناهنجاریهای متعدد شده­اند بهره هوشی این افراد از 25 تجاوز نمی کند اکثراً علاوه بر نارسایی عمیق هوشی نارسایی حسی، حرکتی و نقایص عضوی نیز دارند. این افراد شانس بهبودی نداشت و اکثر خانواده ها قادر به نگهداری این دسته از عقب مانده ها نیستند و در آسایشگاهها نگهداری می شوند.

ب – عقب مانده های هوشی درمان پذیره این دسته خود به دو دسته دیگر تقسیم می شوند:

1. گروه آموزش پذیر 2. گروه تربیت پذیر

گروه آموزش پذیر

ضریب هوشی این افراد از 51 بالاست از نظر دانستن لغات ضعیف و مفاهیم را خوب درک نمی کنند و تمرکز و دقت در آنها محدود است. از لحاظ عاطفی واکنشهای لازم را به دست نمی آورند در مورد آموزش اگر برنامه های مناسب به اجرا گذاشته شود غالباً می توانند تحصیلات ابتدایی را تا حدود 5 – 4 به کندی و به تأخیر فراگیرند اگر ضریب هوشی آنها بالاتر از 70 باشد قدرت یادگیری آنها بیشتر شود. حتی می توانند تحصیلات ابتدایی را تمام کنند

گروه تربیت پذیر

این گروه بهره هوشیشان بین 26 تا 50 و چون تواناییهای عقلی آنها از یک کودک هفت ساله تجاوز نمی کند بنابراین از نظر آموزش در سطح پایین تری قرار گرفته و امکانات آنها محدود تر است هدف بیشتر این است که طفل بتواند مواظب خود باشد و از احتیاجات اولیه خود مانند غذا خوردن، لباس پوشیدن، شانه زدن سر و شتشو را رفع نماند. (میلانی فر – 1381).

بعد از آشنایی با چگونگی طبقه بندی عقب ماندگی ذهنی چون ملاک و مدنظر شناخت بیشتر و بهتر خصوصیات کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر می باشد لذا خلاصه­ای از صفات و ویژگیهای عقب ماندگان آموزش پذیر شرح داده می شود.

ویژگیهای کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر

این گروه نمره هوشی 50 تا 75 دارند فراوانی تقریبی آنها بین 2 تا 13 نفر در 100 نفر می باشد و حدود سن عقلی آنها نیز 8 تا 12 سال است از نظر ظاهری این کودکان معمولاً طبیعی به نظر می رسد در زمینه ارتباط کلامی ممکن است خزانه لغات خوبی داشته باشد ولی وقتی از آنها خواسته می شود که با مسائل انتزاعی سر و کار داشته باشند خواندن و ریاضی را بیاموزد عقب ماندگی آنها مشخص می شود. (کدیور، 1378)

این کودکان در هر حال آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارتهای مناسب حرفه­ای و شغلی بود. و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره ببرند در طول تمام سالهای تحصیلی حداکثر کلاسهای سوم، چهارم و پنجم ابتدایی پیشرفت داشته باشند لذا اصلاح آموزش پذیر به حداقل آموزش پذیری در زمینه های درسی، مهارتهای اجتماعی و شغلی اطلاق می گردد بیشتر عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر در غالب زمینه های رشد در حد عادی و یا در رمز عادی می باشند و تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنی می باشد خیلی به ندرت آن دسته از عقب ماندگیهای ذهنی که همراه با علائم جسمانی و کلینیکی باشد مانند هیدروسفال منگولها ، میکروسفال در میان عقب ماندگان آموزش پذیر یافت می شود (افروز، غلامعلی ، 80)

وضعیت تحول اجتماعی در کودکان آموزش پذیر بسیار بهتر از گروههای دیگر عقب ماندگان ذهنی می باشد به دلیل توانایی این دسته از کودکان در تکلم که یکی از ابتدایی ترین و اصلی ترین ابزار برقراری روابط اجتماعی است و نیز به دلیل توانایی ذهنی بالاتر که منجر به درک بهتر اصول حاکم بر روابط اجتماعی می شود و
می تواند به کودکان آموزش پذیر توانایی بالایی در ایجاد حفظ و تداوم روابط اجتماعی بدهد و همچنین به دلیل اینکه این کودکان در محیط آموزشگاه و در متن و بطن جامعه بیش از پیش در ارتباط با دیگران واقع می شوند می توانند قوانین اجتماعی و اخلاقی و عرفی را درک نموده و به آن عمل کنند.

اما باید توجه داشت که این درک، درکی سطحی است نه یک درک عمیق و اصولی، ایشان توانایی کسب مهارتهای ساده شغلی و حرفه­ای را دارا بود و در نتیجه در صورتی که تحت آموزشهای حرفه­ای قرار می گیرند می توانند از نظر اقتصادی نیز مفید و مثمر ثمر باشند کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر با همه شرایط بالا و علی رغم اینکه در یک شرایط اجتماعی مناسب می توانند عنصری مفید برای جامعه واقع شوند در جواجتماعی نامناسب چنانچه در بند گروههای ضد اجتماعی گرفتار آیند به دلیل ضعف قوه تشخیص و قضاوت و استدلال می توانند به افرادی بزهکار و ضداجتماع مبدل گردند. (ماهر، فرهاد ، 1381).

اهداف کلاسهای کودکان عقب مانده آموزش پذیر

فهرست کردن هدفهای آموزش ویژه برای عقب ماندگان ذهنی شاید مفیدترین راه ممکن برای توصیف این کلاسها باشد ساموئل کرک و او. جانسون هدفهای برنامه برای کودکان عقب مانده آموزش پذیر را اینطور فهرست می کنند.

  1. آنها باید آموزش ببینند تا بتوانند با همسالان خود زندگی یعنی باید صلاحیت و قابلیت اجتماعی را از طریق تجربیات اجتماعی متعدد کسب کنند.
  2. آنها باید بیاموزند که به منظور تأمین زندگی خود کار می کنند یعنی باید صلاحیت شغلی را از طریق راهنمای حرفه­ای مؤثر و مهارت آموزی از طریق تجربیات مدرسه پرورش دهند.
  3. باید از طریق برنامه بهداشت روانی مناسب در آنان امنیت عاطفی و استقلال در مدرسه و خانه ایجاد شود.
  4. باید در آنان عاداتی چون رعایت اصل بهداشتی از طریق یک برنامه مناسب آموزش تندرستی ایجاد شود.
  5. آنها باید حداقلی از اصول مربوط به ابزار مورد استفاده خود را یاد بگیرند.
  6. آنها باید از طریق برنامه آموزشی یاد بگیرند که از فعالیتهای بی خطر در اوقات فراغت و تفریح لذت ببرند.

بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش

ای رسول بخوان به نام پروردگارت که آفریننده عالم است آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید ، بخوان (قرآن را) که پروردگار تو کریم­ترین کریمان است آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدمی آنچه را نمی دانست تعلیم داد
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 156 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 149
بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه :

بسم الله الرحمن الرحیم

اقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق­الانسان من علق ، اقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان مالم یعلم [1].

ای رسول بخوان به نام پروردگارت که آفریننده عالم است . آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید ، بخوان (قرآن را) که پروردگار تو کریم­ترین کریمان است آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدمی آنچه را نمی دانست تعلیم داد .

تعلیم و یاد دادن نادانسته ها اولین و مهم­ترین پیام الهی و بزرگترین رسالت انبیا و معلمین بشر است و یادگیری و آموختن مهم­ترین وظیفه هر انسان است لذا از تولد تا مرگ و در هر زمان و موقعیتی باید این تعلیم و تعلم بین انسانها به نحو شایسته انجام گیرد . از طرف دیگر خداوند در وجود انسان توانمندی ها و استعدادهای شگرفی به ودیعه نهاده است که به واسطه این خلقت به خود آفرین گفته و به انسان مقام اشرف مخلوقات داده است .

یکی از ویژگی های مهم انسانی برخورداری از ظرفیت ذهنی شگرف و توانایی عظیم یادگیری است .

بخش اعظم اطلاعات بشری از طریق این مهارت کسب می شود . پیشرفت و تمدن ، مقابله با طبیعت و مهار آن ، رفع نیازهای متنوع خود ، دستیابی به تکنولوژی پیچیده و غیره همه حاصل تلاش انسان برای یادگیری و تجربه­اندوزی بوده است .

در جهان امروز یعنی عصر انفجار اطلاعات ، تولید اطلاعات جدید و کهنه شدن اطلاعات قبلی آنچنان سریع انجام می شود که مطالب کتابها قبل از بیرون آمدن از زیر چاپ کهنه می شوند (مرتضوی،1374) ، بنابراین ، روش یادگیری (فرآیند) در مقایسه با یادگیری اطلاعات (محصول) در کانون توجه بیشتری قرار گرفته است . چون در فرآیند یادگیری ، این خود فراگیر است که در زندگی واقعی ـ امروز و آینده ـ باید از مهارت چگونگی یادگرفتن خود استفاده کند ، لذا توجه به روش های درست آموزش و آموختن که در آن مسئولیت امر یادگیری به خود فراگیر واگذار می شود ، ضروری به نظر می رسد . در جهان امروز داشتن «سواد علمی ـ فنی» [2] برای هر فرد لازم است . سواد علمی ـ فنی به مجموعه ای از دانستنی ها و مهارت ها در زمینه علوم و تکنولوژی اطلاق می شود که هر انسانی برای زندگی کردن به آن نیاز دارد و در واقع داشتن توانائی در حل مسائل و مشکلاتی است که جامعه امروز بشری با آن مواجه است و این سواد در تمام عمر با 3 شرط تحقق می یابد .

1 ـ داشتن اطلاعات کافی در مورد دانش پایه .

2 ـ وجود انگیزه برای یادگیری .

3 ـ دانستن راه و روش یادگیری(میرعابدینی ، 1378).

لازم به ذکر است که مدارس تنها می توانند بخشی از آموزش های لازم برای مهارت زندگی را در مدت زمانی که دانش آموزان در آن محل سپری می کنند ، در اختیار آنها بگذارند . اما اگر همین فرصت ، بیشتر از ارائه اطلاعات ، صرف روش کسب اطلاعات در زمینه های مختلف شود ، این امید وجود دارد که علاقه و اعتقاد و توان و دانش لازم برای یادگیری مادام العمر ، که لازمه زندگی و تعالی بخش آن است ، در افراد فراگیر به وجود آید .

لذا اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند ، به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوره افلاطون و ارسطو بر می گردد.

افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند ، با این تفاوت که افلاطون را می توان فطرت گرا نامید،زیرا دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می داند،ولی ارسطو را می توان تجربه گرا دانست،زیرا تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست . عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ روی همه نظریه پردازان یادگیری تاثیر داشته است . مثلاً ، عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد . از قرن هفدهم به بعد پیروان مکتب تداعی گرایی به مخالفت با نظریه فطرت ـ گرایی برخاستند.به طوری که،در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو (شباهت ، تضاد ، مجاورت و بسامد) مبذول شد . سپس، مکتب رفتار گرایی اسکینر ، با ارائه اصول رفتار گرایی در یادگیری انسان و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تغییر رفتار افراد ، تاثیرات عمیقی در آموزش و پرورش گذاشت . در نیمه دوم قرن بیستم رویکرد شناخت گرایی در مخالفت با دیدگاه مکانیکی رفتار گرایان درباره­ی انسان ، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف کردند. شناخت گرایان[3] در زمینه یادگیری ، نظریه های متعددی را ارائه نمودند . از جمله ، یادگیری گشتالتی[4] ، نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل[5] ، نظریه یادیگری شناختی ـ اجتماعی بندورا[6] و سرانجام نظریه روانشناسی خبر پردازی[7] یا پردازش اطلاعات مطرح شدند . نظریه خبر پردازی یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ،ذخیره و یادآوری می کند و آن را مورد استفاده قرار می دهد . دراین نظریه از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شد (میرسعیدی،1380).

تدابیری که به این منظور توسط صاحب نظران حوزه روان شناسی خبر پردازی ابداع شد ، با نام روش ها یا مهارت های یادگیری یابه طوردقیق تر راهبردها یا استراتژی های شناختی ، نام گذاری شد و سرانجام روان شناختی فراشناخت ، حوزه اندیشه گری نوینی ، که به راه های هدایت و نظارت بر راهبردهای شناختی خود می اندیشید از دهه 1970 توسط جان فلاول آغاز شد و به تدریج جمع زیادی از اندیشمندان به آن روی آوردند و نظریات و راهبردهای مختلف فراشناختی را ارائه نمودند . بنابراین نظریه های یادگیری قرن بیستم شامل دو مجموعه بزرگ رفتار گرایی و شناخت گرایی است، در نظریات رفتارگرایی موضوع مورد مطالعه ، رفتارهای قابل مشاهده است که باید هر چه دقیقتر و عینی تر بررسی شود . اما دیدگاه شناختی دنیای ذهن را موضوع مورد مطالعه قرار می دهد . دراین حوزه مطالعاتی جدید ، یادگیری انسان به گونه ای عینی و نظام دار تشریح می شود . نتایج تحقیقات انجام شده دراین چهارچوب می تواند در یادگیری وآموزش مورد استفاده روان شناسان و مربیان باشد . علاوه بر این با بهره گیری از نظام پردازش اطلاعات می توان موضوعات مورد نظر دیدگاه های دیگر را نیز به شیوه ای تازه نگریست و آنها را به نحوی عینی ، منطقی و پویا سازمان داد (کدیور،1379) . با توجه به نظریه های شناختی و دانش فراشناختی ، امروزه در امر یادگیری ، فردی موفق است که شیوه آموختن را فرا گرفته باشد . اساس نظام آموزشی در قرن بیست و یکم ، فراهم ساختن زمینه تجربی فعالیت های آموزشی و آموزش چگونه فکر کردن و چگونه یادگرفتن است . بر این اساس ، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش راهبردهای مطالعه و یادگیری بویژه راهبردهای شناختی و فراشناختی در میزان یادگیری درسی و پیشرفت تحصیلی فراگیران می پردازد . این راهبردها ، روش های مختلف فراگیری مطالب ساده و پیچیده را چه از راه شناخت (پردازش عقلی مطالب) و چه از راه فراشناخت (شناخت از شناخت خود) به فراگیر می آموزد . لذا فراگیران با یادگیری این روش ها و استفاده از آنها هنگام مطالعه می توانند بر سرعت و کیفیت یادگیری خود بیافزایند و این امر در دراز مدت منجر به تحولات کیفی در نظام آموزشی می شود . به نظر می رسد اگر معلمان این راهبردها را فراگرفته و در روش تدریس خود پیاده نمایند و آنها را به دانش آموزان نیز یاد دهند ، در این راه کوتاهترین و موثرترین گام ها برداشته می شود(میرسعیدی،1380) .

بیان مساله

در ایران همه نهادهای دولتی از جمله وزارت آموزش و پرورش همه ساله مبالغ هنگفتی از بودجه کشور را صرف مسائل آموزش و پرورش از جمله تربیت معلم ، تهیه و چاپ کتاب ، حقوق کارکنان، تدارک کلاس های بازآموزی و کارآموزی ، تدریس روش های مختلف آموزشی و غیره می کنند. خانواده ها نیز سرمایه و وقت زیادی را صرف یادگیری فرزندان خود می کنند و حتی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان وقت و نیروی زیادی را صرف مطالعه ، آموزش ویادگیری می کنند ، اما باز هم متوجه می شویم که یادگیری درست صورت نگرفته است، یادر حد مورد انتظار نیست و آنها به نتیجه دلخواه نرسیده اند و آمادگی های لازم را کسب نکرده اند . لذا نه تنها دولت به بازخورد مناسب نمی رسد،بلکه حتی افت تحصیلی [8] از مهم ترین مسائل مبتلا به نظام آموزشی کشور ماست که همه آن سرمایه ها و اوقات گرانبها را هدر می دهد (واحدی، 1379). البته در این مورد عوامل مختلفی از جمله «علل مربوط به فراسیستم اجتماعی» مانند : فقدان یا کمبود بازار کار مناسب برای فارغ التحصیلان ، وجود مشغولیت های ذهنی و یا سرگرمی های مختلف و نیز «علل مربوط به نظام آموزشی» ماند : ارزشیابی بر اساس محفوظات ، فقدان یا کمبود ارتباط مطالب با زندگی واقعی فرد ، بی ثباتی و تغییرات پی در پی نظام آموزشی و غیره در تعامل با هم و با درجه تاثیر متفاوت در این مساله نقش دارند . یکی از عوامل مهم در عدم یادگیری مطلب ، عدم به کارگیری ظرفیت بالای یادگیری و فعالیت دانش آموزان مدارس در اثر عدم آشنایی دانش آموزان با راهبردهای یادگیری و مطالعه و استفاده صحیح از آنها است . به نظر تایرنی[9] و همکاران (1990) هدف اساسی خواندن و یا مطالعه و یادگیری ، توانا ساختن کودکان و دانش آموزان است تا خود را بشناسند، علایق و استعدادهای خود را رشد دهند ، برای مشکلات گروهی و فردی راه حل هایی بیابند و نیز اینکه بتوانند راهبردهای خود را تحول بخشیده و مستقل از دیگران مطالب را درک کنند (یوسفی،1380).

از اینرو ، جهت دست یابی به اهداف فوق ، شناخت و درک صحیح مطلب آموختنی به عنوان یکی از اهداف و فعالیتهای مهم آموزشی مطرح می شود . این درک ، مهارت بسیار پیچیده ای است که مستلزم تعامل میان فرآیندهای ادراکی و مهارت های شناختی و دانش فراشناختی است و در یادگیری درست و عملکرد تحصیلی مطلوب در ابعاد مختلف ، اهمیت زیادی دارد .

لذا پژوهش حاضر سعی دارد تاثیر کاربرد راهبردهای شناختی و فراشناختی بر یادگیری دروس پایه را بررسی کند و به این سوالات پاسخ دهد که آیا کاربرد راهبردهای یادگیری (مرور ذهنی تکالیف ، بسط دهی تکالیف ، سازمان دادن مطالب و نظارت بر درک مطلب ) باعث پیشرفت تحصیلی می شود ؟

اهمیت موضوع پژوهش :

کدیور (1379) ضمن اشاره به عقیده اسلاوین (1994) مبنی بر تاکید روانشناسان تربیتی طی چندین دهه اخیر بر آموزش راهبردهای ویژه یادگیری به دانش­آموزان و نیز اشاره به نظر لفرانکویس (1997) مبنی بر تاکید بر یادگیری چگونه یادگرفتن به عنوان یکی از هدفهای کلی فرآیند یادگیری و تدریس ،آورده است : رابطه فراشناخت با سبکهای اسنادی و نتایج انگیزشی آن نیز باید مورد توجه معلم معتقد به دیدگاه روانشناختی قرار گیرد . بدون شک اگر دانش آموزان به این سو سوق داده و تشویق شوند که بخشی از شکستهای تحصیلی خود را به عدم استفاده از روشهای درست مطالعه و یادگیری و نه به عواملی همچون شانس ، کم استعدادی و دشواری تکلیف نسبت دهنده و در عین حال روشهای درست به آنها ارائه شود ، آنها می توانند با تلاش ، پشتکار و مسئولیت پذیری در قبال شکستها ، موفقیت تحصیلی کسب کنند .

با استناد به مطالب فوق و نتایج پژوهشهای زیادی که توسط یوسفی (1380) ، عباباف (1375)،مرتضوی زاده (1380) ، صمدی (1373) ، پور نوروزی (1374) ، کریمی (1375) ، سالاری فر(1375) ، میقاتی(1375) ، بازرگان (1376) ، متولی (1376) ، قوام آبادی (1377) ، لک زاده (1378) ، تدین (1380) ، عباسی اول (1379) ، انصاری (1380) ، غلامی (1379) ، میرزائی (1381)،حیدری (1380) ، صالحی (1381) ، کرمی (1381) ، الکساندر و همکاران (2000) ، کولینز، نورما (1994) ، ملوث (1997) ، اولیورز و همکاران (1994) ، الکساندر و همکاران (1998) ، جگر و همکاران (1999) ، پینتریج و پل آر (1999) ، وانیستاین و هیو (1998) ، داگلاس هامن و همکاران (2000) ،همگی تاکید بر اهمیت تاثیر کاربرد راهبردهای یادگیری بر بهبود یادگیری را نشان می دهند.

بنابر شواهد فوق و شهود افت تحصیلی و کم انگیزه شدن بیشتر دانش آموزان بررسی موضوع پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی تاثیر آموزش راهبردهای یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش مقطع دبیرستان» حائز اهمیت است .

اهداف پژوهش :

هدف کلی : بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش­آموزان تیز هوش.

اهداف فرعی

1 ـ بررسی رابطه راهبرد مرور ذهنی با پیشرفت تحصیلی.

2 ـ بررسی رابطه راهبرد بسط دهی با میزان پیشرفت تحصیلی.

3 ـ بررسی رابطه راهبرد سازمان دهی با میزان پیشرفت تحصیلی.

4 ـ بررسی رابطه راهبرد نظارت بر درک مطلب با میزان پیشرفت تحصیلی.

سوالهای پژوهش :

چون فقط یک پیش تست و پس تست داریم،نمی توانیم هر گدام از راهبرد ها را بطور جداگانه بر روی آنها بررسی کنیم.لذا کل راهبرد را میتوانیم بر روی آن بسنجیم،پس فقط یک سوال داریم:

آیا کاربرد راهبرد یادگیری باعث افزایش پیشرفت تحصیلی میشود؟

حالا برای هر یک از اهداف فرعی میتوان یک سوال نوشت:

1) آیا بین راهبرد مرور ذهنی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

2) آیا بین راهبرد بسط دهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

3) آیا بین راهبرد نظارت بر درک و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

4) آیا بین راهبرد سازماندهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

5) آیا راهبرد یادگیری با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد؟

فرضیه های پژوهش

1ـ بین راهبرد مرور ذهنی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .

2ـ بین راهبرد بسط دهی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.

3ـ بین راهبرد سازمان دهی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .

4ـ بین راهبرد نظارت بر درک مطلب با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .

5- بین راهبرد یادگیری با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.

6- بکارگیری راهبرد یادگیری باعث افزایش پیشرفت تحصیلی می شود.

تعاریف عملیاتی متغییرها

الف ) تعریف مفهومی متغیرها .

ب) تعریف عملیاتی متغیرها(تعریف سنجشی).

راهبرد یادگیری

الف)راهبردهای یادگیری شامل راهبرد مرور ذهنی (حفظ کردن ، تکرار کردن ، فهرست کردن ، رونویسی و خط کشیدن زیر موضوعات مهم) ، راهبرد بسط دهی (بوجود آوردن یک تصویر ذهنی ، ارتباط دادن ، تفسیر کردن ، خلاصه کردن ، مربوط کردن و استدلال کردن) ، راهبرد سازمان دهی (طبقه بندی کردن ، ردیف کردن مطالب ، تهیه نمودار ، جدول بندی کردن ، نشان دادن رابطه بین مطالب قدیم و جدید) و راهبرد نظارت بر درک مطلب (بررسی اشتباهات مربوط به درک مطلب ، خودپرسی ، تفسیر کردن و تجدید نظر کردن) است (میر سعیدی ، 1380) .

ب)منظور از راهبردهای یادگیری درتحقیق حاضر نمره ایست که آزمودنیها در آزمون راهبرد یادگیری کسب می کنند .

راهبرد مرور ذهنی

الف ) منظور از راهبرد مرور ذهنی در انجام تکالیف ساده : حفظ کردن ، تکرار کردن و فهرست کردن است . اما برای تکالیف پیچیده : رونویسی و خط کشیدن زیر موضوعات مهم است(میر سعیدی ، 1380) .

ب ـ منظور از راهبرد مرور ذهنی در این تحقیق نمره ایست که آزمودنی در پاسخ به سوالات (3 ، 8، 12 ، 13 ، 24 ، 26) آزمون راهبردهای یادگیری بدست می آورد .

راهبرد بسط دهی تکالیف :

الف ـ راهبرد بسط دهی در انجام تکالیف ساده عبارت است از : بوجود آوردن یک تصویر ذهنی ، ارتباط دادن مطالب قدیمی و جدید . اما برای انجام تکالیف پیچیده شامل تفسیر کردن ، خلاصه کردن ، استدلال کردن و مربوط کردن مطالب است (میر سعیدی ، 1380) .

ب ـ منظور از راهبرد بسط دهی دز این تحقیق نمره ایست که آزمودنی در پاسخ به سوالات (1 ، 10 ، 14 ، 18 ، 21 ، 22 ) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .

راهبرد سازماندهی

الف ـ راهبرد سازماندهی در انجام تکالیف ساده شامل: طبقه بندی کردن یا ردیف کردن مطالب است . اما برای مطالب پیچیده شامل : تهیه نقشه یا نمودار ، جدول بندی کردن ، نشان دادن رابطه مطالب اصلی و فرعی و مقایسه کردن است . سازماندهی مطالب به فهمیدن بهتر مطالب و یادآوری سریعتر آنها منجر می شود زیرا سازمان دادن به کد گذاری بهتر منجر می شود و کدگذاری هم به یادآوری سریعتر مطالب کمک می کند مانند فهرست کردن مطالب (میر سعیدی ، 1380) .

ب ـ منظور از راهبرد سازمانی نمره­ایست که آزمودنی در پاسخ به سؤالات (2 ، 7 ، 15 ، 17 ، 20 ، 25 ، 27 ، 28) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .

راهبرد نظارت بر درک مطالب

الف) راهبرد نظارت بر درک مطالب در انجام تکالیف ساده شامل : بررسی اشتباهات مربوط به درک مطلب و در انجام تکالیف پیچیده شامل : خودپرسی ، بیان مجدد ، تفسیر کردن ، زمینه­یابی و تجدیدنظر است (میرسعیدی ، 1380) .

ب) در این پژوهش منظور از راهبرد نظارت بر درک مطلب نمره­ایست که آزمودنی در پاسخ به سؤالات (4 ، 5 ، 6 ، 9 ، 11 ، 23 ، 29) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .

ف)تاریخچه نظریه های یادگیری

اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند. به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوران افلاطون و ارسطو باز می گردد. افلاطون معتقد بود که دانش ارثی است لذا آن را یکی از اجزاء طبیعی ذهن آدمی می دانست. به باور افلاطون، آدمی از راه اندیشیدن درباره محتوای ذهن خود کسب دانش می کند. از سوی دیگر، ارسطو معتقد بود که دانش، نتیجه تجربی حسی است و ارثی نیست (هرگنهان/سیف1374).

افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند. افلاطون اعتقاد داشت که همه انسان ها روح دارند و روح دارای دانشی خاص و کامل است. به عبارت دیگر او دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می دانست. به این دلیل افلاطون را می توان « فطرت گرا[10] » نامید، در صورتی که ارسطو تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست، بنابراین ارسطو را می توان یک « تجربه گرا [11]» به شمار آورد.

عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ طرفداران و مخالفینی داشته و اغلب نظریه های معاصر یادگیری که روان شناسان مختلف در تعریف و تبیین یادگیری مطرح کرده اند، ریشه در یکی از این دو دیدگاه دارد و در هر دوره، یکی از این دو دیدگاه غالب بوده است. عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد. از قرن هفدهم به بعد دانشمندانی چون رنه دکارت [12](1650ـ1596)

توماس هابز[13](1679ـ 1588) و جان لاک [14] (1632ـ1702) با نظریه فطرت گرایی مخالفت کردند و اعتقاد داشتند که اندیشه ها حاصل تجربه ها است. تلاش این دانشمندان سبب شد که دیدگاه تجربه گرایی در نظریه های یادگیری مجدداً مطرح شود. به طوری که در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو ـ شباهت، تضاد، مجاورت و بسامد ـ مبذول شد و از سال 1920تا حوالی 1970، دنیای روان شناسی در ایالات متحده امریکا در تسخیر مکتب تداعی بود( گلاور[15] و همکاران ، ترجمه خرازی 1377). هدف کلی مکتب تداعی، استخراج قوانین ابتدایی رفتار و یادگیری و تسری آن به موقعیت های پیچیده تر بود. در این مکتب استنتاج درباره فرآیندهای اساسی با رفتار مشهود پیوندی نزدیک دارد و حیوان ها و انسان ها موضوع های مناسب مطالعه بودند. تحقیقات مربوط به یادگیری و حافظه در مورد موجودات زنده پایین تر از انسان بر اساس این باور که قوانین یادگیری، جهان شمول است و کار با حیوانات در آزمایشگاه قابل تسری به انسان ها است ، گسترش یافت (قوام آبادی،1377) .

البته روان شناسان تداعی گرا تحقیقاتی نیز در زمینه حافظه، تفکر و حل مسأله انجام داده اند. ولی محور مطالعه در اکثر تحقیقات مربوط به حافظه، یادگیری به اصطلاح طوطی وار بود. مفروضه همه این تحقیقات این بود که درک یادگیری پیچیده و پدیده حافظه از طریق شکل های ساده تر یادگیری و حافظه امکان پذیر است.

در دهه 60 مکتب رفتارگرایی[16] اسکینر[17] اقتدار زیادی داشت. ظرفیت کاربردی اصول رفتارگرایی در یادگیری انسان، به خصوص با ساختن ماشین های آموزشی و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تأثیر استفاده از روش تقویت مثبت کاربرد اصول این مکتب در بیمارستانهای روانی و استفاده از روش های تغییر رفتار در مراکز مشاوره و بسیاری از موارد دیگر، نفوذ رفتارگرایی را نشان می دهد. در حالی که رفتارگرایی اسکینر می رفت که بیشترین تأثیر را در آموزش داشته باشد، روان شناسان به تدریج نگران آن شدند که سلطه طلبان جامعه از قوانین رفتاری آن سوء استفاده کنند (گلاور، ترجمه خرازی ، 1377) . از آنجا که در مکتب رفتارگرایی، انسان ، گیرنده نافعال محرک ها تلقی می شد و فرآیند های ذهنی و فکری انسان مورد توجه آنها نبود، بتدریج از نفوذ آن کاسته شد.

در نیمه دوم قرن بیستم، رویکرد شناخت گرایی[18] شکل گرفت. نگرش نظریه پردازان شناختی به یادگیری، متفاوت از نظریه پردازان رفتارگرا بود. رفتارگرایان یادگیری را ایجاد تغییر در رفتار آشکار فرد می دانند، در صورتی که روان شناسان شناخت گرا، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف می کنند. شناخت گرایان در زمینه یادگیری نظریه های متعددی ارائه نموده اند که یکی از با سابقه ترین آنها، یادگیری گشتالتی [19] است. در این نظریه از روان شناسی، اعتقاد بر این است که یادگیری و حل مسأله نه از راه کوشش و خطا، بلکه از راه کسب بینش حاصل می شود و بینش معمولاً از راه کشف روابط بین اجزای یک مسأله بدست می آید.

از دیگر نظریه های شناختی یادگیری می توان به نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل[20] و نیز نظریه یادگیری شناختی اجتماعی بندورا [21] اشاره کرد. نظریه اولی برای معنی دار کردن یادگیری بر ایجاد رابطه بین یادگیری قبلی و یادگیری جدید تأکید دارد. دومی یک نظریه التقاطی رفتاری ـ شناختی است، که هم بر تقویت و هم بر فرآیندهای ذهنی شناختی تأکید می ورزد و یادگیری را صرفاً ناشی از مشاهده رفتار و اعمال دیگران می داند (یوسفی،1380).

یکی دیگر از نظریه های شناختی یادگیری «نظریه خبرپردازی یا پردازش اطلاعات» است. این نظریه ، یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب، ذخیره و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند. در این رویکرد به نقش فرآیندهای ذهنی توجه شده و از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین فعالیت ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شده است. زیرا هم کامپیوتر و هم انسان اطلاعات را از محیط می گیرند (درون داد) سپس آنها را به شیوه های گوناگون پردازش می کنند، به رمز در می آورند و با اطلاعات دیگری که از قبل در حافظه دارند ترکیب می نمایند. کامپیوترها اطلاعات را از طریق دورنویس ها و چاپگرها بیرون می دهند، به همین قیاس، انسان اطلاعات را از طریق تدابیر، (برون دادی) نظیر دست ها و دهان بیرون می دهد(یوسفی،1380).

در روان شناسی خبر پردازی ، یادگیری به جریان دریافت محرک های محیط به وسیله گیرنده های حسی، گذر این محرک ها از حافظه حسی و کوتاه مدت ، معنی دار شدن آنها و نهایتاً قرارگرفتن در حافظه دراز مدت گفته می شود بنابراین، هر تدبیری که جریان فوق را سهولت بخشد، به پردازش اطلاعات کمک خواهد کرد. تدابیری که برای کمک به یادگیری و یادآوری اطلاعات از ذهن توسط روان شناسان و صاحب نظران حوزه روان شناسی خبرپردازی ابداع شود، با نام روش ها یا مهارت های یادگیری یا به طور دقیق تر، راهبردها یا استراتژی های شناختی نامگذاری شده­اند (سیف،1376).

روان شناسی فراشناخت، حوزه اندیشه گری نوینی است که پیشینه آن به حدود دهه 1970می رسد. جان فلاولپ[22] نخستین کسی است که گفتگو درباره فراشناخت را آغاز کرد و به تدریج جمع­آوری زیادی از اندیشمندان به آیین نوین تفکر در حوزه روان شناسی روی آوردند (آقازاده و احدیان ، 1377) . همچنین پژوهش های متفاوت در زمینه فراشناخت و راهبردهای آن انجام گرفت.

به نظر سیف(1376) راهبردها یا استراتژی های شناختی، همان راه های کسب دانش هستند، اما راهبردها یا استراتژی های فراشناختی به راه های هدایت و نظارت بر راهبردهای شناختی گفته می­شد. یادگیرندگان ماهر به کمک راهبردهای شناختی نظارت می کنند تا پیشرفت خود را بهبود بخشند.

به نظر مارزانو [23] و همکاران، راهبردهای فراشناختی دو جنبه اصلی یعنی:

الف) دانش و کنترل خود شامل تعهد ـ نگرش و توجه.

ب) دانش و کنترل فرآیند شامل طرح ریزی ـ ارزش سنجی و نظم بخشی ـ را در بر می گیرد (مارزانو و همکاران/یوسفی ،1380).

با توجه به نظریه های شناختی و دانش فراشناختی ، امروزه در امر یادگیری ، فردی موفق است که شیوه آموختن را فرا گرفته باشد. در جامعه پیشرفته کنونی، این ادعا که وظیفه نظام آموزشی، انتقال معلومات از نسل گذشته به نسل آینده است، دیگر معنایی ندارد، بلکه اساس نظام آموزشی در قرن بیست و یکم فراهم ساختن زمینه تجربی فعالیت های آموزشی و آموزش چگونه فکر کردن و چگونه یادگرفتن ـ یادگرفتن نحوه یادگیری ـ است با این فرض، یادگیرنده ماهر و موفق که بتواند در همه زمینه ها به ویژه در زمینه تحصیلی به پیشرفت مطلوب برسد ، کسی است که از شیوه ها یا راهبردهای صحیح یادگیری و مطالعه آگاهی داشته باشد و از آنها به طور صحیح استفاده کند. از آنجا که شناخت در اثر آگاهی و هشیاری حاصل می شود جا دارد که نگاهی هم به پیشینه (هشیاری) در روان شناسی داشته باشیم.

جایگاه هشیاری در مکاتب روان شناسی

پس از تحولات اساسی در علوم فیزیکی و تجربی در قرون 19، اولین مکتب روان شناسی تحت عنوان «ساختارگرایی»[24] از ترکیب مکتب فلسفی تداعی گرایی و روش علمی به وجود آمد. رهبر مکتب به نام ویلهلم وونت[25](1833تا 1920) معتقد بود که : هشیاری قابل تجزیه به عناصر بوده و کوچکترین عنصر آن اندیشه است(هرگنهان[26]، 1988).

ساختارگرایی بزودی جای خود را به مکتب دیگری به نام کارکردگرایی[27] داد که بنیادگذارش ویلیام جیمز [28](1824ـ1910) معتقد بود که ، هشیاری به صورت یک واحد یکپارچه عمل می کند و قصدش کمک به فرد در سازگاری با محیط است. از نظر کارکردگرایان، جریان هشیاری تغییرمی کند، آن گونه که کل تجربه تغییر می کند و چنین فرآیندی را نمی توان به عناصر کاهش داد زیرا فرآیندهای هوشیاری یک فرد به عنوان یک کل در سازگاری او با محیطش دخالت دارند(هرگنهان، 1988) . کارکردگراها مخالف مطالعه فرآیندهای ذهنی نبودند، اما اصرار داشتند که همواره باید هشیاری را در رابطه با محیط مطالعه کنند( گلوورد و بروتنیگ[29]، 1990).

مکتب بعدی «رفتارگرایی» بودکه توسط جان واتسون [30]بنیانگذاری شد. او معتقد بود که هشیاری را تنها می توان از طریق فرآیند درون نگری، که یک ابزار پژوهشی غیرقابل اعتماد است، مطالعه کرد و از آنجا که هشیاری را نمی توان به طور علمی مطالعه کرد، لذا روان شناسی نباید آن را مورد بررسی قرار دهد و فقط رفتار ، موضوع روانشناسی است.

مکتب گشتالت، که توسط ورتهایمر ، کافکار و کهلر[31] ، پایه گذاری شد، بر این عقیده بود که کل بیش از اجزای تشکیل دهنده آن است، پس رویدادها را نباید جدا جدا در نظر گرفت، بلکه باید بین آنها رابطه برقرار کرد و آنها را سازمان داد تا درک شود. حل مسأله نیز به طور ناگهانی و از طریق بینش حاصل می شود، در این فرآیند، اجزاء پراکنده موضوع در ذهن به طور ناخود آگاه شکل می گیرد و کل مسأله به ناگاه آشکار می شود. البته رسیدن به بینش مستلزم اطلاعات قبلی غنی و ذهن نقاد و جستجو گر است، لذا هر چه موجودات با هوش تر یا دارای شناخت بیشتری باشند، هشیارترند و زودتر به بینش و بصیرت می رسند و در حل مسأله موفق ترند.

آغاز نظریه های شناختی یادگیری:

مکتب شناختی تقریباً همزمان با مکتب رفتارگرایی به وجود آمد و روند آرام و کندی را طی کرده است. از قدیمی ترین و شاید سردسته نظریه های شناختی یادگیری، نظریه یادگیری گشتالت است.

  • · نظریه یادگیری گشتالت: در نظریه های رفتارگرایی، یادگیری به فرآیند ایجاد تغییر در رفتار آشکار فرد گفته می شود. روان شناسان پیرو این مکتب معتقدند که برای مطالعه پدیده های پیچیده یادگیری باید آنها را به اجزای ساده­تری تجزیه کرد و از طریق مطالعه این اجزای ساده به شناسایی پدیده های پیچیده دست یافت. روان شناسان مکتب گشتالت مخالف روش کاهش گرایی یا تجزیه پدیده های روان شناختی هستند. به اعتقاد آنها اندیشه های انسان از ادراکات کلی معنی دار تشکیل می یابند نه از مجموعه هایی از تصاویر ذهن جزیی که از راه تداعی به یکدیگر مرتبط می شوند، لذا از آنجا که پدیده های ادراکی جنبه کلی دارند، یادگیری را باید با توجه به این کل نگری مورد مطالعه قرار داد(سیف، 1380)

یادگیری در روانشناسی گشتالت عبارت است از بینش[32] حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه که آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهنده موقعیت یادگیری حاصل می شود. بنابراین، عنصر اصلی یادگیری در روان شناسی گشتالت رسیدن به بینش است (سیف، 1380).

روان شناسی گشتالت در امر آموزش به درک معانی و کشف روابط بین اصول تشکیل دهنده مسائل یادگیری توجه داشتند و با فشار آوردن به دانش آموزان جهت حفظ کردن طوطی وار مخالف بودند و روشها و راهبردهایی که در یادگیری به کار می بردند بیشتر برای درک و فهم امور از راه کشف اصول زیر بنایی مسائل بود.

  • · نظریه یادگیری معنی دار آزوبل: دومین نظریه مهم شناختی که با یادگیری آموزشگاهی نیز رابطه زیادی دارد نظریه معنی دار کلامی دیوید آزوبل [33](1968) است. در نظریه آزوبل، همانند سایر نظریه های شناختی، ساخت شناختی و تغییراتی که بر اثر یادگیری در آن صورت می گیرد، اساس یادگیری را تشکیل می دهند. در این نظریه ، ساخت شناختی عبارت است از، مجموعه از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیم های سازمان یافته ای که فرد قبلاً در یکی از رشته های دانش، آموخته است.

به طور کلی ساخت شناختی بر دانشهای کلی و عمده فرد در یک زمینه بخصوص علمی و تحصیلی دلالت دارد(سیف،1380ـ ص272).

از نظر آزوبل، وقتی یک مفهوم معنی دار می شود که قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارند و اگر ارتباط برقرار نشود یادگیری جنبه طرح وار پیدامی­کند.

در نظریه شناختی یادگیری معنی دار، راهبردهایی که باعث افزایش کیفیت یادگیری و یادداری می شوند عبارت اند از: سازمان دادن، ثبات ، روشنی دانش یادگیرنده در یک زمینه معین در زمان یادگیری ، کاربرد پیش سازمان دهنده ها ـ به صورت توضیحی یا مقایسه ای ـ و انگیزش.

  • · نظریه یادگیری شناختی اجتماعی: در نیمه دوم قرن بیستم، روان شناسانی ظهور کردند که علاوه بر تأکید بر محرک های بیرونی به عنوان کنترل کننده رفتار عوامل شناختی درونی فرد را نیز در کنترل رفتار مؤثر می دانستند. نظریه های این دانشمندان به نظریه های شناختیـرفتاری معروف شده است. یکی از معروفترین این نظریه پردازی مربوط به «آلبرت بندروا»[34] است. بندورا (1977) گفته است که در دیدگاه یادگیری اجتماعی ، مردم نه به وسیله نیروهای درونی رانده می شوند و نه محرک های محیطی آنان را به عمل سوق می دهند، بلکه کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تبیین می شوند (سیف،1380) . راهبردهای مهمی که در امر یادگیری در این نظریه روی آنها تآکید شده است عبارت اند از : توجه کردن، متمایز ساختن مطالب، مشخص بودن مطالب یادگیری، قابلیت کاربردی آموخته ها، جذابیت موضوع، بازنمایی تجسمی و باز نمایی کلامی مطالب، کسب اطلاع از نتایج کار و گرفتن باز خورد اصلاحی وانگیزش.

نظریه های رشد شناختی:

چون هدف از طرح نظریه های رشدی در این تحقیق، استفاده دانش آموزان از راهبردهای یادگیری و مطالعه است. لذا 3 نظریه مهم رشد شناختی به طور اجمالی بررسی می شود:

ـ نظریه پیاژه:[35] پیاژه نحوه ایجاد و تکامل فعالیتهای شناختی انسان را از آغاز کودکی تا بزرگسالی مورد مطالعه قرار داده است. او رشد ذهنی انسان از تولد تا بزرگسالی را به چهار مرحله اصلی: حسیـحرکتی، پیش عملیاتی، عملیات محسوس و عملیات صوری تقسیم کرده است. ویژگی مهم مراحل رشد آن است که ساخت شناختی کودک در هر یک از مراحل با ساخت شناختی او در مراحل قبل و بعد از نظر کمی و کیفی متفاوت است (سیف،1380).

به نظر پیاژه : به طور کلی شناخت، تفکر یا پردازش عقلی، بر فرآیندهای تقابلی و فعال متمرکز است. مفهوم شناخت در برگیرنده تمام دانش است که آدمی به دست می آورد و شامل تفکر، حافظه ، تشکیل مفهوم و ادراک است. مفهوم شناخت در ساخت های شناختی او سازمان می یابد، ذهن و روان کودک نه صفحه سپید جان لاک است و نه یک دستگاه ساخته، آماده و پیچیده مانند کامپیوتر، بلکه مانند گیاهی است که از درون متناسب با نیروهای واقعی خود رشد می کند ، هر چند تأثیر محیط خارجی نیز وجود دارد(اسپرینتال،1994).

ـ نظریه رشد ذهنی ویگوتسکی[36](1978): در نظریه رشد ذهنی ویگوتسکی بر تعامل میان عوامل تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی تآکید شده است. در این نظریه، کارکردهای ذهنی بر دو دسته کارکردهای نخستین ذهنی و کارکردهای عالی ذهنی تقسیم شده اند. به علاوه ، نقش گفتار درونی در هدایت و کنترل تفکر مورد تأکید قرار گرفته است. یکی دیگر از مفاهیم عمده نظریه ویگوتسکی، مفهوم « منطقه تقریبی مجاور رشد»[37] است. طبق این مفهوم، کودکان در موقعیتهای چالش انگیز به کمک بزرگسالان می توانند فکر خودشان را رشد دهند. یعنی (آموزش هدایت شده مورد نظر وی، مستلزم آن است که بدانیم کودک خود به تنهایی از عهده چه کاری بر می آید و چه کاری را با راهنمایی مربی آماده می تواند انجام دهد. تفاوت میان این دو سطح عملکرد، منطقه مجاور(تقریبی) رشد نامیده می شود. کلید افزایش رشد شناختی، تعیین ابعاد محدوده ای است که کودک در آن قرار دارد. (هترینگتون و پارک / مترجمان، 1373).

ـ نظریه رشد شناختی جروم برونر[38] (1961) : برونر به پیروی از پیاژه معتقد است که یادگیری کودکان سنین مختلف با یکدیگر تفاوت دارد و کودک در هر مرحله از رشد خود جهان را به صورتی ویژه می بیند. وی نظریه خود را به جای آنکه نظریه یادگیری بنامد، نظریه تدریس [39]به حساب آورد و شامل 4 اصل است. چهار اصل نظریه تدریس برونر عبارتند از: انگیزش[40]، ساختار [41]، توالی[42] ، تقویت[43]، به نظر برونر اگر مطالب درسی متناسب با ظرفیتهای شناختی کودک عرضه شود، او قادر به فهم آنها است. روشی که خود او ارائه می دهد به یادگیری اکتشافی معروف است، که در آن دانش آموز را با مسائلی مواجه می کند که او باید با کار مستقل یا در جریان کار گروهی راه حل های آنها راه پیدا کند. این نوع یادگیری پردوام است و نیاز کمتری به تقویت کننده های خارجی دارد(گیج و برلاینر / لطف آبادی،1374).

نظریه برونر بیش از هر نظریه دیگری بر فرآیند تفکر تأکید می کند. به باور برونر، بازده اصلی رشد شناختی ، تفکر است. برونر نیز مانند پیاژه، مفاهیم نظری خود را از پژوهشهایی که با کودکان انجام داده(120کودک) بدست آورده است. او در انجام پژوهشهای خود دنبال این مطلب بود که چگونه اطلاعات مربوط به جهان هستی به ذهن در می آیند، مورد دستکاری قرار می گیرند، ذخیره شده و سپس سازمان داده می شوند.

برونر(1964) در نتیجه مشاهدات خود به این نتیجه رسید که کودکان در 3مرحله نسبتاً متمایز حرکتی، تصویری ، نمادی رشد، جهان هستی را در ذهن خود بازنمایی می کنند( سیف،1380).

بررسی نظریه این سه دانشمند، نشانگر آن است که کودکان و نوجوانان در مراحل مختلف رشد، توانایی یادگیری مطالبی خاص را دارند و مطالب درسی باید با توجه به رشد ذهنی آنان ارائه شود، مسلم است که راهبردهای یادگیری مطالعه هم تابع مراحل رشد است و در هر یک از دوره های تحصیلی از راهبردهای خاصی باید استفاده شود. بطور مثال در 2 سالگی از روشهای ساده و مستقیم برای یادسپاری استفاده می شود، مانند نام بردن و اشاره کردن، در 6 سالگی از راهبرد تکرارـبه صورت تکرار طوطی وار مطالبـو در کلاس پنجم از راهبرد سازماندهی ـ بصورت دسته بندی معنایی مطالب ـ و در نوجوانان از راهبرد تفسیر ـ به صورت برقراری پیوندی بصری یا کلامی که به مطالب معنا بخشد، استفاده می شود (مری آن ، رفوت و همکاران، 1990) ، لذا معلمان دوره های کودکستانی، دبستانی ، راهنمایی و دبیرستان باید با راهبردهای خاص آن دوره آشنایی داشته باشند و در آموزش آنها به دانش آموزان و نظارت بر کاربرد آنها از طرف دانش آموزان توجه کافی مبذول دارند.

نظریه خبرپردازی یادگیری (پردازش اطلاعات)[44]

تازه ترین رویکرد یا دیدگاه روان شناسی یادگیری، رویکرد خبرپردازی یا پردازش اطلاعات نام دارد. این مجموعه نظریه هایی را در بردارد که وجه اشتراک همه آنها این است که یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می دانند. این نظریه ها به مطالعه راههایی می پردازند که انسانها به توسط آن دانش را کسب ، ذخیره و یادآوری می کنند و مورد استفاده قرار می دهند. بنابراین در نظریه های وابسته به روان شناسی خبرپردازی ، هم فرآیند های یادگیری بحث می شود و هم فرآیندهای به یاد سپاری و فرآیندهای یادآوری، در آغاز پیدایش نظریه های جدید خبرپردازی ، برخی از روان شناسان از جمله: میلر [45] ، گالانتر[46] ، پریبرام [47] (1960) به نقل از بیگز [48] و مور [49] (1993): رفتارهای شناختی از جمله حل مسئله را بیشتر به کار کامپیوتر شبیه می دانستند، هم کامپیوتر و هم انسان اطلاعات را از محیط می گیرند و کامپیوتر با استفاده از وسایل کارت خوانی، نوار خوانی و غیره این کار را انجام می دهند، در حالی که انسانها از اندامهای حسی خود برای این منظور سود می برند . در درون کامپیوتر، اطلاعات رسیده از محیط مورد دستکاری واقع می شوند، به رمز در می آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در کامپیوتر ذخیره شده اند ترکیب می گردند. این کار از طریق فعال شدن ثبت کننده های الکترونیکی انجام می گیرد. در درون انسان هم اطلاعات مورد دستکاری واقع می شوند، به رمز در می آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در انسان ذخیره شده اند، ترکیب می شوند. این کار با استفاده از «فعال شدن نورونها» انجام می گیرد سرانجام اینکه کامپیوتر اطلاعات را از طریق تدابیر برون دادی نظیر دورنویس ها و چاپگرها بیرون می دهد و به همین قیاس، انسان اطلاعات را از طریق تدابیر برون دادی نظیر دهان و دستها بیرون می دهد.

بنا به گفته بیگز و مور(1993) در دیدگاه روان شناسی خبرپردازی، ذهن آدمی به یک جعبه سیاه مانند است. شما می توانید برون داد و درون داد را ببینید، اما نمی توانید ببینید که چه بر سر درون داد می آید(سیف،1380) .

ذهن آدمی قدرت بسیار زیادی دارد و در داخل جعبه سیاه(جمجمه) او ، میلیاردها سلول مغزی قرار دارد که مانند یک ابر رایانه قابل حمل به همه جا و در هر زمان در خدمت انسان است، به شرط آن که صاحب رایانه طرز کار با آن را بداند. بشر در طول تاریخ سعی کرده است راه صحیح استفاده از این رایانه عجیب با حجم بسیار کم و کارائی بسیار بالا را پیدا کند. طبق تحقیقات ، تا کنون فقط 10درصد از این توانایی بالفعل شده است(پارسائی، 1379) . رونالدگراهام [50] معتقد است : انسان هر قدر که از مغزش بیشتر کار بکشد کارائی آن افزایش خواهد یافت و این قانون استفاده کن و گرنه از دستت می رود، می باشد این قانون حقیقتا در مورد مغز صادق است. تعداد زیادی از دانشمندان اعصاب و روان پزشکان درباره این موضوع نظر دارند(پارسائی ،1379).

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه درون دادها در این جعبه سیاه دریافت، رمزگزاری، ذخیره و بازیابی می شوند ؟ نظریه پردازان شناختی توانسته اند برای پاسخگویی به این سوال، الگوی مناسب و مدلهائی را ارائه دهند. بعضی از این الگوها در صفحات بعد مطرح می شوند:


مقایسه میزان اضطراب در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه های آزاد و سراسری

انسان روزانه تحت فشارهای گوناگون قرار می گیرد ، نگرانی در تمام نشدن کار به موقع و سر وقت نرسیدن و انجام ندادن مسئولیت محوله و هزاران مورد دیگر ، حال این که انسان چگونه تحت این گونه فشارها واکنش از خود نشان می دهد موضوعی است که از دیرباز ذهن روان شناسان را به خود مشغول کرده است روان شناسان برای تبیین این گونه واکنش ها و واکنش هایی که در روبرو شدن
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 94 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 153
مقایسه میزان اضطراب در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه های آزاد و سراسری

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

فصل اول کلیات تحقیق

مقدمه.................................. 9

1-2 بیان مسئله ........................ 14

1-3 اهداف و ضرورت پژوهش ............... 16

1-4سوالات پژوهش ........................ 17

1-5فرضیه های پژوهش .................... 17

1-6 متغیرهای پژوهش .................... 18

متغیرهای مستقل ........................ 18

متغیرهای وابسته ....................... 18

1-7تعاریف مفهومی ...................... 18

1-8تعاریف عملیاتی...................... 19

فصل دوم پیشینه و ادبیات تحقیق

2-1 دیدگاه و و نظریه ها در رفتار ناسازگار 21

2-2 تعاریف و دیدگاه های نظریه پردازان در رابطه با اضطراب 24

2-3 اختلالات اضطرابی..................... 38

2-3-1 اضطراب تعمیم یافته............... 39

2-3-2 وسواس فکری – عملی................ 40

2-3-2-1 ویژگی های اختلالات وسواس......... 42

2-4 علل اختلالات اضطرابی (از دیدگاه های مختلف) 43

2-4-1 دیدگاه زیست شناختی............... 44

2-4-2 دیدگاه روان پویایی............... 44

2-4-3 دیدگاه رفتار گرایی............... 47

2-4-4 دیدگاه شناختی.................... 49

2-4-5 دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی. 52

2-4-6 دیدگاه اجتماعی................... 57

2-5 تفاوت ها و تشابهات اختلالات اضطرابی . 57

2-6 درمان اختلالات اضطرابی............... 57

2-6-1 دیدگاه زیست شناختی............... 57

2-6-2 دیدگاه تحلیل روانی............... 58

2-6-3 دیدگاه یادگیری................... 59

2-6-4 دیدگاه شناختی.................... 61

2-7 وسواس – اجباری..................... 64

2-8 ویژگی های اختلال وسواس فکری – عملی.. 67

2-9 نظریه ها و درمان اختلال وسواس فکری – عملی 68

2-9-1 نظریه های روان کاوی در رابطه با OCD 73

2-9-2 نظریه های رفتاری و شناختی........ 74

2-9-3 درمان روانکاوی................... 75

2-9-4 درمان رفتاری هیجانی خردمندانه ... 76

2-9-5 درمان شناختی..................... 76

2-9-6 درمان بیولوژیکی.................. 77

2-10 ویژگی های بالینی OCD ............. 78

2-11 تشخیص اختراقی OCC ................ 81

2-12 فوبی (ترس مرضی)................... 82

2-12-1 فوبی های خاص.................... 83

2-13 نظریه ها و درمان فوبی خاص......... 88

2-14 بیماری جسمانی یا اختلال جسمانی شکل 95

2-15 اختلال جسمانی کردن و اختلال های مربوط 98

2-16 ویژگی های تشخیص اختلال جسمانی کردن 101

2-17 نظریه ها و درمان اختلال جسمانی شکل 102

2-18خود بیمارانگاری از لحاظ روانپزشکی 107

2-18-1دلایل آغاز بیماری ............... 108

2-18-2 سابقه ی مشکل و شیوع آن ........ 109

2-18-3 سیر بیماری..................... 111

فصل سوم روش تحقیق

جامعه آماری .......................... 116

نمونه و روش نمونه گیری ............... 116

روش اجرا ............................. 116

ابزار اندازه گیری .................... 117

نمونه گیری آزمون ..................... 117

اعتبار آزمون ......................... 118

پایانی آزمون ......................... 119

روش جمع آوری اطلاعات .................. 121

روش آماری ............................ 121

فصل چهارم

مقدمه ................................ 123

مقایسه میاگین ها ..................... 124

آزمون فرضیه .......................... 124

فصل پنجم

نتیجه گیری ........................... 130

محدویت ها و پیشنهادات................. 132

پیوست ............................... 134

چکیده پژوهش :

سوال پژوهشی این است که آیا بین میزان اضطراب وسواس ، ترس مرضی شکایات جسمانی، در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه های آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد یا ندارد ؟

اهداف پژوهشی به ترتیب مبین مقایسه میزان اضطراب در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه های آزاد و سراسری می باشد . بررسی مقایسه میزان وسواس در بین دانشجویان پسرو دختر دانشگاه های آزاد و سراسری می باشد . بررسی مقایسه میزان شکایات جسمانی در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه های آزاد و سراسری می باشد .

بررسی مقایسه میزان ترس مرضی در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری می باشد .

فرضیه های پژوهش در پی آزمودن آن است که آیا در میزان اضطراب در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

آیا در میزان وسواس بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

آیا در میزان شکایات جسمانی در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

آیا در میزان ترس مرضی در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

روش تحقیق پژوهش حاضر برای مطالعه ی ارتباط بین متغیرها عبارت است از روش جامعه ی آماری یا هدف در این پژوهش عبارت است از دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری.

در بیان ومعرفی نمونه می توان گفت ، در این پژوهش دو گروه نمونه شرکت خواهند داشت .

الف) دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد .

ب ) دانشجویان پسر و دختر دانشگاه سراسری.

دو گروه نمونه از دو جامعه ی متفاوت از رشته های مرتبط با علوم انسانی

تعداد نمونه های پژوهش های حاضر 90 نفر است . چون در این پژوهش دو گروه یعنی یک گروه از دانشجویان دانشگاه آزاد و گروه دیگر از دانشجویان دانشگاه سراسری با هم مقایسه می شوند . بنابراین در هر گروه 45 نمونه شرکت داده می شوند تا بتوان مقایسه ای درست از ملاک ها به عمل آورد .

روش نمونه گیری با توجه به ملاک استنباط یا استدلال آماری ، روش نمونه گیری تصادفی است . ابزار اندازه گیری پرسشنامه ی Sclgor است روش آماری نتایج به دست آمده با استفاده از روش آماری آزمون T مورد تحلیل قرار گرفت .

فصل اول

مقدمه :

انسان روزانه تحت فشارهای گوناگون قرار می گیرد ، نگرانی در تمام نشدن کار به موقع و سر وقت نرسیدن و انجام ندادن مسئولیت محوله و هزاران مورد دیگر ، حال این که انسان چگونه تحت این گونه فشارها واکنش از خود نشان می دهد . موضوعی است که از دیرباز ذهن روان شناسان را به خود مشغول کرده است . روان شناسان برای تبیین این گونه واکنش ها و واکنش هایی که در روبرو شدن با شکل های دیگر فشار روانی ابراز می شود . مفهوم اضطراب[1] را به میان آورده اند . (پایدار ، 1370)

با شناخت مشکلات جوانان می توان تا حدی اضطراب و تعارض های ناخواسته آنها را کم کرد .

ولی متاسفانه جامعه ی ما نه تنها در پی کشف مشکلات نوجوانان و جوانان نمی باشد ، بلکه باید گفت در جامعه راهی برای راهنمایی و مشاوره نوجوانان و جوانان در خانواده و اجتماع وجود ندارد . مشکلات و تعارضات روانی با اضطراب به پایان نمی رسد . این دوره مراحل خود را طی می کند ، اما مشکلات در زندگی آینده فرد هم نقش بازی می کند . پس با گذشت این دوره مشکلات به پایان نمی رسد . (پاک نیت ، 11381)

اضطراب به منزلدی بخشی از زندگی هر انسان در همه افراد تا حدی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد به عنوان یک پاسخ سازش تلقی می شود ، به گونه ای که می توان گفت ، اگر اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه ای مواجه گرداند (دباغ 1372 ) . بر اساس آخرین طبقه بندی تشخیصی و و آماری تجدید نظر شده ی روانی ، یعنیDSMIII-Rنابهنجاری های روانی مورد می کند و ممکن است از چند ثانیه تا چند ساعت به طول انجامد .

یکی دیگر از موضوعاتی که باید در اینجا در موردش بحث شود ، فوی می باشد . فوبی[2] ترسی است دائمی از بعضی اشیاء یا موقعیت ها که هیچ خطر واقعی برای شخص نداشته و بی تناسب با جدی بودن واقعی آنها اغراق آمیز شده است . فوی از واژه یونان فوبوس[3] (نام خدای ترس یونان ) گرفته شده است . که با نقاب به صورت و زره بر تن برای ترساندن دشمنان درصحنه حاضر می شد .

فوبی ممکن است نه فقط به یک ترس مخصوص نسبت به اشیاء یا موقعیت ها دلالت کند ، بلکه ممکن است به یک الگوی کلی ترس و رفتار اجتنابی دلالت داشته باشد . تاثیر کلی که این موضوع ترس بر روش کلی زندگی فرد دارد ، در1968اسنیت[4] را بر آن داشت که معتقد شود باید عبارت "ترس های مربوط به نا ایمنی نا مشخص" جایگزین ترس از مکان های سرباز شود . اغلب افراد ممکن است ترس های بی دلیل کمی داشته باشند . ولی در فوبی این ترس ها شدید است . افراد مبتلا غالبا می پذیرند که هیچ دلیلی وجود ندارد که از چنین شیی یا موقعیتی عینی بترسند ولی اظهار می دارند که قادر نیستند خود را از آن رها سازند و اگر به جای اجتناب از موقعیت ترس آور ، کوشش کنند بدان نزدیک شوند اضطراب بر آنان غلبه خواهد کرد . موضوع دیگری که باید در آن مورد بحث شود . خود بیمارانگاری می باشد . خود بیمار انگاری به نوعی اشتغال ذهنی بیمار به ترس از بیمار شدن یا اعتقاد وی مبنی بر ابتلا به یک بیماری جدید گفته می شود ، که بیمار نشانه ها یا کارکردهای بدنی را اشتباه نتفسیر می کند . اصطلاح خود بیمار انگاری[5] از اصطلاح طبی قدیمی هیپوکوندریوم مشتق شده که به معنای زیر دنده ها است . خود بیمار انگاری ناشی از تعابیر غیر واقع گرایانه یا نادرست بیمار از نشانه ها یا احساس جسمی است .

موضوع مورد بحث دیگر ، اختلال وسواس فکری- عملیOCD[6] می باشد . OCD یک اختلال اضطراب است که در آن ذهن با افکار پیوسته و غیر قابل کنترل پر می شود و فرد مجبور است کارهای معینی را بارها و بارها تکرار کند . اختلال وسواس فکری – عملی شیوع مادام العمر به میزان 1 تا2 درصد دارد و بیشتر روی زن ها تاثیر می گذارد تا روی مردها و در اوایل سنین بزرگسالی شروع می شود اغلب بعد از یک حادثه ی استرس زا مثل حاملگی ، زایمان ، کشمکش های خانوادگی یا مشکلات در سرکار بروز اولیه در میان مردها رایج تر است و با چک کردن کارها مرتبط است . بروز بعدی درمیان زنان مکرر تر است و به وسواس کلی مرتبط است . اختلال وسواس فکری – عملی با دیگر اختلالات اضطراب مرتبط است . به ویژه همواره با هراس ، ترس بی مورد و با اختلالات شخصیت مختلف . فرد وسواسی در مجموع فرد باهوشی است . آیا می توان برای متقاعد کردن او از هوش کمک گرفت ، نه ، بیش از ما خود فرد وسواس ، بارها با دلیل و منطق سعی کرده با بیماری خود مبارزه کند ، اما کوچکترین پیشرفتی حاصل نکرده است . ترغیب و تشویق او هیچ فایده ای ندارد او می گوید همه این ها را می دانم ، اما نمی توانم قبول کنم ، آنچه در ذهن من وجود دارد ، قویتر از همه ی دلایلی است که شما می گوید . فرد وسواس می گوید کاملا قبول دارم که نباید دست هایم را اینقدر بشویم ، شب و روز به این فکر هستم و دائما آن را تکرار می کنم ، اما نمی توانم حتی یک قدم هم عقب نشینی کنم .(گنجی ، 1383)

فکر وسواسی یک فکر ، احساس ، حس مزاحم و تکرار شونده است . عمل و وسواس فکر با رفتار خودآگاه میزان شده تکراری نظیر شمارش می باشد .

فکر وسواس موجب افزایش اضطراب شخص می گردد . در حالیکه انجام عمل وسواسی اضطراب شخص را کاهش می دهد . معهذا ، وقتی شخص در مقابل انجام عمل وسواسی مقاومت می کند ، اضطراب زایش می شود. (سید محمدی 1384)

بیان مسئله

عصر ما را عصر اضطراب نامگذاری کرده اند . در چنین عصری تظاهرات همراه با اضطراب مانند ترس وسواس ، ترس های مرضی و شکایات جسمانی که ریشه ی آن ها در داشتن اضطراب می باشد بسیار فراوان است .

در گستره ی فعالیت های بالینی هنگامی که تشخیص به منظوری روان[7] درمانگری یا به دلیل مسائل مربوط به قلمرو پزشکی داخلی که تنیدگی های زندگی آنها را به وجود آورده اند ، صورت می گیرد . تعیین دقیق هر یک از این تنش ها (اضطراب ، وسواس ، ترس های مرضی ، ، شکایات حسبانی و) به هر صورتی دقیق و قابل اعتقاد از پیش ضرورت پیدا می کند . همچنین در موقعیت های متعددی از روان شناسی اجتماعی[8] و یا آموزشگاهی[9] وجود دارد که در آنها بخش طراز این گونه اختلالات از اهمیت خاصی برخوردار است .

روان شناسان معتقدند که هر موقعیتی که بهزیستی جاندار را به خطر اندازد حالت تنیدگی و اضطراب را به وجود می آورد . تعارض ها و ناکامی ها ، یکی از خاستگاه های این گونه اختلالات از قبیل اضطراب ، وسواس ، ترس مرضی ، شکایت جسمانی هستند . هم چنین خطر آسیب پذیر به خطر افتادن عزت نفس[10] و وارد آمدن فشار برای انجام کارهایی فراتر از توانمندی های آدمی ، باعث ایجاد این دسته از مشکلات در فرد می شوند (هیلگارد[11] ، 1983 ، نرجمه براهنی)

روان شناسان این مسئله را مورد اهمیت قرار می دهند که اگر نیازهای روانی و جسمانی انسان برآورده نشود موجب پیدایش اختلالات و بیماری های مرضی می شوند . (پاک نیت ، 1381)

اختلال های ناشی از فشار روانی به اختلال هایی گفته می شوند که در آن ها فرد مبتلا ، استرسی هیجانی را تجربه کرده است که شهرت آن عملا برای هر کس آسیب رسان خواهد بود . بر همین اساس وجود فشار روانی از موارد مرکزی این اختلال به حساب می آیند . اختلال های ناشی از فشارهای روانی را می توان تحت دو عنوان فشار اختلال پس آسیبی و اختلال فشار روانی حاد مورد مطالعه قرار داد . ( لطفی کاشانی ، وزیری ، 1383) .

مشکلاتی وجود دارد که دانشجویان را تحت فشار قرار می دهد و اظطراب و وسواس ، ترس مرضی ، خود بیمار انگاری را در بین دانشجویان آزاد و سراسری مورد بررسی قرار می دهند و میزان تفاوت دانشجویان آزاد و با تب این شاخص ارزشیابی می کند تا بررسی کنند که وجود دانشگاه خالص می تواند در بوجود آوردن این شاخص ها موثر باشد یا چند .

ضرورت پژوهش :

چون جوانان دانشجو و متخصص فعال ترین و بهترین جامعه هستند که در آینده اداره ی بخش هایی از جامعه را به دست می آورند و به همین علت باید بیشتر مورد توجه باشند . تا اگر دچار مشکلات شدند بتوانیم هر چه سریعتر آن را شناسایی و رفع کنیم و نیز می دانیم که مشکلات روانی از این قبیل به دلیل جو حاکم بر جامعه در جوانان بیشتر یافت می شود و هدف ما از این پژوهش ، مشخص کردن و شناسایی و درمان این نوع مسائل و مشکلات در جوانان دانشگاهی می باشد .

اهداف پژوهش :

1-مقایسه میزان اضطراب در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری

2-مقایسه میزان وسواس در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری

3-مقایسه میزان ترس مرضی در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری

4-مقایسه میزان شکایات جسمانی در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری

سوالات پژوهشی :

1- آیا در میزان اضطراب بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

2- آیا در میزان وسواس بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

3- آیا در میزان ترس مرضی بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

4- آیا در میزان شکایات جسمانی بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد ؟

فرضیه پژوهش :

1- بین میزان اضطراب در دانشجویان دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد .

2- بین میزان وسواس در دانشجویان دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد .

3- بین میزان ترس مرضی در دانشجویان دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد .

4- بین میزان شکایات جسمانی در دانشجویان دانشگاه آزاد و سراسری تفاوت معناداری وجود دارد .

تعیین متغیرها :

متغیرمستقل : دانشگاه آزاد و سراسری بودن دانشجویان

متغیر وابسته : میزان اضطراب ، وسواس ، ترس مرضی ، شکایات جسمانی

تعاریف مفهومی :

تعریف اضطراب : اضطراب یک هیجان طبیعی است که درجه متوسط آن می تواند به سبب افزلیش دادن کوشش فرد نیروی مفیدی به شمار آید . اما در جهات زیاد آن ، کارایی را کاهش می دهد و مانعی به حساب می آید . اضطراب یک احساس منتشر ، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند گونه از احساس های جسمی همراه می گردد. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است . خبری از قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می سازد . (پور افکاری ، 137 ، ص 20)

تعریف وسواس : نوعی ختلال اضطرابی که با وسواس های فکری و عملی مکرر مشخص می شود . بسیار وقت گیر هستند و پریشانی و اختلال زیادی ایجاد می کنند .


بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

بی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد حساس ترین ای
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 244 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 153
بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

بی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است. این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد. حساس ترین ایام زندگی یک فرد در خانه، در خانواده و در دامن مادر سپری می شود. از این رو قابل تعجب نیست که ریشه اکثر مشکلات رفتاری و ناهنجاریهای عاطفی، اجتماعی و روانی را باید در خانواده جستجو کرد. فرار نوجوانان از خانه، پرخاشگری، بی اختیاری در نگهداری ادرار، ناخن جویدن، اعتیاد، بزهکاری، اضطراب و نظایر آن جلوه هایی از عدم آموزش و عدم برقراری رابطه درست با کودکان و نوجوانان است (به پژوه، 1383).

مطالعات گوناگون نشان داده اند مشکلات بهداشت روانی در کودکان و نوجوانان بیش از سایر اقشار جامعه مشاهده می شود. افسردگی، اضطراب، خودکشی، بزهکاری، مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مشکلاتی به شمار می آیند که در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می شود که ناشی از عوامل متعددی چون ژنتیک، اختلال های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی، برخوردهای نامناسب افراد خانواده، مدرسه، اجتماع و مجموعه ای از عوامل (خدایاری فرد، 1382).

کودک کافی است که عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و رشد کند و به جایگاه ارزشمند خود برسد. اما زندگی خانوادگی، محیط اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاهی امکان ناپذیر می سازد. ما غالباً فرزندان خود را به دلیل خطاها و اختلال ها محکوم می کنیم، یا آنها را به باد ناسزا و تنبیه می گیریم و فراموش می کنیم به جای آن باید خطاها و ندانم کاریهای خودمان را دلیل بروز مشکلات آنها بدانیم (کاکاوند، 1385).

اختلالات عاطفی- رفتاری، بویژه به سبب وضعیت نامتعادل و متحول زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی از دو دهه اخیر در کشور ما، بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است. نابسامانیهای خانوادگی، کمبود آموزشی و پرورشی و بهداشتی، جابجا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن، رشد نامعقول جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، آوارگی، فقر و اعتیاد گسترده، دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گیریهای حاصل از غیبت یا فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و... بسیاری از عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد (لطف آبادی، 1387).

غیبت های طولانی پدران از خانه، ساعت های طولانی دوری مادران از خانواده تحولات و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن ارزشی های مذهبی و اخلاقی را باید عامل اصلی این بی ثباتی ها در خانواده دانست (نوابی نژاد، 1379).

از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگیهای روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هرچه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).

مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتروکوینتون، 1984).

اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب، پرخاشگری، ناسازگاری و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان را ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383).

مطالعات لی[1] و همکاران (1987 ) نشان داده که آسیب روانی مادر موجب اختلالات عاطفی – هیجانی و مشکلات تحصیلی فرزندان می شود ( به نقل از محمد اسماعیل ، 1382 ) .

تحقیقات نشان داده اند که یکی از علل ابتلای به انواع اختلال های روانی و یکی از منابع آسیب روانی کودک ، در ماهیت تعامل آن ها با والدین شان بالاخص با والدین بیمار می باشد . هترینگتون[2] و همکاران ( همان منبع ).

نتایج تحقیقات یافته های آماری نشان داد که : 61 درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال رفتاری هیجانی مشکوک به عدم سلامت روان هستند که این میزان برحسب اختلالات رفتاری کودکان متفاوت می باشد ( همان منبع ) .

متأسفانه در مورد اختلالهای مربوط به کودکان مطالعات اندکی صورت گرفته است و اطلاعات موجود بیشتر براساس مطالعات انجام شده در مورد بزرگسالان است (نلسون و ایزرائل، ترجمه، خدایاری فرد، 1382) با توجه به اهمیت مطالب فوق پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.


بیان مسئله

تأثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است. والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند، موجب شادمانی، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند. از سوی دیگر، والدینی که رفتاری مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند.

برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی، روانی، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود. ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری، بزهکاری و ناشادی کودک می گردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست. از جمله این شرایط: خانواده های از هم پاشیده، طرد شدگی کودک، سخت گیری و محدودیت شدید، فقر و کمبودهای شخصی، عصبی بودن والدین، نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ... را می توان نام برد. در اکثر نظریه های روانشناسی رشد، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصاً ما در یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت، شناخته شده است.

اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آن را در رفتار کودک می توان مشاهده کرد. بنابراین توافق کلی براین است که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تأثیر مهمی دارد (نوابی نژاد، 1380 و میلانی فر، 1380).

رئیس[3]و همکارانش (1995) با اجرای پژوهشی تحت عنوان رابطه بین شیوه های تربیتی مختلف خانواده با آسیب شناسی روانی در نوجوانان، سه شیوه ضدیت- منفی گرایی، گرم و صمیمی و حمایتی، و کنترل کننده- نظارت کننده را مطالعه نمودند. آنها در این تحقیق دریافتند که شیوه ضدیت و تعارض با علائم افسردگی، همبستگی کمتر و با رفتارهای ضد اجتماعی همبستگی بیشتری دارد. از طرفی بین ارتباط گرم و صمیمی و رفتارهای مرضی ارتباطی مشاهده نشد (امینی، 1384).

پورتس[4] و هاور (1992) در پژوهش پیرامون کارآیی خانواده و سازگاری کودکان پس از طلاق دریافتند که آن دسته از عواملی که بیشترین سهم را در تسهیل سازگاری عاطفی- اجتماعی دارند عبارتند از: نقش های خانوادگی، مهار رفتار و مشارکت عاطفی، علاوه بر این مشخص شد که خانواده هایی که در آنها مراقبت، حمایت متقابل و رسوم خانوادگی پس از طلاق نیز حفظ شده است، احتمالاً بیشتر قادرند ناسازگاری کودکان را کاهش دهند(کریمی، 1387).

فرار از خانواده نیز معمولاً به دنبال یک دوره طولانی تعارضات شدید خانوادگی رخ می دهد. اگر فراری ها مشکلات شدیدی را در خانه تجربه کرده اند اما آنهایی که بیشتر از یکبار از خانه فرار کرده اند شدیدترین مشکلات را داشته اند (اولسون و همکاران، ترجمه کریمی، 1378).

طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین، ویژگی های رفتاری خاصی را در کودک بوجود می آورد مثلاً والدینی که در تعامل با فرزندان خود از شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی استفاده می کنند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده، دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر می باشند و از نظر روانی سالم هستند (بوری[5]، 1991، مارتین[6] و مک کوبی، 1984، نقل از طیبی، 1383).

ری[7] (1990) طی تحقیقی نشان داد که: کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است.

سیف نراقی و نادری (1379) طی پژوهشی نشان دادند که: اگر جو یا فضای کل خانواده، بر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشیم،کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری می گردد... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند. و کودک دچار بلاتکلیفی و تشویش است. افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد...داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در موقعی باید توقع داشت، سبب اختلالات رفتاری در آنان می شود(سالاری، 1380).

براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی[8] سالانه، بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می کنند بیشتر این نوجوانان میان 14 تا 17 سال سن دارند که از این میان 74 درصد دختر و 26 درصد پسر هستند(روزنامه جام جم، دی ماه 1380).

نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او و یا عدم بهداشت روانی والدین اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش، کاهش واکنش عاطفی، ضعف اعتماد به نفس و... را به همراه دارد. نگرش ها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتاً زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتاً والدین مشکل داری داشته اند (ماسن، ترجمه یاسایی، 1380).

«نلسون و ایزرائل[9]» نقل از حمیدی (1380) توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تأثیر مهمی دارد. درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار، جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است. به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد.

با توجه به مطالب فوق مسئله پژوهش حاضر این است که «آیا بین اختلالات رفتاری کودکان و سلامت روانی والدین رابطه وجود دارد»؟

اهمیت موضوع پژوهش

در کشور ما نیز کم نیستند کودکانی که دارای پدر و مادری عصبی ، پرخاشگر ، روان گسیخته ، افسرده ، مضطرب و یا به فوبی دچارند . بنابراین یک عامل فشار زای محیطی در خانواده می تواند برای کودکان ، اختلال رفتاری ایجاد کند . برای تخفیف ضایعات و اثرات این مشکلات لازم است شناخت علمی از آن کسب نماییم . پس بررسی رابطه اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین و درک بهتر وضعیت روانی والدین آنان با اختلال رفتاری کودکان حائز اهمیت بوده و پژوهش گر را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع بپردازد .

پژوهش حاضر از دو جبنه نظری و عملی حائز اهمیت است.

الف) جنبه نظری

در زمینه اختلالها رفتاری و بهداشت روانی تحقیقات زیادی انجام شده است. بنابراین نتایج تحقیق حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت بهداشت روانی والدین و اهمیت آن در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری کودکان فراهم آورده و در بهبود بهداشت روانی والدین موثر واقع می شود.

ب) جنبه کاربردی

1)مشاوران، روان درمانگران که به کار تشخیص، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کاربر روی اختلالهای رفتاری که در اثر ناکارآمدی سازگاری و پایین بودن بهداشت روانی والدین شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارائه نمایند.

2) محیط آموزشی خانواده، جهت افزایش بهداشت روانی والدین و تأثیر آن بررفتارهای سالم و رشد مهارتهای اجتماعی مؤثر واقع می شود.

اهداف تحقیق:

هدف کلی تحقیق

بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین آنها است.

اهداف اجتماعی

1) بررسی رابطه بین لجبازی – نافرمانی کودکان با میزان پرخاشگری والدین.

2) بررسی رابطه بین سلوک کودکان با میزان پرخاشگری والدین .

3) بررسی رابطه بین اضطراب کودکان با میزان اضطراب والدین.

4) بررسی رابطه بین افسردگی کودکان با میزان افسردگی والدین.

5) بررسی رابطه بین فوبی کودکان با میزان فوبی والدین.

6) بررسی رابطه بین روان پریشی کودکان با میزان روان پریشی والدین.

فرضیه های پژوهش

فرضیه اصلی

" بین اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین رابطه وجود دارد ."

1) بین لجبازی- نافرمانی کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.

2) بین اختلال سلوک کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.

3) بین اضطراب کودکان با اضطراب والدین رابطه وجود دارد.

4) بین افسردگی کودکان با افسردگی والدین رابطه وجود دارد.

5) بین فوبی کودکان با فوبی والدین رابطه وجود دارد.

6) بین روان پریشی کودکان با روان پریشی والدین رابطه وجود دارد.

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

تعریف مفهومی لجبازی:

کودک یا نوجوان مکرراً به شیوه های منفی گرانه، خصمانه و توأم بانافرمانی در مقابل اشکال قدرت عمل می کند. معمولا رفتارهای منفی گرایانه و لجبازی به شکل یکدندگی مستمر، مقاومت در برابر دستورالعمل ها و عدم تمایل به مصالحه و سلطه پذیری یا جر و بحث با بزرگسالان و همسالان ظاهر می شوند. لجبازی ممکن است به صورت تخطی عمدی و یا مداوم از محدودیتها رخ دهد که معمولا به شکل نادیده گرفتن دستورها، مشاجره و ناتوانی در تحمل سرزنش به خاطر بدرفتاری، دیده می شوند. تظاهرات اختلال بیشتر در خانه دیده می شود ولی در مدرسه یا اجتماع چندان آشکار نیستند (کاکاوند، 1385).

تعریف عملیاتی لجبازی :

لجبازی: منظور از لجبازی نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سؤالات مربوط به لجبازی- نافرمانی پرسشنامه مرضی CSI-4 می گیرد.

پرخاشگری:

پرخاشگری مهم ترین ویژگی در اختلال سلوک است. به همین دلیل در بعضی از دیدگاهها، برای تبیین اختلال سلوک به پرخاشگری توجه شده است. علاوه براین، پرخاشگری مشکلی است که در بسیاری از کوکانی که به مراکز درمانی ارجاع داده نمی شوند نیز مشاهده می شود. به نظر بندورا (1965) در صورتیکه پرخاشگری پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد، تداوم پیدا می کند. کودکان پرخاشگری را از طریق تقلید یاد می گیرند. والدین پرخاشگر باعث پرخاشگری کودکان خود می شود (شکوهی یکتا و پرند، 1384).

تعریف مفهومی پرخاشگری:

منظور از پرخاشگری زود رنجیدن و عصبی شدن، نداشتن کنترل برخشم، تمایل شدید به کتک زدن و اذیت دیگران، میل شدید به شکستن اشیاء، زیاد درگیر شدن و جر و بحث کردن، داد و فریاد کردن و پرتاب اشیاء (انصاری، 1387).

تعریف عملیاتی پرخاشگری :

منظور از پرخاشگری در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( والدین ) آزمون SCL-90 کسب می کند .

تعریف مفهومی اختلال سلوک :

مهمترین ویژگی اختلال سلوک الگوی پایدار و مداوم رفتارهایی است که در آن حقوق دیگران، هنجارها و قوانین اساسی اجتماعی متناسب با سن کودک نادیده گرفته می شود. ویژگیهای رفتاری افراد با اختلال سلوک را می توان در چهاردسته قرار داد: پرخاشگری که موجب آسیب بدنی به سایر افراد یا حیوانات می شود یا تهدیدی برای آنان حساب می شود ؛ آسیب به اموال یا تقلب و سرقت ، سرپیچی از قوانین و مقررات ( کزدین ، ترجمه : محمد خانی و شاملو ، 1383 ).

تعریف عملیاتی اختلال سلوک :

منظور از اختلال سلوک در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( کودکان ) در سؤالات آزمون CSI-4 کسب می کند .

تعریف مفهومی اضطراب:

منظور از اضطراب شامل یک ردیف علایم و نشانه هایی است که از نظر بالینی با سطح بالایی از تظاهرات اضطرابی همراه است. علایمی مانند عصبی بودن، احساس فشار و لرزی در اندام، ترس های ناگهانی، احساس وحشت، بیم و نگرانی نسبت به آینده و برخی از جنبه های جسمانی اضطراب مانند دلشوره، ترس مفرط، تپش قلب، تنش و برانگیختگی، بی قراری یا آشنایی با امور آشنای قبلی( انصاری ، 1387 ) .

تعریف عملیاتی اضطراب :

منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی( والدین) در سوالات آزمون SCL 90 کسب می کند.

منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سوالات آزمون ‍‍‍‍‍CSI-4 کسب می کند .

تعریف مفهومی افسردگی:

به خلق غمگین فراگیر اشاره دارد. وجود حالت ملال و غم عمیق در مرکز توجه تشخیص افسردگی قرار دارد. این افراد با مسائلی همچون تحریک پذیری، فقدان احساس لذت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمرکز حواس، کارکرد تحصیلی پایین، تغییر در کارکردهایی مانند خواب و اشتها و ناراحتیهای جسمانی که در این افراد دیده می شود (کاکاوند، 1385).

تعریف عملیاتی افسردگی :

منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنی های کودک در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون CSI-4 می گیرند. همچنین منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنیهای بزرگسال (والدین) در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.

تعریف مفهومی فوبی :

به ترس شدید از یک شیء یا موقعیت یا وضعیت اطلاق می شود و ترس غیر منطقی است که به اجتناب هشیارانه از شیء فعالیت یا موقعیت منبع ترس منجر می شود ( کاپلان – سادوک ، 1386 ).

تعریف عملیاتی فوبی:

منظور از فوبی نمره ایست که آزمودنیهای کودک در سؤالات مربوط به آزمون CSI-4 کسب می‌کند.

منظور از فوبی نمره ایست که والدین (آزمودنیهای بزرگسال) در سؤالات مربوط به فوبی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.

تعریف مفهومی روان پریشی :

روان پریشی شامل یک حالت گوشه گیرانه و انزوا طلبانه و نحوۀ زندگی روان گسیخته مانند هذیان و گریز افکار می گردد، سوالات این مربوط به روان گسیختگی در برگیرنده تدریجی اختلال از یک حالت خفیف بیگانگی تا روان گسیختگی حاد مانند اعتقاد به اینکه شخص دیگری قادر به کنترل فکر خود است( کاکاوند ، 1385 ) .

تعریف عملیاتی روان پریشی :

روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (والدین) در سوالات آزمون SCL-90 کسب می کند.

روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (کودکان) در سوالات آزمون CSI-4 کسب می کند .

فصل دوم

پیشینه پژوهش

مقدمه

کودکی که به دنیا می آید ممکن است عالیترین و کامل ترین امکانات رشد را دارا باشد. وی ممکن است آمادگی داشته باشد و ظرفیت آن را که به شایسته ترین وجهی پرورده شود و برترین کمالات دست یابد . کافی است عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیط مناسب در اختیارش قرار گیرد تا ببالد و نشو ونما یابد و جایگاه ارجمند خویش را در این دنیا بیابد . اما زندگی خانوادگی و محیط بهداشتی و آموزشی و اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دست یابی به چنین مقصودی را دشوار و گاه امکان ناپذیر می سازد . محدودیتهای محیط زندگی گروهی از کودکان چنان زیاد است که بقای آنان نیز مسیر میشود . بزرگی ارقام فقر و بیماری و مرگ در کشورهای جهان سوم لرزه بر اندام آدم می اندازد و مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان نیز که نتیجه ممکن فقر و بیماری و جهل و بد رفتاری ونابسامانی های خانوادگی و کاستیهای آموزشی و اجتماعی و فرهنگی است شدیدا مانع رشد و بالندگی و وصول آن به کمالاتی است که در خلقتشان مقدر شده است ( نلسو، ایزرائیل، ترجمه منشی طوسی، 1387)

سال 2001 به عنوان سال بهداشت روانی اختصاص یافته است و در این سال تمام ملل جهان وظیفه دارند که سطح بهداشت روان خود ، خانواده و جامعه شان را ارتقاء دهند و با افزایش دانش بهداشت و زدودن برچسب های مخرب زمینه های این رشد را فراهم آورند ( شاه محمدی ، 1379 )

اکنون که دوران سرنوشت ساز سازندگی و بازسازی همه جانبه کشور با شتابی فزاینده آغاز گردیده است ، زمان آن فرا رسیده است که برنامه توسعه و تامین تندرستی کودکان و ارتقاء سطح بهداشت خانواده و مدارس به عنوان بخش مهمی از سیاستهای ارتقاء بهداشت کشور و اساسی ترین حرکت در راستای تامین سلامتی نسل آینده ساز و تحقق بخش توسعه اجتماعی و اقتصادی آتیه کشور ، جایگاه و هویت واقعی خود را بازیابد . بدون تردید کاهش منابع ، امکانات و اعتبارات مالی ؛ کمبود نیروی انسانی آموزش دیده ، رشد افزون جمعیت و بحران زیست که جملگی تهدیدی جدی برای سلامتی نسل آینده است موانع و مشکلات متعددی را در مسیر تحقق اهداف فوق الذکر ایجاد خواهد کرد . حل این مشکلات راهی جز مشارکت همه جانبه نهادهای اجتماعی به ویژه خانواده را باقی نمی گذارد .اما باید توجه داشت که مشارکت مردم بدون دادن آگاهی و اطلاعات به آنان تحقق نمی یابد راه مشارکت همه ، آگاهی همه است ( پالاهنگ، 1384 ).

گر چه پیشینه توجه به نیازها و مشکلات روانی کودکان به عنوان قشر خاص و دارای ویژگی های منحصر به فرد خود و نه به عنوان بزرگسالانی کوچک اندام به بیش از چند دهه نمی رسد، لیکن در همین مدت کوششهای بسیاری در جهت شناخت، تبیین و طبقه بندی و ارائه روشهای درمانی برای اختلالات دوران کودکی و نوجوانی به عمل آمده است. طبقه بندی اختلالات کودکان این سوال را مطرح می کند که ‹‹ چند نوع اختلال وجود دارد ›› ؟

سوال اساسی در همه گیر شناسی این است که چه تعداد از کودکان در جمعیت کلی دچار این اختلالات هستند؟ همه گیر شناسی با تشخیص علل یا عوامل همراه با انتشار اختلالات در جمعیت نیز سرو کار دارد اختلالات رفتاری طیفی وسیعی از مشکلات کودکی را از رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی تا رفتارهای افسرده گونه و گوشه گیری در بر می گیرد . کودکان با اختلالات رفتاری بنابر ماهیت رفتارهایشان احتیاجات روانی ، تربیتی و آموزشی متفاوتی از سایر کودکان دارند . لذا برای آموزش ، تربیت و ترمیم رفتارهای آنان لازم است چگونگی طبقه بندی این اختلالات با توجه به انواع و دشواریهای رفتاری آنان تعیین شود (عیسی زاده ، 1386).

درباره چگونگی طبقه بندی اختلالات رفتاری ، اختلاف نظرها و بحثهای گوناگون و فراوانی وجود دارد اشکالات طبقه بندی اختلالات رفتاری بنابر علل زیر می باشد :

1 – علل متفاوتی می توانند زیربنای مشکلات رفتاری مشابهی باشد و درمقابل انواع متفاوت مشکلات رفتاری می تواند از علل مشابهی حاصل آمده باشد .

2 – فراوانی و تنوع رفتارهای ناسازگارانه بسیار گسترده است .

3 – چگونگی شروع این گونه رفتارها و کیفیت رشد و پیشرفت آنان متفاوت است .

4 – میزان و درجه رشد آنان مختلف است .

5 – چگونگی پاسخ دهی این گونه رفتارها با روشهای درمانی گوناگون متفاوت می باشد (سیف نراقی و نادری ، 1380 ) .

آمارهای اپیدمیولوژیک نشان داده اند که تقریبا 14 تا 20 درصد همه کودکان از بدو تولد تا 18 سالگی انواعی از اختلالات روانی را داشته و حدود 3 تا 5 درصد این گروه دارای اختلالات شدید روانی می باشند این کودکان مشکلات مهمی در سازگاری به همراه نارسایی خانوادگی – تحصیلی و روابط اجتماعی زندگی دارند ، در هر صورت کمتر از 5/1 درصد کودکان نیاز به درمان دارند . با کمال تاسف و تعجب باید بگوییم که در کشور ما به مسائل گوناگون و پیچیده کودکان به طور جدی پرداخته نشده است . این در حالی است که اختلالات عاطفی – رفتاری ، به ویژه وضعیت نامتعادل و تحول زندگی خانوادگی و اجتماعی دریکی دو دهه اخیر کشور ما بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است (عیسی زاده ، 1386).

نابسامانی های خانوادگی ، کمبودهای آموزشی ، پرورشی و بهداشتی ، جابه جا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن ، رشد نامعقول جمعیت ، مهاجرتهای بی رویه و آوارگی ، فقر و اعتیاد گسترده دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گراییهای حاصل از غیبت و فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و همچنین ناآگاهی های دیرپای والدین کودکان برای مقابله علمی عاقلانه با فشارهایی که زندگی جدید و ناآشنا و پیچیده کنونی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روانهای حساس و پذیرایی خردسالان وارد می آورد . و بسیاری عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد ( استارت ، لوریا،[10] 1998 نقل از عیسی زاده ، 1386).

درچنین وضعیتی جا دارد که پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسی کودک هر چه نیرو و دانش و تجربه در توان و هر چه شور وشوق و دلسوزی در جان دارند به کار گیرند و بر این دشمن مهلک درونی بشورند و کمک کنند تا اختلالهای جانکاه عاطفی را از دلهای آسیب پذیر کودکان معصوم و دوست داشتنی بیرون کنند و رشد شخصیت سالم و متعادل آنان را امکان پذیر سازند .

نیازهای کودک

نیازهای مهم کودک عبارتند از اول؛ نیاز به محبت و امنیت عاطفی. دوم؛ نیاز به برخورد با تجربه های جدید و گوناگون. سوم؛ نیاز به تشویق و آگاهی یافتن دیگران از انجام کارهای مناسب و قابل تصدیق که کودک انجام می دهد. چهارم؛ نیاز به مسئول بودن و مسئولیت داشتن است.

همان طور که طرد شدن کودک و کمبود محبت برای کودک مضر است، محبت بیش از حد به کودک نیز به طوری که وابستگی ایجاد شود باعث کاهش اعتماد به نفس، ازدیاد اضطراب و آسیب پذیری کودک می شود. این باعث وابستگی کودک به مادر میشود و تفاوت آن با دلبستگی که باعث امنیت کودک است در وجود ترس و هراس در وابستگی است. پس وابستگی در حقیقت دلبستگی همراه با ترس و اضطراب می باشد. در هر دلبستگی به طور طبیعی قدری وابستگی وجود دارد. ولی در وابستگی، دلبستگی به معنای واقعی نمی تواند وجود داشته باشد (بالبی، 1967)(به نقل از حمدیه و شهیدی، 1387).

هیستریایی مادر با الگوهای رفتار ضد اجتماعی است. پرخاشگری کودکان نیز با پرخاشگری دوران کودکی والدین ارتباط دارد. ارتباط افسردگی مادر با پرخاشگری کودک نیز پیچیده است و در پژوهش های مختلف گزارش شده است. در بعضی گزارش ها نیز اثرات وراثتی در پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان به صورت ضعیفی گزارش شده است. اما در کل والدین به صورت منفی، رفتارهای پرخاشگرانه و بی اعتنایی کودک را به طور فزاینده ای تقویت می کنند (ماش و ای بار کلی (جلد اول)- ترجمه ؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).

بد رفتاری در دوران کودکی اغلب در خانواده هایی چند مشکلی اتفاق می افند که در آن ها فقر و تنگدستی، آسیب شناسی والدین و اختلال عملکرد خانواده تاثیر زیادی در رشد کودک می گذارد (مرکز ملی پژوهش، 1993) (به نقل از؛ ماش و ای بار کلی (جلد دوم)- ترجمه؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).

1 – تعریف اختلال رفتاری

تعریف و تعیین عملکردهای مختل کار آسانی نیست زیرا الگوهای رفتاری دارای انواع نا محدودی هستند و همچنین نامهای مختلفی دارند ، نظیر : اختلال رفتاری ، بدکاری رفتار،مشکلات رفتاری ، مشکلات روانشناختی ، رفتارنابهنجار ، رفتار ناسازگارانه ، اختلالات ، نقائص و آسیب شناسی روانی.

رفتار مشکل غالبا به عنوان رفتار ‹‹ نابهنجار›› در نظر گرفته شده است ، ‹‹ نا ›› به معنای ‹‹ دور›› یا ‹‹ از ›› و ‹‹ هنجار ›› به معنای میانگین یا استاندارد . بنابر این ‹‹ نابهنجار›› به معنای چیزی است که از میزان استاندارد منحرف شده باشد ( نلسون [11] و ایزرائیل[12] ، 2000 ، صفحه 1و2).

از هر نقطه نظری که به مفهوم بهنجاری و نابهنجاری نگریسته شود ، معلوم می گردد که یک مفهوم نسبی است . انحراف از یک هنجار ، ممکن است آنقدر ناچیز باشد که موجب هیچ نگرانی نشود یا ممکن است به اندازه ی زیاد باشد که تردیدی درباره ماهیت نابهنجاری آن باقی نماند . بنابر این مفهوم نابهنجار و بهنجاردو اصطلاح جدائی ناپذیرند و هر یک از آنها را بدون توجه به دیگری نمی توان تعریف کرد (دادستان، 1385).

در مورد تعریف مشکلات رفتاری ، اتفاق نظر در میان محققین وجود ندارد ، و یک تعریف مشخص و محدود برای آن موجود نمی باشد . اما اغلب تعاریف روی انطباق رفتار با معیارهای اجتماعی تاکید کرده و چنانچه رفتاری با معیارهای اجتماعی تطبیق داشته باشد ، آن رفتار بهنجار تلقی خواهد گردید ؛ کراسنر[13] معتقد است که رفتاری غیر عادی نامیده می شوند که با در نظر گرفتن سه متغیر مداخه گر مطالعه گردند .

الف ) : خود رفتار

ب ) : محتوای اجتماعی آن

ج ) : مشاهده کننده ای که در آن وضعیت با تمام نیرو به مطالعه رفتار پرداخته است .

هیچ رفتاری به خودی خود غیر عادی نمی باشد ، زیرا فردی ممکن است کارهائی از قبیل داشتن توهمات کلامی ، گاز گرفتن ، امتناع از غذا خوردن و .... را انجام دهد . یا این امکان وجود دارد که درموقعیتهای مختلف فردی خشم و عصبانیت نسبت به هر کس را نشان دهد ، لذا با در نظر گرفتن سه عمل یاد شده است که می توان تمایز میان رفتارهای عادی و غیر عادی را مشخص و معین نمود ( راس ، 1974 ، صفحه 149 – 157 نقل از خانجانی ، 1378).

انجمن روانپزشکی امریکا ( 1994 ) یک اختلال را به عنوان سندرم یا الگوی رفتاری تعریف می کند که موجب درماندگی شخص یا افزایش ریسک مرگ ، درد، ناتوانی ،یا از دست دادن آزادی می شود ( نلسون و ایزرائیل ، 2000 ،صفحه 1و2 ).

با توجه به نظرات ارائه شده ، در ارزیابی رفتار بهنجار از نابهنجار ملاکهائی بیان گردیده است که به صورت خلاصه به آنها اشاره می شود :

1 -1 – ملاک آماری: این ملاک بر اساس اصل ریاضی منحنی طبیعی است و در این روش آنچه که اکثریت افراد عمل می کنند طبیعی شمرده می شود و آنچه در دو قطب قرار می گیرد نابهنجار قلمداد می گردد . ‹‹ رفتار نابهنجار رفتاری است که از لحاظ آماری کم بسامد [14] است و یا از هنجار انحراف دارد›› ( هیلگارد ، ترجمه براهنی و دیگران ، 1385) .

2 -1 ملاک هنجار اجتماعی : در این ملاک با توجه به معیارهای ویژه یا هنجارهائی که هر جامعه برای رفتارهای افراد پذیرفته است رفتار نابهنجار باز شناخته می شود. بر اساس این معیار، ملاکها برای هر جامعه جنبه اختصاصی پیدا کرده و نابهنجاری از جامعه ای به جامعه ای دیگر و از زمانی به زمان دیگر فرق می کند .

3 -1-ملاک غیر انطباقی بودن رفتار : این ملاک بیشتر مد نظر دانشمندان علوم اجتماعی می باشد ، آنها معتقدند به جای آنکه رفتار نابهنجار به وسیله ملاک اجتماعی یا آماری تعیین گردد به وسیله چگونگی تاثیر رفتار در بهزیستی فرد یا گروه مشخص می گردد . بر اساس این ملاک ، رفتاری غیر طبیعی است که ( غیر انطباقی [15] ) باشد یعنی پیامدهای زیانباری برای جامعه و فرد به دنبال داشته باشد .

4 -1 ملاک پریشانی شخص : این ملاک به احساس فرد بیمار از خود بیشتر تاکید دارد تا بر رفتار وی . به بیان دیگر ‹‹ از زاویه فاعلی یا غیر عینی ، یک حالت ناراحت ، یک رنج روانی مبهم یا مشخص و یا یک حالت دلهره که تا حدی مبین وجود روشن نگری نسبی فرد درباره بیماری خویش است ، بر بیمار مستولی است مشخص می گردد ( دادستان و منصور ، 1385) .

5 -1 ملاک بالینی : این معیار اساس کار تشخیص اختلال روانی بوسیله روانپزشکان که اساس علائم و تشخیصشان بر همین ملاک می باشد را روشن می سازد و بر پایه همین علائم و معیارها فرد سالم را از غیر سالم بازشناسی می کند . ‹‹ اساس این ملاک همانند روش بالینی در مورد بیماریهای ارگانیکی است . روانشناسان بالینی و روانپزشکان نیز متکی بر نشانه های عملی اختلال روانی چون اضطراب ، ترس ، افسردگی و ... می باشد ›› ( نوابی نژاد ، 1380) .

اختلالات رفتاری کودکان

تا سال 1997 اصطلاح «ناتوانی جدی هیجانی[16]» درقوانین آموزش ویژه مورد استفاده قرار می گرفت، در حال حاضر اصطلاح «اختلالات رفتاری» توسط «مجمع کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری[17]» پذیرفته شده است و از این نظر که بر جنبه قابل مشاهده مشکلات کودکان متمرکز است، بر سایر اصطلاحات برتری دارد. البته بسیاری از صاحب نظران معتقدند به کارگیری اصطلاح «اختلالات هیجانی- رفتاری»[18] مناسب تر از اختلالات رفتاری به تنهایی است. زیرا برخی از کودکان ممکن است به اختلالات رفتاری ،گروهی به اختلالات هیجانی و دسته ای دیگر به هر دو مبتلا باشند (فورنس و نیتزر[19]، 1992؛ کافمن، 1997).

همان گونه که یافتن اصطلاح مناسب برای توصیف کودکان و نوجوانان با اختلالات هیجانی- رفتاری مشکل است ، ارائه تعریفی جامع نیز دشوار است. اغلب صاحب نظران و کارشناسان با توجه مقاصد تخصصی خود تعاریفی ارائه داده اند (فورنس و کاوالی[20]، 1997).

عواملی که ارائه تعریفی جامع از این اختلالات را دشوارتر می سازند، عبارتند از؛ فقدان تعاریف دقیق از بهداشت روانی و رفتار بهنجار[21]، تفاوت بین الگوهای مفهومی[22]، مشکل بودن اندازه گیری هیجان ها و رفتارها، رابطه بین اختلالات هیجانی و رفتاری و سایر ناتوانی ها، وجود اختلالات بین متخصصانی که دست اندرکار تشخیص و ارائه خدمات به کودکان و نوجوانان اند (هالان و کافمن[23]، 2003)

علیرغم این که اصطلاحات به کار برده شده در مورد اختلالات هیجانی- رفتاری از نقطه نظر تأکید نسبی بر بعضی از جنبه ها ، در تعاریف گوناگون متفاوتند، نکات مشترکی بین آنان وجود دارد. متخصصان بر سر موارد زیر توافق نسبی دارند:

1- این رفتارها افراطی هستند. رفتارهایی که با هنجارها تفاوت اندکی دارند، این اختلالات محسوب نمی شوند.

2- اختلالات هیجانی و رفتاری، مزمن هستند و به سرعت برطرف نمی شوند.

3- این رفتارها به دلیل ناهماهنگی با انتظاارت اجتماعی- فرهنگی، مورد قبول جامعه قرار نمی گیرند.

در متن IDEA[24] (از قوانین دولت فدرال آمریکا) ،اختلالات هیجانی- رفتاری این گونه تعریف شده است:

«1- منظور از این اصطلاح ،وجود شرایطی است که واجد یک یا چند مورد از ویژگی هایی که در پی می آیند بوده و به طور طولانی مدت و با شدت ظهور کنند و بر کارکرد تحصیلی فرد تاثیر منفی بگذارند. این ویژگی ها عبارتند از:

الف) ناتوانی یادگیری که از عوامل هوشی، حسی یا جسمانی ناشی نمی شود.

ب) ناتوانی در ایجاد روابط رضایت بخش با معلمان و همسالان.

پ) وجود انواع رفتارها و احساسات نامناسب تحت شرایط عادی زندگی

ت) حالات اندوه و افسردگی دائم.

ث) نشان دادن علائمی نظیر ترس یا علائم بدنی در مواجهه با مسائل شخصی و تحصیلی.

2- کودکان اسکیزوفرنیک[25] و اوتیستیک[26] را می توان در چهارچوب این اصطلاح قرار داد، ولی این اصطلاح شامل کودکانی که ناسازگاری های اجتماعی دارند، نمی شود، مگر ثابت شود مبتلا به اختلالات هیجانی هستند».

بخش اول تعریف دولت فدرال، براساس تعریف بوور[27] (1982) صورت گرفته است. بوور (1982) و کافمن (1982) اشاره کرده اند ،اضافه کردن و کم کردن موارد متعدد ضرورتی ندارد. عقل سلیم حکم می کند براساس پنج معیار بوور، برای اختلالات هیجانی ،کودکان اوتیستیک، کودکان اسکیزوفرنیک و کودکان مبتلا به ناسازگاری های اجتماعی نیز در تعریف گنجانیده شوند (شکوهی یکتا و پرند، 1384).

مجمع کودکان استثنایی[28] نیز در مورد اختلالات هیجانی- رفتاری تعریفی ارائه داده است:

«اختلالات هیجانی- رفتاری به شرایطی اشاره دارد که پاسخ هیجانی و رفتاری فرد در مدرسه با هنجاریهای فرهنگی، سنی و قومی تفاوت داشته باشد؛ به طوری که بر عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار در کلاس و سازگاری در محیط کار نیز تاثیر منفی گذارد. اختلالات هیجانی- رفتاری شامل پاسخ های قابل قبول کودک یا نوجوان به عوامل تنش زای محیطی نمی شوند. اختلالات هیجانی- رفتاری براساس داده هایی شناسایی می شوند که از منابع مختلف، در مورد کارکرد هیجانی یا رفتاری فرد گردآوری می شوند. این اختلالات باید دست کم در دو موقعیت متفاوت که یکی از آن ها مدرسه است، تظاهر نماید. اختلالات هیجانی- رفتاری می تواند به طور هم زمان با سایر معلولیت ها نیز ظاهر شوند. این اختلالات شامل کودکان یا نوجوانان مبتلا به اسکیزوفرنی ، اختلالات عاطفی یا اختلالات سلوک، نقص توجه و ناسازگاری نیز می گردد (مجمع کودکان استثنایی، 1991؛ به نقل از شکوهی یکتا و پروند).

تعریف فوق مزیت هایی بر تعریف IDEA دارد . ازجمله:

الف) دربرگیرندة آسیب های مربوط به رفتار انطباقی که در رفتارها و هیجان ها نشان داده می شوند نیز می گردد.

ب) توجه به هنجارهای فرهنگی و قومی در ارزیابی فرد.

پ) تلاش برای تغییر رفتار کودک و نوجوان قبل از این که او را در گروه افراد مبتلا جای دهند.

ت) افراد ناسازگار اجتماعی را نیز دربر می گیرد (هاردمن، درو و وایگان[29])، 1999».

تعریفی دیگر از «اختلالا هیجانی- رفتاری» که بر ائتلاف آموزش ویژه و بهداشت روانی مبتنی است ، عبارت است از:

1- منظور از اختلال هیجانی- رفتاری، ناتوانی فرد در ارائه پاسخ های هیجانی و رفتاری مناسب در مدرسه است. به طوری که این رفتارها از هنجارهای نژادی، فرهنگی و سنی فاصلة زیادی داشته باشند و عملکرد آموزشی فرد را تحت تاثیر قرار دهند. عملکرد آموزشی شامل مهارت های تحصیلی، شغلی، فردی و اجتماعی می شود. این ناتوانی؛ الف) شامل پاسخ های مورد انتظار در مواجهه با وقایع پر استرس محیطی که به طور موقت مشاهده می شوند، نمی گردد. ب) هم زمان در دو مکان مختلف که فرد به نوعی در آن شرکت دارد ،مشاهده می شود. در صورتی که فرد به مدرسه برود یکی از این مکان ها مدرسه یا مکان های مرتبط با آن است. پ) به وسیله مداخله در آموزش عادی برطرف نمی شود. به عبارت دیگر، شرایط کودک به گونه ای است که مداخله در آموزش عادی برای او کافی نیست.

2- اختلالات هیجانی- رفتاری می توانند در حضور ناتوانی های دیگر مشاهده شوند.

3- کودکان و نوجوانان مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلالات عاطفی، اضطراب و سایر اختلالاتی که از اختلالات سلوک یا سازگاری ناشی می شوند ،در صورتی که اختلال، بر عملکرد آموزشی آنان تاثیر گذارد در این طبقه قرار می گیرند (فورنس و نیترز، 1992).

تعریف فوق از بسیاری جهات بر تعریف دولت فدرال برتری دارد:

- اصطلاحات به کار رفته در آن، مورد موافقت متخصصان کنونی هستند.

- اختلالات رفتاری، اختلالات هیجانی و ترکیبی از این دو را دربر میگیرد.

- این تعریف مدرسه محور است، اما اختلالات خارج از مدرسه را نیز مورد توجه قرار داده است.

- تفاوت های نژادی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

- دربرگیرنده مشکلات خفیف و واکنش های رایج به موقعیت های تنش زا نیست.



بررسی اسطوره در اشعار فروع و شاملو

خواننده در برخورد با اسطوره در صدد تعبیر آن بر خواهد آمدزیرا اسطوره به عنوان یکی از ابزارهای زیبایی آفرین در شعر معاصر کم و بیش مورد توجه همه قشرهای جامعه (از افراد عامه تا شاعران) قرار گرفته قابل تامل و بررسی می باشد
دسته بندی تاریخ و ادبیات
فرمت فایل doc
حجم فایل 236 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 402
بررسی اسطوره در اشعار فروع و شاملو

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

1-1 بیان مسأله :

خواننده در برخورد با اسطوره در صدد تعبیر آن بر خواهد آمد.زیرا اسطوره به عنوان یکی از ابزارهای زیبایی آفرین در شعر معاصر کم و بیش مورد توجه همه قشرهای جامعه (از افراد عامه تا شاعران) قرار گرفته قابل تامل و بررسی می باشد.

معنای اسطوره در وهله نخست سخن باطل یا قصه و افسانه را به ذهن متبادر می کند و شاید عامه مردم از اسطوره به این معنای آن اکتفا کنند اما به دلیل اینکه اسطوره امروزه مورد توجه بسیاری از شاعران و نویسندگان بوده است می توان به این نکته پی برد که معنای اسطوره در آن حد باقی نمانده است بلکه راه پیشرفت خود را پیمود و امروزه نه تنها به معنی افسانه و قصه مورد توجه قرار نگرفته که به عنوان یکی از ابزارهای زیبایی آفرینی در شعر از آن یاد می شود.

در این جا سعی شد تا این تفاوت بین آراء قدیم و جدید و تاثیر آراء جدید در اشعار شاملو و فروغ (که به صورت تطبیقی صورت گرفته) مورد بررسی واقع شود.

1-2 هدفهای تحقیق :

هریک از انسانها ، در مسیر زندگی خود چه آگاه و چه ناآگاه در زبان گفتار با نوشتار از اساطیر استفاده می کنند و همه غم درک معانی پنهان هرچیز را به دل دارند و سعی در جستجوی معنای آن می باشند.جامعه نیز بدون اسطوره به جامعه ای فقیر مایه تبدیل می شود.بنابراین با ادارک و شناخت اسطوره در دنیای جدیدی به روی همگان گشوده خواهد شد.از طرفی آثار جدید هنری و ادبی و کاربرد اسطوره در آنها بخصوص اساطیر مدرن که روز به روز بیشتر می شوند نشان دهنده ی قوه خیال آدمی و توجه انسان به گذشته است و بدون شناخت و آگاهی از اساطیر بخصوص اساطیر سایر ملل، درک ها از آثارهنری ناقص خواهد بود.

1-3 اهمیت موضوع تحقیق و انگیزش انتخاب آن

توجه و شناخت انسان به اساطیر ملی وقومی خود از جمله مواردی است که اهمیت پرداختن به اسطوره رابه خوبی آشکار می کند هیچ یک از ما انسانها در طول حیات خود بی نیاز را از اساطیر ملی و قومی خود نیستیم نه تنها اساطیر ملی که از اساطیر سایر ملل نیز زیرا در هر جامعه ای اثار ادبی و هنری زیادی پا به عرصه گذاشته اند که بوجود آورنده آنها توجه خود را به موضوعی یا اسطوره ای خاص معطوف داشته است و بدون شناخت وآگاهی از آن درک آن اثر مشکل خواهد بود.

من به دلیل علاقه خاصی که به اسطوره بخصوص در شعر معاصر داشتم این موضوع را انتخاب کردم تا بتوانم توجه به اسطوره را در شعر دو شاعر که تقریبا در یک برهه از زمان هم دوره بودند را مورد بررسی وتطبیق قرار دهم.

1-4 سوالات و فرضیه های تحقیق

- سوالات تحقیق

نخستین سوال که درباره اسطوره به ذهن می رسد این است که اگر ما اسطوره را به معنای گذشته افسانه و قصه و سخن پریشان بدانیم پس آیا به کار بردن آن در آثار هنری و ادبی شایسته است و آیا شاعر و نویسنده را در اوج قرار می دهد یا نه؟

دومین سوالی که با توجه به عنوان پایان نامه به ذهن متبادر می شود این است که آیا می توان اشعار فروغ و شاملو را که معاصر هم بودند در کنار هم قرار داد و محورهای کاربردی اسطوره را در آن دو تطبیق و مورد بررسی قرار داد؟


- فرضیه های تحقیق:

ممکن است این فرض در اذهان بوجود آید که واژه « اسطوره» با «تلمیح» مترادف نیست و دو معنای متفاوت را به ما القا می کند.

1-5 روش تحقیق

از آنجا که این تحقیق بررسی تطبیقی اشعار شاملو و فروغ را به دنبال دارد بدین جهت به طور کلی به 4 فصل تقسیم شده است بخش اول آن که شامل مباحث نظری از جمله تعاریف اسطوره در آراء گذشته و جدید وبررسی دیدگاههای گوناگون درباره ی آن، بیان تفاوت آن با قصه وتاریخ و ارتباط و پیوند آن با دین وانواع هنرها از جمله موسیقی، هنرهای دیداری و ادبیات و بیان دو مبحث بسیار مهم و البته جدید تحت عنوان اسطوره زدایی و اسطوره آفرینی می باشد در فصل دوم که محور کار ما نیز هست محورهای کاربردی اسطوره است که سه محور آن یعنی آنیمیسم (جاندارانگاری) تلمیحات اسطوره ای و کهن الگوها مورد بررسی قرار گرفته است و ضمن تعاریف هر کدام از دیدگاههای مختلف نمونه هایی از شعر شاملو و فروغ مورد بررسی واقع شده و نمونه هایی از اسطوره زدایی و اسطوره آفرینی در شعر این دو شاعر مطرح گردیده است در فصل چهارم که می توان نتیجه گیری این مبحث نامید محورهای کاربردی اسطوره که در فصل های پیشین بیان شده به صورت مقایسه ای و تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.

1-6 پیشینه ی تحقیق

بدین سبب که اسطوره همواره در آثار شاعران وهنرمندان نمود پیدا می کند بنابراین این تحقیق و پژوهش در اسطوره همواره وجود داشته است زیرا اسطوره با دنیای ادبیات پیوندی محکم و قوی دارد و هر دو از لحاظ ساختار مشترک اند لذا توجه به اسطوره در ادبیات (شعر و نثر) اهمیت پژوهش و تحقیق آن را به طور واضح نمایان می سازد.

در این پژوهش با راهنمائیهای دکتر سلاجقه بررسی اسطوره از دیدگاههای مدرن وکاربرد آن در شعر دو شاعر معاصر(شاملو و فروغ) در حوزه زیبایی شناسی که از مباحث مدرن و جدید است بیان شد و همچنین مقالاتی که دکتر خمسه در اختیار من گذاشتند و در جهت پیشبرد اهمیت این پایان نامه مرا یاری کردند.

مقدمه :

انسان از بدو تولد و در طول دوران حیات خود برای پاسخگویی به حوادث و نیازهایی که در حوزه زندگی وی واقع می شدند و برای شناخت حوادث خارق العاده به جستجوی خصوصیات ایزدان ،‌مطلقها ، ابدیت ، لامکانی و لازمانی می پرداخت و باید چنین تفسیر و تعبیر نمود که اسطوره زاده ی باورها و تفکر خلاق انسان است.انسان در هر زمان و مکانی بی نیاز از اسطوره و کاربرد آن در زندگی نیستند و همین امر بررسی اسطوره را مهم و با اهمیت جلوه می دهد.اگر روند توجه به اساطیر را در زندگی روزمره مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که جامعه بدون وجود اساطیر جامعه ای فقیر محسوب می شوند.

«امروزه بحث اسطوره (Myth) یکی از مهمترین مباحثی است که در آراء نظریه پردازان علوم انسانی به طور گسترده به آن پرداخته شده است.از تاریخ اسطوره پژوهی بر می آید که در گذشته ، این بحث ، بطور جداگانه ،‌چندان مورد توجه نبوده و بیشتر در روایت تاریخ زندگی بشری و چگونگی تسلط او بر جهان ، در قالب افسانه یا حکایت بیان می شده ولی هنوز امروزه ، این بحث از جهان متعددی قابل تامل است و هرکدام ا زشاخه های علوم انسانی با توجه به عملکرد خود از بحث اساطیر بهره می گیرند.»([i])

«در طول تاریخ اسطوره ها به طور گسترده ادبیات را تغذیه نموده اند»([ii]) اگر اسطوره امروزه بعد مذهبی خود را از دست داده است اما توجه اسطوره شناسانی چون میرچا الیاده ،‌ارنست کاسیرر ، رولان بارت و همچنین روانشناسی چون فروید و یونگ و ساختار گرایانی چون لوی استروس را به خود جلب کرده است.

اسطوره و ادبیات به گونه ای به هم پیوسته اند تا آنجا که «نورتروپ فرای» در کتاب تحلیل نقد می نویسد : «اسطوره و ادبیات یکسان اند» به طور کلی می توان گفت که اسطوره از جمله مباحثی است که با علوم مختلف از جمله موسیقی ،‌هنرهای دیداری مانند معماری و مینیاتور و... ادبیات که از جمله هنرهای زیبا که زاده ی تخیل انسان است ارتباط دارد.«اسطوره شناسی (Mythologie) شاخه ای از مطالعات ادبیات تطبیقی تلقی می شود. در ادبیات مطالعه اسطوره از سه جهت اهمیت دارد:

الف) این نوع مطالعات به ما امکان می دهند تا ادبیات را تکیه گاه اسطوره ها قرار دهیم.

ب) این نوع مطالعات به ما امکان می دهند تا توانمندی خاص ادبیات را در پرداختن به اسطوره بررسی کنیم.

ج) همچنین به ما امکان می دهد تا به حد و مرزهای تفکر اسطوره ای پی ببریم».([iii])

کارکردن به طور تطبیقی در ادبیات از مباحث و محورهای اصلی آن به شمار می رود زیرا ادبیات (شعر و نثر) از جمله هنرهایی است که در دوره های مختلف با بیانها و شیوه های گوناگون پا به عرصه می گزارد.بنابراین تطبیق آن ها از جمله موارد است که در این زمینه مهم و با اهمیت می باشد.بنابراین در این جا سعی شده است که محورهای اسطوره ای را به صورت تطبیقی در شعر دو شاعر (شاملو وفروغ) معاصر بودند مورد بررسی قرار گیرد و نتایج آن در این زمینه مشخص گردد.

دانستن و شناخت اساطیر دوران جدید نیاز به پژوهش در آثار ادبی گذشته دارد.از آنجا که شاعران امروزی (مدرن) سعی در بیان اساطیر مدرن و جدید دارند لذا درک آنها مستلزم بررسی آثار و اساطیر جهان خواهد بود به گونه ای که «سلینگ» می نویسد : «اساطیر بر اساس حقیقت خود شناخته می شوند.بنابراین فقط هنگامی حقیقتاً شناخته می گردند که در فراگرد شناخته می شوند و فراگردی که به طریقی خاص در اساطیر تکرار می شوند همان فراگرد کلی است یعنی فراگرد امر مطلق است.از این رو علم حقیقی اساطیر علمی است فراگرد امر مطلق را در اساطیر آشکار کند.اما نشان دادن این فراگرد کار فلسفه است.بنابراین علم حقیقی اساطیر، ‌فلسفه اسطوره شناسی است».([iv])

در پایان می توان به این نتیجه رسید که با بررسی محورهای اسطوره در شعر شاملو و فروغ اسطوره به طور کلی در ادبیات حضور دارد و می توان آن را لمس کرد چرا اسطوره های کهن و چه اسطوره های کهن و چه اسطوره های مدرن.


پانوشت های مقدمه:

1-سلاجقه، از این باغ شرقی ،ص 249.

2-جواری، مقاله اسطوره در ادبیات تطبیقی، اسطوره و ادبیات، ص 40.

3-همان ، ص 41.

4-کاسیرر، فلسفه صورتهای سمبلیک، ج دوم، اندیشه اسطوره ای، ص 56.


2-1 اسطوره چیست؟

«واژة "اسطوره" در زبان فارسی وامواژه‌ای است برگرفته از زبان عربی». "اسطوره" و "الاسطیره" در زبان عربی به معنای هدایت و حدیثی است که اصلی ندارد.

اما این واژه عربی خود وامواژه‌ای است از اصل یونانی historia به معنای استفسار، تحقیق، اطلاع، شرح و تاریخ؛ و از دو جزء ترکیب یافته است: «یکی واژة history یا history- به معنای داور و دیگری پسوند ia- .»(1) البته در باب اشتقاق اسطوره نظریات متفاوتی است که این یکی از آن‌ها می باشد.

« در فرهنگ‌های فارسی که اسطوره «اسطوره، (اسطوره، اسطاره) را معرب historia ( البته نه به معنای تاریخ و سرگذشت، بلکه به معنای دوم لغت که قصه و یاوه و ... اباطیل و ترهّات است) می‌دانند، اسطوره طبیعتاً «افسانه و قصه و سخن پریشان و بیهوده و باطل» تعریف شده است.»(2)

«در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (The oxford English Dictionary) یا آکسفورد بزرگ، چاپ بریتانیا، در زیر مدخل myth گذشته از سوابق تاریخی کلمه و شواهد مثال، دو تعریف دارد، به قرار زیر:

  1. «روایت ساختگی محض که معمولاً حاوی اشخاص یا اعمال یا وقایع فوق طبیعی است و نوعی تصور رایج را دربارة پدیده‌های طبیعی تا تاریخی دربردارد.
  2. «شخص یا شیء ساختگی یا خیالی.»(3)

«اسطوره و به زبان یونانی (Muthos) عموماً، داستانی است که حقیقی نیست و به طور معمول با هستیهای فوق طبیعی یا مخلوقات فوق انسانی درگیر می‌شود. اسطوره اغلب با آفرینش ارتباط می‌یابد و توضیح می‌دهد که چگونه چیزی به وجود می‌آید. اسطوره بیانگر یک احساس یا ایده است...»(4)

اسطوره واقعیت فرهنگی به غایت پیچیده‌ایست که از دیدگاههای مختلف و مکمل یکدیگر ممکن است مورد بررسی و تفسیر قرار گیرد: تعریفی که به نظر الیاده از دیگر تعریف‌ها کمتر نقص دارد، زیرا گسترده‌تر از بقیه آنهاست این است: «اسطوره نقل‌کنندة سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعه‌ایست که در زمان اولین، زمان شگرد بدایت همه چیز رخ داده است... اساطیر ورود و دخول‌های گوناگون ناگهانی و گاه فاجعه‌آمیز عنصر مینوی (یا فوق طبیعی) را در عالم وصف می‌کند.»(5)

به عقیدة رولان بارت «اسطوره یک گفتار است». او می‌گوید:« از آنجا که اسطوره یک گفتار است هر چه که به کمک شیوة بیان آن پیام مشخص می‌شود. برای اسطوره حدود صوری وجود دارد ولی در مورد آن عناصر ذاتی مطرح نیست. پس آیا هر چیزی می‌تواند اسطوره باشد؟ به نظر رولان بارت بله. زیرا جهان بی‌اندازه الهام‌بخش است. هر موضوعی در دنیا می‌تواند از موجودیتی بسته و خاموش به وضعیتی گویا و گشوده به تعلق اجتماعی، گذر کند.(6)

«اسطوره‌ها آینه‌هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره‌ها منعکس می‌کنند و آنجا که تاریخ و باستانشناسی خاموش می‌مانند اسطوره‌ها به سخن درمی‌آیند و فرهنگ آدمیان را از دوردست‌ها به زمان ما می‌آورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می‌گذارند.»(7)

«اسطوره به لحاظ روایت عبارت است از تقلید اعمالی که نزدیک به آرزو یا در محدوده‌های به تصور آمدة آرزو قرار دارد... عرصه عمل اسطوره در بالاترین مرتبة آرزوی انسانی به این معنی نیست که دنیای آن الزاماً به نحوی عرضه می‌شود که انسانها بتوانند بر آن دست یابند یا آن را قابل دسترسی بدانند. اسطوره به لحاظ معنی همان دنیایی است که عرصه یا میدان فعالیت است البته با در نظر گرفتن این اصل که معنا یا الگوی شعر عبارت از ساختار تصاویری است که دلالتهای مفهومی دارد.»(8)

«به عقیده ماکس مولر اسطوره نه تبدیل شکل تاریخ به صورت یک داستان افسانه‌ای است و افسانه‌ای است که به عنوان تاریخ پذیرفته شده باشد... آنچه را که ما اسطوره می‌خوانیم برای او چیزی است موکول و مشروط به وساطت زبان» (9)

به عقیدة دکتر عبدالحسین زرین‌کوب «اسطوره قصه‌گونه‌ای است که طی توالی نسلهای انسانی در افواه نقل می‌شود، منشأ پدیده‌های طبیعت و همچنین آیین‌ها و عقاید موروث را به نحوی غالباً ساده لوحانه تبیین می‌کند، دخالت قوای مافوق طبیعت را در امور طبیعی و انسانی همراه با اسباب پیدایش دگرگونیهایی که بر اثر دخالتها در احوال عالم حاصل می‌آید به بیان می‌آورد.»(10)

در پایان می‌توان گفت با توجه به تعاریف و نظریاتی که در باب اسطوره بررسی شد تعاریف الیاده مبنی بر اینکه «اسطوره نقل کنندة سرگذشتی قدسی و مینوی است...» و رولان بارت که می‌گوید:« اسطوره یک گفتار است» از تعاریف دیگر کامل‌تر و در عین حال قاطع‌تر به نظر می‌آید. زیرا اساطیر بررسی شده در اشعار دو شاعر معاصر (احمد شاملو و فروغ فرخزاد) مصداق کامل این دو تعریف می‌باشد.

2-2 اسطوره و تاریخ:

«اسطوره با تاریخ پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد.»(11) بطوری که زرین‌کوب در کتاب تاریخ و ترازو می‌گوید:« هیچ خط و مرزی نمی‌تواند دنیای تاریخ را بکلی از دنیای اسطوره ـ دنیای شعر جدا کند.»(12)

«تاریخ منطقی و خردپسند به نظر می‌آید و اسطوره باورناپذیر و خردآشوب و مایة شگفتگی و سرگشتگی است. دوگانگی میان اسطوره و تاریخ، باعث شده است که زبان اسطوره نمادین گردد و به خاطر نمادینگی اسطوره، دو بنیاد استوار ـ زمان و مکان ـ که بناکنندة تاریخ است از هم پاشیده شود. هر پدیدة تاریخی الزاماً پدیده‌ای است با زمان و مکان روشن و شناخته شده.

از بنیادی‌ترین تلاش‌های تاریخ نگار یافتن زمان و جایگاه پدیده‌هاست. در حالی که در پدیده‌های اسطوره‌ای، زمان و مکان گم شده است.

روند اسطوره‌ای شدن تاریخ روندی است تدریجی که اندک اندک به انجام می‌رسد. اگر پدیده‌ای به یکبارگی از تاریخ به اسطوره برسد گویای گسیختگی و آشوب شگرف تاریخی می‌تواند بود.

مرزی بنیادین و برّا که تاریخ را از اسطوره می‌گسلد و جدا می‌دارد جز این نیست: تاریخ پهنة نمودهاست؛ اسطوره گسترة نمادها.»(13)

«حوادثی که در اسطوره نقل می‌شود همچون داستان واقعی تلقی می‌گردد، زیرا واقعیت‌ها برگشت داده می‌شود و همیشه منطقی را دنبال می‌کند. اسطوره گاهی بظاهر حوادث تاریخی را روایت می‌کند اما آنچه در این روایتها مهم است صحت تاریخی آنها نیست، بلکه مفهومی است که شرح این داستانها برای معتقدان آنها دربردارد.»(14)

«رویداد تاریخی به خودی خود، هر چند مهم نیز که باشد، در خاطرة عامه نمی‌ماند و یادآوری آن نیز سلب الهامات شاعرانه نمی‌شود. جز مواقعی که یک واقعة تاریخی مشخص با نمونه‌ای اساطیری کاملاً شباهت پیدا می‌کند.»(15)

«اما در اسطوره دنیای عینی و ذهنی به هم می‌آمیزد. زمان واقع عینیت خود را از دست می‌دهد و به زمان ذهنی تبدیل می‌یابد.»(16) اما الیاده معتقد است که:

«اسطوره به تاریخ تقدّس می‌بخشد ولی با آن در تضاد است زیرا متعلق به مقوله‌ای دیگر است یعنی جهان لایزال و جاودانی.»(17)

«در جدایی تاریخ از اسطوره نوشته آمده که تاریخ گزارشی است خودآگاه از نمودها، از آنچه که به راستی رخ داده است و در برابر آن اسطوره گزارشی است ناخودآگاه از پدیده‌هایی که نیک در جان و نهاد مردمان و تبارها در درازنای زمان کارگر افتاده‌اند. از آنجا که ارزشها و نهادهای اسطوره‌ای با ناخودآگاهی در پیوند است و از آن مایه می‌گیرد، گزارش اسطوره از پدیده‌ها گزارشی است نمادین. زیرا زبان ناخودآگاهی زمان نمادهاست.»(18)

«اسطوره در جوامع بدون نوشتار و بدون بایگانی تاریخی تضمین کنندة این مسئله است که آینده تا حد امکان به حال و گذشته پای‌بند و اصیل باقی بماند.»(19)

«مطالعة اساطیر یک قوم، در همه ابعاد آن، ما را یاری می دهد تا تاریخ رشد تمدن و فرهنگ آن را بازشناسیم.»(20)

به اعتقاد الیاده «اسطوره تاریخ راستینی است که در سرآغاز زمان روی داده و الگویی برای رفتار انسان فراهم آورده است.

در جوامع سنتی کوشش شد تا با قلمداد کردن اسطوره به مثابه مهم‌ترین شکل «تفکر جمعی» جایی برای آن در تاریخ عمومی اندیشه باز کند.»(21)

« به مفهومی، کل اسطوره بخشی از تاریخ است، زیرا اسطوره دیدگاههای انسان را دربارة خود او و جهاتش و تحول آن دربردارد.

اسطوره و تاریخ در دین رزتشتی کاملاً با هم درمی‌آمیزد. ایرانیان همة تاریخ خود، گذشته و حال و آینده را در پرتو اسطوره‌های خود درک می‌کنند. تاریخ صحنه‌ای است برای نبرد میان خیر و شر، و اهمیت حوادثی که در این صحنه رخ می دهد.»(22)

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که مراد از تاریخ در برابر اسطوره، تاریخی واقعی و رویدادهایی است که به راستی اتفاق افتاده‌اند ولی هرگز به ثبت نرسیده‌اند و پیش از «دوره تاریخی» که ما می‌شناسیم، وجود داشته‌اند.

2-3 اسطوره و قصه:

«اسطوره چون قصه‌های موهوم و قصه جانوران و قصه خنده‌آور و ترانه و تصنیف عاشقانه (romance) مردمی است. البته این بدین معنی نیست که اسطوره آفریدة جماعتی خاص است زیرا جماعات هرگز چیزی ابداع و تخیل نکرده‌اند. هر اسطوره چون مضمون هر قصه موهوم و هر قصه جانوران و هر ترانه و تصنیف زادة طبع یک یا دو انسان است.»(23)

«تفاوت قصه و اسطوره تنها در درجه‌بندی است نه در ماهیت. به عبارتی قصه شکل کودکانه اسطوره است و به قول ژان دوران قصه اسطوره‌ای است که به آن بی‌مهری شده است ... پس به هر قصه‌ای نمی‌توان نام اسطوره اطلاق کرد.»(24)

به عقیدة و.ونت (W.Wundt) «معتقدات ساحرانه و جادویی یا خرافات عامه‌پسند می‌توانند در اساطیر نفوذ کنند اما با اینهمه اساطیر اساساً آفریدة تخیل هنرمندانه محسوب می‌شوند بر خلاف عقیده‌ای که زمانی عموماً مقبول بود و قصه‌های مردم پسند را صورتهای تنزّل یافته و فروافتادة اساطیر کهن می‌دانست. ونت قصه را ابتدایی‌ترین شکل و صورت (اسطوره) می‌پندارند.»(25)

«اسطوره چنان قصه ای است که ناظر به توجیه واقعیّات طبیعی از طریق تبیین رابطه موهوم بین آنها با قول طبیعی منظور می شود از این روست که انسان و حیوان دنیای اسطوره هم هرگز عین انسان و حیوان طبیعی و مربوط به عالم تاریخ نیست.»(26)

به نظر هینلز «اسطوره‌ها را باید داستان‌های نیمه واقعی پنداشت که ممکن است راست یا دروغ باشند.»(27)